این مقاله را به اشتراک بگذارید
بهتازگی رمان دیگری از خواهران برونته با ترجمه رضا رضایی در نشر نی چاپ شده و به این ترتیب حالا مجموعه آثار خواهران برونته با ترجمه رضایی به فارسی منتشر شده است. خواهران برونته در مجموع هفترمان نوشتهاند: «بلندیهای بادگیر» از امیلی برونته، «جینایر» و «ویلت» و «پروفسور» و «شرلی» از شارلوت برونته و «اگنس گری» و «مستاجر وایلدفل هال» از آن برونته. آخرین رمان این مجموعه که بهتازگی به فارسی منتشر شده، «شرلی» شارلوت برونته است که میتوان آن را نوعی رمان تاریخی دانست که حوادث آن به سالهای پرآشوب ١٨١١ و ١٨١٢ مربوط میشود. رضایی در بخشی از مقدمه کتاب نوشته: «شارلوت برونته که در سالهای ١٨۴٨ و ١٨۴٩ رمان شرلی را مینوشت، خودش شاهد نابسامانیها و فقر و مشقتی بود که در دهه١٨۴٠ در انگلستان موج میزد و در واقع با نوشتن رمانی تاریخی و اجتماعی میخواست بهنوعی به مسایل زمانه خود نیز بپردازد و مساله «سرنوشت انگلستان» را طرح کند، که نویسندگان دیگری از قبیل چارلز دیکنز و الیزابت گسکل و ویلیام میکپیس تاکری نیز در مدنظر داشتند. این نویسندگان و شارلوت برونته با چنان وضوح و مهارتی جامعه خود را تصویر و تشریح کردهاند که کارل مارکس، فیلسوف همان عصر، از رمانهای آنها بسیار تجلیل کرده و گفته که این رمانها بهتر و گویاتر از کل آثار و نوشتههای سیاستمداران و روزنامهنگاران و معلمان اخلاق وضعیت طبقه متوسط را در برابر نگاه ما به نمایش میگذارند- همان طبقهای که «از بالاییها تبعیت میکند و به پایینیها زور میگوید». شارلوت برونته برای آنکه رویدادها را صحیحتر روایت کند نوشتهها و نشریههای سالهای ١٨١١ و ١٨١٢ را مطالعه کرد (درباره شورش لادیتها، موقعیت زنان، وضع جنگ با فرانسه و غیره)، اما هدفش صرفا منعکسکردن مستندگونه وقایع نبود، بلکه میخواست صداهای مختلف را بشنود و در رمان خود نشان بدهد و از همینرو، ما در رمان شرلی با لحنهای مختلفی سروکار مییابیم که به طبقات اجتماعی مختلفی تعلق دارند و همچنین دیدگاههای متفاوت درباره وقایع واحد». شارلوت برونته در رمان «شرلی» به بسیاری از مسایلی که به نوعی میتوان آنها را مسایل اساسی قرن نوزدهم دانست توجه کرده، از جمله به تناقض میان منافع کارگران و سرمایهداران که تا امروز هم ادامه دارد. «شرلی» با این جملات شروع میشود: «در سالهای اخیر، شمال انگلستان پر شده از دستیار کشیش. بهخصوص در ارتفاعات، تعداد این دستیارها زیاد است. هر ناحیهای یک یا چنددستیار کشیش دارد که جواناند و پرجنبوجوش و لابد به انواع کار خیر مشغول. اما قرار نیست از سالهای اخیر سخن بگوییم، میخواهیم برگردیم به سالهای آغاز قرن نوزدهم، یعنی سالهای قدیم. سالهای اخیر غبارآلودند، آفتابخورده، داغ و کمآب. ای خواننده، اگر از این مقدمه نتیجه گرفتهای که چیزی شبیه رمانس دارد برایت آماده میشود، بدان که سخت در اشتباهی. چیزی واقعی و سرد و سفتوسخت در مقابل توست، چیزی غیررمانتیک، مانند صبح روز اول هفته، که همه کسانی که کار دارند با علم به این موضوع از خواب بیدار میشوند که باید برخیزند و خودشان را به سر کارشان برسانند…».