این مقاله را به اشتراک بگذارید
«او بهترین نویسنده قرن بیستم فرانسه است» (آندره ژید)؛ «آثارش کابوسهایی هستند که با هنرمندی دردآوری توصیفشدهاند» (فرانسوا موریاک) و …
آنچه در بالا خواندید درباره مارسل پروست گفته نشده، همچنین در مورد آلبرکامو، کلود سیمون و یا دیگر نویسندگان شاخص قرن بیستم فرانسه؛ شاید تعجب کنید اما این گفتههای ستایشآمیز، تنها نمونههایی از خیل گفتههایی ست که درباره ژرژ سیمنون گفتهشده است.
نویسنده آثار پلیسی جنایی، آثاری که به دلیل ماهیت سرگرمکننده آنها توسط بسیاری سطح پایین در نظر گرفته میشوند، اما شاید در گونه پلیسی – جنایی آثار کممایه بسیاری یافت شود، اما آثار ارزنده نیز کم نیست، مگر در مورد دیگر گونههای ادبی غیر از این است؟
خوشبختانه پس از یک دوره کم توجهی به آثار پلیسی جنایی در ایران، در سالهای اخیر شاهد رویکردی دوباره و این بار جدی به ادبیات جنایی پلیسی هستیم. اگر درگذشتههای دور اغلب ناشران بازاری به سراغ انتشار این آثار میرفتند و مترجمان توانا تمایلی به ترجمه چنین آثاری نشان نمیدادند (و همین مسئله در دستکم گرفتن اینگونه در ایران بسیار مؤثر بود) در این ایام شاهد ترجمه و انتشار این آثار با کیفیت ترجمه بالا و چاپ قابل قبولی هستیم چنان که با اقبال قابل اعتنایی هم روبه رو بوده است و دیگر اینگونه نیست که اهل کتاب خواند رمان پلیسی را کسرشأن خود بداند!
مجموعه «نقاب» که حالا چهل و سومین عنوان آن منتشرشده است، یکی از جدیترین مجموعهها در این زمینه محسوب میشود، مجموعهای که توسط انتشارات جهان کتاب با رویکردی حرفهای و برآمده از شناخت نسبت به گونه ادبی، به مخاطبان فارسیزبان ارائهشده و به همین دلیل نیز از اقبال خوبی برخورداربوده است.
شاخصترین نکته این مجموعه آن است که علاوه بر کیفیت کار، با تداوم نیز همراه بوده است. بنابراین یکی از آن اتفاقهای فرخندهای ست که چهبسا باید سال ها زودتر از این شاهدش می بودیم، مجموعهای که از جهاتی یاد آور سری کتابهای سیاه انتشارات گالیمار است.
کتابهای منتشرشده در این مجموعه گلچینی از بهترین آثار ادبیات پلیسی جنایی هستند، البته ناگفته نماند مهمترین خلأ این مجموعه غیاب بزرگان ادبیات پلیسی جنایی آمریکاست که هم پرشمارند و هم ادبیات پلیسی اعتبارش را بسیار وامدار آنهاست. اما بااینحال گذشته از نویسندگانی که در این مجموعه برای نخستین بار به خواننده فارسیزبان معرفی شدند (همانند شارل اگزابریا، فردریک دار و …). هستند نویسندگانی که توجه و انتشار آثار آنها با کیفیت ترجمه قابلاعتنا، فرصتی را در اختیار علاقهمندان ادبیات پلیسی قرار میدهد که ارزشهای مغفول مانده آثار این نویسندگان نیز مورد توجه قرار بگیرد.
در این مجموعه ژرژ سیمنون و رمانهایی که با محوریت کمیسر مگره نوشته است از اهمیت ویژهای برخوردار بودهاند و تاکنون دوازده عنوان از آثار این نویسنده برجسته منتشرشده است. تازهترین عنوان این مجموعه با عنوان مگره و زن بالا بلند نیز به همین نویسنده اختصاص دارد.
****
اگر پنج نویسنده بخواهیم نام ببریم که باعث شدند آثار پلیسی جنایی و کلا اینگونه بهعنوان یکی از شکلهای ادبی جدی گرفته شود، یکی از آنها قطعاً ژرژ سیمنون خواهد بود و شاید مهمترین آنها (البته اگر از ریموند چندلر و دشیل همت صرفنظر کنیم).
ژرژ سیمنون زمانی اوج گرفت که دوران احاطه آگاتا کریستی و ایام شکوه نویسندگان عصر طلایی ادبیات جنایی در حال تمام شدن بود و روزگار ادبیات نوار از نوع رئالیستی آن فرارسیده بود، ادبیاتی که خاستگاهش آمریکا و مجله معروف بلک ماسک بود.
در چنین شرایطی وجود ژرژ سیمنون و موفقیت او در سبک منحصربهفرد خودش باعث شد دست اروپاییان که روزگاری حرف اول را در اینگونه میزدند، در برابر رقبای آمریکاییشان، بیآنکه نیازی به تقلید از آنها داشته باشند، دست خالی نمانندو چنانکه کم نبودند نویسندگانی که رمز موفقیت را در تقلید نویسندگان آمریکایی میدیدند و حتی جغرافیای آثارشان را نیز به آمریکا کشاندند. نمونهاش جیمز هادلی چیس که تنها در اواخر عمر قدم به آمریکا گذاشت، اما عمده داستانهایش در این کشور اتفاق افتاده و شخصیتهایش به زبان مردم کوچهبازار آمریکا حرف میزدند و یا شارل اگزاپریا که او نیز بسیاری از داستانهایش در آمریکا اتفاق میافتد.
ژرژ سیمنون پرکارترین نویسنده مهم ادبیات قرن بیستم بود، او قریب به ۳۰۰ اثر داستانی در کارنامه دارد، اما شهرتش مدیون خلق شخصیت مگره در ۷۵ رمان و ۲۸ داستان کوتاه بوده است. او همچنین ۲۵ اثر درباره خودش و ۳۰مجموعه مقاله و… دارد که درمجموع به شصت زبان ترجمهشده است و تخمین زده میشود که درمجموع این آثار بیش از ششصد میلیون نسخه در جهان فروخته شده اند. این را هم بگوییم که نزدیک به شصت فیلم و دو برابر آن مجموعه تلویزیونی درباره آن ساختهشده است.
گذشته از این آمار باورنکردنی که نشان میدهد او در تمام عمر پیوسته مشغول نوشتن بوده، از همه تعجبآورتر این است که عمدتاً آثارش دارای کیفیتهای بالایی هستند. سیمنون از زندگی خود بسیار در آثارش تأثیر گرفته چنانکه خود نیز عقیده داشت تمام آنچه باید در درون آدمی نهادینه شود تا هجدهسالگی اتفاق میافتد بعدازآن تنها میتواند شکل تکاملیافتهتری به خود بگیرد.
وقتی در ابتدای دهه هفتاد سیمنون تصمیم گرفت نوشتن را کنار بگذارد، مجموعهای عظیم از خود بهجای گذارده بود، آثاری که کلیت آن در ادبیات نوین کمنظیرند، او بهحق توانسته بود فضای فرانسه نیمه نخست قرن بیستم را به شکلی زنده و ملموس تصویر کند، کاری که تنها بالزاک در کمدی انسانیاش انجام داده بود.
این عجیب و غریب نیست که اگر در میان این حجم نوشته آثار ضعیفی هم یافت شود، آثاری که حتی برخی از آنها گویی دوبارهنویسی داستانی هستند که درگذشته یکبار به شکلی بهتر نوشتهشده بودند. بااینحال در همه آثار او کم یا زیاد بارقههایی از خلاقیت یافت میشود که نشان از حضور نویسنده منحصربهفرد دارد.
داستانهای او اغلب به شیوهای سنتی و با توالی زمانی نوشتهشده ست. او در آثارش جز در موارد بحرانی به شکست زمان و ارجاعات ذهنی شخصیتها نمیپردازد. شخصیتهای آثار او فراموشنشدنیاند، آدمهایی که در انزوای خود غرقشدهاند،تلاش ناامیدانه این شخصیتها برای گریز از این انزوا و ایستادن در لبه پرتگاه فروپاشی انسانی از جمله مایههای تأثیرگذار آثار او هستند. شخصیتهای او مشکل ارتباط با دیگران دارند، چراکه بیش آنکه آگاه باشند، شخصیتهایی غریزیاند. آثار سیمنون بیش از هر چیز برجستگی خود را مدیون بار روانی سنگین این داستانها هستند که فضایی ویژه به آنها بخشیده است.
سیمنون معتقد بود رمان شوری ست که نویسنده را مسخر و بنده خود میسازد و به او اجازه میدهد که هیولاهای درون خود را مجسم کند و به جهان بیرون بفرستد تا بدین ترتیب از دست این هیولاها و کابوسها رهایی پیداکند و آثار او مصداق درست این واقعیت بودند.
ژرژ سیمنون در سال ۱۹۰۳ در بلژیک به دنیا آمد، اما بیشتر سال های عمرش را در فرانسه، آمریکا و سوئیس گذراند. سیمنون در خلال جنگ جهانی دوم در «وانده» می زیست و در همین دوران بود که با آندره ژید نویسنده نامدار فرانسوی آشنایی یافت. در ۱۹۴۵ پس از آن که گشتاپو به او ظنین شد، از فرانسه اشغال شده گریخت و به آمریکا رفت. این دوران از خلاقانه ترین ایام زندگی زندگانی پربار سیمنون بود.
در ۱۹۵۵ بار دیگر به اروپا بازگشت و نخست در فرانسه و سپس در سوئیس اقامت گزید. در ۱۹۷۲ عملاً داستان نویسی را کنار گذاشت و به نگارش زندگینامه خود پرداخت. او عادت داشت ساعت چهار صبح از خواب بیدار شود و شروع به نوشتن کند. این کار را تا ظهر ادامه می داد و بقیه روز را استراحت می کرد. به این ترتیب می توانست در هر روز ۶۰ تا ۸۰ صفحه مطلب بنویسد.
رمان های او آمیزه ای از پرداخت استادانه و کالبدشکافی هوشمندانه روان انسان هاست. او ترس ها، عقده های روانی، گرایش های ذهنی و وابستگی هایی را توصیف می کند که در زیر نقاب زندگی معمولی و یک نواخت روزمره پنهان هستند و ناگهان با انفجاری غیرمنتظره به خشونت و جنایت منجر میشود.
سیمنون در سال ۱۹۷۲ خود را بازنشسته کرد. خودکشی دخترش ماری ژو در ۱۹۷۸ باعث شد تا سال های پایانی عمر را در اندوه و تنهایی سپری کند. در ۱۹۸۴ به علت تومور مغزی مورد عمل جراحی قرار گرفت و ظاهراً بهبود یافت اما طی چند سال بعد وضع جسمانی اش به وخامت گرایید و در شب چهارم سپتامبر ۱۹۸۹ در شهر لوزان سوئیس، هنگامی که درخواب بود از دنیا رفت.
مگره و زن بلند و بالا، رمانی ست که در سال ۱۹۵۱ توسط سیمنون نوشتهشده است، در ایام شکوفایی و البته پرکاری ادبی این نویسنده یِ همیشه پرکار که گاه در طول سال ۱۰ رمان منتشر می کرد.
در این رمان زنی از آشنایان قدیمی مِگرِه به دیدنش میآید: اِرنستینِ بلندبالا که سالها قبل یک بار مگره او را بازداشت کرده بود. حالا او با نام «خانم ژوسیوم»، به ملاقات وی آمده بود تا از شوهرش آلفرد و وقوع قتلی احتمالی بگوید. آلفرد ژوسیوم، یا آنگونه که در ادارهی پلیس پاریس معروف بود، «آلفردِ محزون» یا «آلفردِ گاوصندوقها»، دزد باسابقهای است که به خاطر تخصصاش در سرقت از گاوصندوقهای پیشرفته، شهرتی در روزنامهها به هم زده است. مردی لاغراندام و غمگین با چشمانی نگران، که به رغم مهارتش در گشودن قفل گاوصندوقهایی که زمانی خودش آنها را نصب کرده بود، بسیار بدشانس است و اغلب چیزی به دست نمیآورد.
این بار آلفرد پس از ورود به خانهی بزرگی که مطب یک دندانپزشک هم هست و در حال باز کردن قفل یک گاوصندوق، جسد خونآلود زنی را میبیند. آلفرد از ترس متهم شدن به قتل، متواری و پنهان میشود. همسرش که از ماجرا باخبر شده، مگره را مطلع میسازد. بازرسان آگاهی با استفاده از فهرست خریداران گاوصندوقهای مارک پلانشار، خانهای را که آلفرد وارد آن شده بود پیدا میکنند، اما نه جسدی مییابند و نه نشانهای از وقوع یک قتل. مگره با ورود به آن خانه، پا به زندگی گیوم سِر–، دندانپزشک پنجاهساله و مادر پیر و مقتدرش میگذارد و به بررسی ویژگیهای شخصیتی آنها میپردازد. رفتهرفته، چهرهی فرد سومی آشکار میشود که زمانی در آن خانه زندگی میکرده است: ماریا، همسر هلندیِ گیوم سِر …
دلواپسیهای مِگره، مِگره از خود دفاع میکند، تردیـدِ مـگره، شکیبایی مِگره، مِگره و سایهی پشت پنجره، سفر مِگره، دوست مادام مِگره، مِگره در کافه لیبرتی، ناکامیِ مِگره، مِگره دام میگسترد، مِگره و جسد بیسر؛ از دیگر آثار ژرژ سیمنون هستند که در مجموعه نقاب به همت نشر جهان کتاب منتشر شدهاند.
***
مگره و زن بلند بالا
(از مجموعه نقاب)
نویسنده: ژرژ سیمنون
مترجم: عباس آگاهی
نشر جهان کتاب، چاپ اول ۱۳۹۳
۱۶۸ صفحه، ۹۰۰۰ تومان
الفِ کتاب / مد و مه ۲۴ مرداد ۱۳۹۲