این مقاله را به اشتراک بگذارید
حقِ سکوت (هادی ناییجی)
محسن بیگآقا: حق سکوت با اینکه یک فیلماولی است، چند نکتهی خوب در خود دارد که تماشایش را جذاب میکند. فیلم دربارهی زندگی یک طلبهی جوان است که مشکلاتش از قهر کردن همسرش شروع میشود، اما به کشیدن چک بیمحل و دشواری تهیهی داروی باروری هم ختم نمیشود! واقعگرایی و قابل باور بودن اصلی بوده که فیلمساز سعی کرده تا پایان به آن وفادار بماند. صحنههای مسجد و نیز اعتراض مردم به طلبه و فاقد صلاحیت خواندن او خوب از کاردرآمده و تماشاگر را به همذاتپنداری با طلبه وامیدارد. شرخر فیلم هم با همهی ناجوانمردی و آبروبریاش خوب از کار درآمده و فردی جلوه میکند که جز نقد کردن چک چیزی برایش مهم نیست؛ حتی له کردن طلبه، بردن آبرویش و ندادن فرصت به او. فیلمساز میخواهد همهی مشکلات طلبه را با خوشی حال طلبه به علت ملاقات همسرش و نیز خبر بارداری او حل کند. غافل از اینکه برای طلبهی ممنوعالتبلیغ و محکومشدهی فیلم در دادگاه، شاید بچهدار شدن به دردسرهایش هم بیفزاید! بازیهای فیلم بهویژه بازیگر نقش اصلی بهخوبی نقششان را فهمیدهاند. شروع فیلم با قهرکردن همسر طلبه و بعد آمدن شرخر و دیدن طلبه در لباس شخصی، شروعی مناسب برای چنین فیلمی به نظر میرسد.
****
پایان خدمت (حمید زرگرنژاد)
محسن بیگآقا: حمید زرگرنژاد به عنوان اولین فیلمش یک فیلم جادهای ساخته که از جذابترین قالبهای سینمایی است و امسال فیلمهای کمی با این قالب دیدیم. ای کاش فیلمسازان از آپارتمانهای قوطی کبریتی میگذشتند و بیشتر به جادهها میآمدند تا فیلمهای جذابتر و دلبازتری ببینیم. پایان خدمت دربارهی جوانی است که قید ورقهی پایان خدمت را چند هفته مانده به پایان خدمت سربازیاش میزند و با دختری که متهم است، فرار میکند. پسر در پاسخ نگرانی دختر، به او میگوید که در روستایش فرار از سربازی مرسوم است! بعد از مشکلات فراوانی که حضور دختر و سلاح پسر ایجاد میکند، آنها به روستای پرتافتادهی پسر نزدیک میشوند، اما ناگهان دختر جا میزند و با ربودن سلاح پسر و زخمی کردن او با شلیک گلوله میخواهد ترکش کند. پایان فیلم با نمایش روستای پسر و خانهی ویلایی و اتومبیلش غافلگیرکننده است. پدرش مرد محترمی ست – با بازی جمشید مشایخی – که بیش از پسر خود به فکر سلامت دختر فراری است. میشود در ذهنمان حسرت دختر را بعد از آشنایی با پدر و دیدن روستای پسر حدس بزنیم. فیلم با روایت موازی فرار سرباز و دختر از یک طرف و پیگیری افسر پاسگاه با بازی سعید راد از طرف دیگر، سعی میکند جذابیت ایجاد کند. گرچه رؤیای شلیک گلوله در آسایشگاه سربازان و تکرار چندبارهی آن، از جنس دیگر فضاهای فیلم به نظر نمیرسد.