اشتراک گذاری
«دهليز»، فيلمي در ژانر اجتماعي، متفاوت و يك قدم كوچك اما ارزشمند است. فيلمي كه شايد موضوع آن موضوعي تكراري يعني بحث قصاص به خاطر قتل است كه در طي آن، قاتل منتظر بخشش اولياي دم مقتول است. موضوعي كه شايد اين روزها بحث داغ خيلي از محافل و دادگاهها باشد و چندي پيش هم در ماه رمضان در برنامه ماه عسل بخشش پدر و مادري در مورد قاتل پسر خود نشان داده شد كه از حق خود گذشته و قاتل پسر خود را مورد بخشش قرار داده بودند. اين نوع قتلها كه شايد سهوا اتفاق افتاده است و هدف قاتل كشتن مقتول نبوده ولي در اثر يك حادثه، اين اتفاق رخ ميدهد. فيلم موفق «دهليز» ساخته «بهروز شعيبي» كه نخستين فيلمش در مقام كارگردان است، مخاطب را تا انتها به دنبال خود ميكشاند. فيلم ادعاي بزرگي ندارد و سوژه، سوژهاي است كه مبتلابه افرادي در جامعه است. موضوع، موضوع اجتماعي است ولي كارگردان از زاويه ديگري با آن برخورد كرده است. زاويهاي كه باعث شده آن را از يك موضوع تكراري و قدیمی بيرون آورده و تبديل به يك سوژه جذاب و در حين حال خانوادگي و احساسي كند و تماشاگر را تا پايان داستان به دنبال خود بكشاند. قصاص سوژه فيلمهاي زيادي است. اما اينكه بتوان فيلمي را ساخت كه مخاطب را تا انتها با خود همراه كند و به غير يكي، دو پلان كشدار، مابقي فيلم روان و با اوج و فرودهاي خوب به انتها برسد، هنريست كه بهروز شعيبي انجام داده است. فيلم در پلان نخست با تعطيلي مدرسه كودك داستان به علت برف شروع ميشود. در سكانس آخر، مخاطب به اوج داستان برده ميشود و در اصل، نقطه عطف فيلم را به تصوير ميكشاند. زاويه قابل تقدير ديگر فيلم، بازي بازيگران آن است. «محمدرضا شيرخانلو» در نقش كودك فيلم، بسيار خوب و منطقي از عهده نقش خود برآمد و خيلي خوب توانست نقش و احساس را به مخاطب انتقال دهد، چون موضوع فيلم از زاويه اين كودك ديده شده است؛ يعني درگيري بحث با قصاص و بخشش از زاويه ديد يك كودك است. كودكي كه تا ۷ سالگي تصور ميكند پدرش مرده است و بهيكباره در سن ۷ سالگي متوجه ميشود پدري دارد، پدري كه در تمام اين سالها زنده بوده و در زندان بوده است و مادرش به خاطر اجراشدن حكم قصاص به فرزندش گفته كه پدرش درگذشته است و در اين كش و قوس او بايد بپذيرد كه كسي به عنوان پدر وجود دارد. «رضا عطاران» هم بازي متفاوتي نسبت به ديگر فيلمهايش دارد، به گونهاي كه ديگر با بازي عطاران در اين فيلم نميخنديم. او در اين فيلم در نقش يك معلم زبان ايفاي نقش ميكند اما نه از جنس فيلم ورود آقايان ممنوع، بلكه معلمي كه در يك نزاع معمولي مرتكب قتل پسر همسايه ميشود. «هانيه توسلي» هم در نقش زني كه درگير با موضوع قصاص همسرش است و تلاش ميكند تا بخشش اولياي دم مقتول را كسب كند تا همسرش بالاي دار نرود و فرزندش بيپدر نماند، ضلع سوم اين خانواده را تشكيل ميدهد. البته در قسمت معرفي شخصيتها شايد كمي دچار سردرگمي شويم، اينكه شخصيت زن اصلي فيلم به ظاهر فقط در كارگاه شيشهسازي عينك كار ميكند تا هزينههاي زندگي را تقبل كند، چگونه با همين كار توانسته هم هزينههاي زندگي را در اين چند سال بدون همسر تقبل كند و هم ديه همسر خود را پرداخت كند. يا مددكار اجتماعي چگونه به اين خانواده وصل ميشود، فردي كه دقيقا معلوم نيست همسرش وكيل است و پيگير داستان اين خانواده يا مسئول زندان كه خيلي تلاش ميكند تا همه چيز بر وفق مراد زنداني باشد. با اين وجود، تبيين ارتباط پسر و پدر از جنس ارتباطهايي است كه كش و قوس فراوان و جذابي را ايجاد ميكند و گام به گام پسر را به پدر نزديك ميكند. سپس تركيب اين ارتباط با احتمال مرگ پدر و بعد ورود به موضوع قصاص همان ترفند موفقيت متن در نزديك كردن بيننده با موضوع اصلي فيلم است. شايد نكتهاي كه به عنوان نقطه ضعف بتوان مطرح كرد اين است كه بخشش امري بسيار پسنديده است، ولي كاراكترهاي فرعي فيلم خيلي به بخشش اعتقادي ندارند. موضوع بعدي اين است كه دهليز يك شروع قوي و ساختارمند دارد، شروعي كه انتظار را بالا ميبرد. در انتهاي فيلم هم با درخواست كودك از مادر مقتول و ريختن اشك مادر مقتول، تيتراژ پاياني ميآيد. در ميانه اين نقطه ابتدا و انتها، بعضا نماهاي نفسگيري در فيلم به تصوير كشيده شده كه بدون موسيقي متن، مخاطب را وادار به تحمل صحنههاي پرتنشي ميكند و بعد از دقايقي، موسيقي متن ميآيد. حكمت انتخاب نام «دهليز» براي فيلم هم در ميانه فيلم روشن ميشود جايي كه پدر با گفتن خاطره براي پسرش، از كودكي و خانه مادربزرگش ميگويد كه از در ورود تا حياط دالاني تاريك به نام دهليز داشت و پدر ميگويد هميشه براي اينكه تاريكي را نبيند با چشم بسته از آن دهليز عبور ميكرد تا به نور برسد و وضعيت فعلي او هم شبيه همان دهليز است كه بايد از تاريكي آن عبور كند. بهروز شعيبي ثابت كرد كه ميتوان به عنوان يك كارگردان حرفهاي به او اعتماد كرد، همان گونه كه محمود رضوي به عنوان تهيهكننده به اين كارگردان فيلم اولي اعتماد كرد.
نقد و بررسی دهلیز اثر بهروز شعیبی
آرمان/ مد و مه / 24 مرداد 1392
1 دیدگاه
نسیم
نظر من را در مورد این فیلم اینجا بخوانید : http://livane-pur.blogsky.com