این مقاله را به اشتراک بگذارید
‘
نیره رحمانی / مد و مه
همین که فیلم بدون مرز ساخته امیر حسین عسگری چنین واکنش های متفاوتی را برانگیخته می توان باورداشت که اثری خنثی نبوده، برخی آن را اقری شاعرانه، تصویری و روان می دانند، برخی آن را کند و کسل کننده. اینکه فیلمی کند باشد یا نه ارتباط زیلادی دارد به میزان ارتباصی که با هر مخاطب برقرار می کند. آنکه فیلم رانپسندیده بدون مرز را کند و ریتمش را آزار دهنده می یابد و آنکه با بدون مرز ارتباط برقرار کرده ریتمشرا متناسب با درونمایه و سبک فیلم یافته و لذت هم می برد.
اما گذشته از این ها از درونمایه قیلم هم نباید غافل شده که به جنگ می پردازد و به واسطه نگاه ضد جنگی کخه دارد حساسیت هایی را هم به دنبال داشته…
****
نگاهی به بدون مرز ساخته امیر حسین عسگری
فیلمی روان و بدون دیالوگ
کامبیز شایان فرد
از سینمایی ترین فیلم های این چند روز جشنواره فیلم بدون مرز امیر حسین عسگری بود ، فیلمی که باید در زمان مناسب خیلی بیشتر راجع به آن نوشت و از جزییاتش گفت. فیلمی مستقل و بسیار کم خرج ، چشمگیر ، ملموس و پر از زندگی. فیلمی جنگی ، اما با کمترین میزان سروصدا و شلوغی های آن نوع فیلم ها. نه سیاهی لشگری ، نه اکشن های فراوان، نه دکور پر خرج ( اگر آن کشتی البته بازسازی نشده باشد) ، نه لباس ها و صحنه آرایی خیره کننده، نه بازیگران حرفه ای و ستاره، نه موسیقی باشکوه ، نه رنگ های درخشان و نه جلوه های ویژه میدانی و کامپیوتری. شاید با این اوصاف چیز دندان گیری به نظر نرسد، اما اینطور نیست. بدون مرز فیلم جزییات است . از همان ابتدا، میتوان محو حرکات روزانه آن پسر بچه شد که با چه ظرافت و دقتی کار می کند. چگونه و با چه همتی ماهی می گیرد. چطور از لحظه لحظه وقتش بهره می برد و صدف ها را با چه ظرافتی سوراخ می کند تا از آنها دستبند، گردن بند یا چیزهای تزیینی بسازد . خودش است و تنهایی خودش و همدمش که یک کشتی به گل نشسته است و تمام دنیای اوست . همه حفره ها و سوراخ های کشتی در قلمرو اش است .
بدون مرز فیلمی است روان و بدون دیالوگ که به نظر حتی با ورود دختر به فیلم و بعدتر آن سرباز آمریکایی باز هم دیالوگی وجود ندارد . با ورود آن دو ، حالا آن پسر بچه و آن کشتی که خانه و مامن اش بود و در مقیاسی بزرگتر سمبل و نشانه ای از ایران، دیگر ماهیت اش را از دست می دهد . اکنون آن کشتی به گل نشسته نماد و نشانه ای است از کل جهان ، جهانی با آدم های مختلف و زبان های متفاوت که حرف هم را نمی فهمند ، اما نگاه ها را درک می کنند و همه درد مشترکی دارند . درد تنهایی و تمام فیلم درباره همین است . درد تنهایی و درک متقابل. از اینجا به بعد فیلم از فضای جنگی فاصله می گیرد و به فضای آپوکالیپتیکی می رود. آن کشتی ، انگار تنها جای امن در این دنیاست و همه جا و همه کس نابود و ویران گشته و تنها همین سه نفرند و نوزادی که نشانه آینده است. آیا آینده امید بخشی در انتظار آنهاست؟
بدون مرز فیلم باند صوتی است. صداهایی که یا ساخته شده اند و یا با صداهای دیگر پیوند و مخلوط گشته اند. صداها ضرباهنگ و ریتم دارند . پسر بچه که راه می رود صدای پاهایش بیشتر شبیه گلوله ها و بمب هایی است که بر سر این سرزمین آوار می شوند و یادآور زندگی های برباد رفته است. صدای بهم خوردن فلزات مثل در یا خراشیدن جسمی بر سطوح کشتی و صدای محیط و طبیعت ، هیچکدام مهربان و لطیف و دلنواز نیستند و باعث دلهره در بیننده می گردند . چقدر بازیگر نقش پسر ، علیرضا بالدی ، خوب در نقش جا افتاده و انگار خود نقش است . بازی گرفتن از او قطعا از امتیاز های کارگردان آن است . فیلمساز قطعا متاثر از کسانی چون امیر نادری ، عباس کیارستمی، محمد علی طالبی، جعفر پناهی و ابولفضل جلیلی بوده است و تنها در کار آنها ، بازیگران کودک و نوجوان ، اینگونه نقش ها را باورپذیر و درک شده بازی کرده اند.
می ماند یک افسوس برای دکوپاژ فیلم. می شد به جای این همه نما و قطع کردن به یکدیگر با توجه به توان خوب بازیگر و خلاقیت کارگردان از نماهای بلند و سکانس پلان هایی با میزانسن های دقیق و طراحی شده استفاده کرد. شاید کارگردان به دلیل تک لوکیشن بودن و شائبه تئاتری شدن فیلم از این امر امتناع کرده باشد ، به هر حال فیلمساز دستی هم در کار تئاتر داشته و تجربیاتی در آن زمینه . به هر حال او از آیندگان سینمای ایران خواهد شد. / بانی فیلم
***
نغمههایی که شنیده نمیشوند
علی شیرازی
بدون مرز: امیرحسین عسکری پس از وحید جلیلوند دومین چراغ جشنواره را از میان ساختههای جوانان روشن کرد. بدون مرز فیلمی است با موضوعی صددرصد انسانی و ضدجنگ. اتفاقاً اینکه آن را با جهنم در اقیانوس آرام (جان بورمن) مقایسه میکنند اصلاً عیب فیلم محسوب نمیشود. به علاوه، رگهها و اشتراکهایی از رابینسون کروزو به همراه دوندهیامیر نادری، کلید ابراهیم فروش و حتی تنها در خانه نیز در بدون مرز به چشم میخورد یا دستکم تداعی میشود. اما فیلم عسکری کاملاً سرپا و با تکیه بر حیات مستقل خودش تماشاگر را درگیر میکند. کیفیت بصری، تصویرهای چشمنواز، تدوین و بقیهی ویژگیهای فنی فیلم به دل مینشیند و از حضور کارگردانی آیندهدار نشان میدهد و در نهایت اینگونه است که حرف بدون مرز در دلها اثر میکند./ ماهنامه فیلم
*****
نقد فیلم بدون مرز در برنامه «سودای سیمرغ»
«بدون مرز» فاقد داستان و درام، با مضمونی تکراری و ضدقصه است
به گزارش مد و مه، پنجمین قسمت از ویژه برنامه رادیویی «سودای سیمرغ»(15بهمن ماه)، به مناسبت به نقد و بررسی فیلم سینمایی «بدون مرز» ساخته امیرحسین عسگری، اختصاص داشت.
این نشست نقد و بررسی با حضور عباس کریمی و آریان گل صورت برگزار شد. کریمی در این برنامه دباره «بدون مرز» گفت: تاکنون این فیلم نسبت به فلیم های دیگر جشنواره متفاوت تر بوده است. از بازیگران مطرح و شناحته شده استفاده نکرده است. شخصیت های اصلی فیلم، نوجوانی هستند که بازیگر نیستند و بیشتر از آنکه بازی کرده باشند، شاید مشق بازی کرده اند. البته خوب هم بازی کردند و آن شخصیتی را که کارگردان مدنظر داشته، توانستند دربیاورند.
اثری ضدجنگ که انسانیت تبلیغ میکند
وی ادامه داد: اما در کل «بدون مرز» اثری ضدجنگ شمرده می شود و می خواهد انسانیت را تبلیغ کند و از طرفی تبعات و جنبه های منفی جنگ را نقد و بررسی کند.
در ادامه آریان گل صورت بیان کرد: بنده شخصا حوصله ام از دیدن فیلم سر رفت. اما نکته ای که درباره این فیلم برای من جالب بود، این بود که فیلم موفق می شود فضایی آخرالزمانی را خلق کند. گویی شخصیت اصلی فیلم که یک پسربچه است در دوران پساآخرالزمانی در حال زندگی است. دورانی که منزوی است و با دوران بیرون ارتباطی ندارد. مجبور است خود را در یک جهان بدوی حفظ کند و نجات دهد. این برای من جذاب بود.
وی ادامه داد: شخصیت هایی نیز که در ادامه به فیلم اضافه می شوند، زندگی ای که برای این نوجوان عادت شده بود را به چالش می کشد. چون او عادت کرده بود، تنها زندگی کند و از پس خود بربیاید. به زعم بنده ترسیم این فضا بزرگترین نکته جالب فیلم بود.
فضای خاکستری که کسالت ایجاد میکند
همچنین کریمی خاطرنشان کرد: من نکاتی را که عرض کردم درباره بازی ها بود، وگرنه فیلم واقعا کند بود. اما چون بازی این نوجوان خوب بود، به فیلم جان داده بود. از طرفی چون فیلم، در فضایی خاکستری به نوعی نقد و بررسی جنگ است، همین فضای خاکستری کافی است که از دیدن آن دچار ملال کسالت شویم. بماند اینکه فیلم داستان نیز ندارد.
این فعال رسانهای فیلم را یک اثر ضدقصه دانست و عنوان کرد: وقتی فیلمی داستان ندارد، طبیعتا کنش ها و واکنش های بین شخصیت ها دچار اختشاش می شود. ضمن اینکه این سه شخصیت موجود در فیلم هر کدام به سه زبان سخن می گویند و ما کمترین دیالوگ را در فیلم داریم. آنها نمی توانند با هم دیالوگ کنند و در ادامه هم که می خواهند دیالوگ کنند یکی فارسی، یکی عربی و یکی انگلیسی سخن می گوید و کسی چیزی نمی فهمد. نهایتا با ایما و اشاره به یکدیگر می فهمانند که چه می خواهند بگوبند.
کریمی افزود: همین باعث می شود ما خیلی نتوانیم بگوییم فیلم مخاطب پسند است. البته فیلم برای مخاطب خاص نیست، اما مخاطب عمومی نیز ندارد.
این فیلم داستان و درام ندارد
گل صورت نیز در همین باره عنوان کرد: قاعدتا فیلم باید برای مخاطب مردمی ساخته شود. چون فیلمی، فیلم موفق است که بتواند با مردم ارتباط برقرار کند. فیلم داستان و از آن مهمتر درام ندارد. چون کارگردان تمام قوت خود را بر روی فضاسازی ها و لوکیشن می گذارد، از قصه گفتن و خلق درام غافل می شود. او می خواهد تنها با ویژگی های بصری پیش برود و این خیلی به فیلم ضربه زده است.
کریمی با اشاره به دو فلیم مشابه با «بدون مرز» اظهار کرد: من وقتی «بدون مرز» را دیدم به یاد دو فیلم افتادم؛ «رابینسون کروزوئه» و «جهنم در اقیانوس آرام». در آن فیلم ها هم ما دیالوگی نداریم، اما داستان، پیرنگ و هدف داریم. در «جهنم در اقیانوس آرام»، پیرنگ و هدف استکبارستیزی است. اینکه آدم ها سوای ملیت، زبان و قومیت خود، اگر قدرت فاسدشان کند دست به استعمار دیگران می زنند.
وی ادامه داد: اما در این فیلم این دیده نمی شود. ما نمی دانیم تم قضیه چیست. تمام «بدون مرز» می خواهد با زبان الکن خود بگوید که آدم ها منهای زبان، قومیت و ملیت خود باید یکدیگر را دوست داشته باشند و جنگ چیزی است که بین آنها فاصله انداخته است.
معضل شخصیتپردازی در سینمای ایران
در ادامه گل صورت درباره میزان باورپذیری شخصیت های خارجی فیلم گفت: متاسفاته به جز شخصیت اصلی، شخصیت های دیگر درست پرداخت نشدند و این معضل سینمای ماست که معمولا نمی تواند شخصیتهایی مثل سرباز آمریکایی را درست دربیاورد. در اینجا نیز متاسفانه این اتفاق می افتد و فیلم وقتی سرباز آمریکایی وارد می شود، از فاز حفظ جان در محیط سخت بیرون می آید و وارد فاز ضدجنگ می شود که از همین جا فیلم افت می کند.
وی درباره ارتباط مخاطبان خارجی با این فیلم بیان کرد: به نظر من آنها نیز احتمالا ارتباطی نمی گیرند. چون آنها فیلم های بهتری از ما دارند. در ضمن مضمون فیلم هم مضمون تازه و بروزی نیست. تأثیر جنگ بر روابط انسان ها، آدم هایی که زبان مشترک ندارند اما به زبان واحد انسانی با هم ارتباط برقرار می کنند و… در سنیمای ما بوده است. تنها بحث فیلمبرداری و طراحی صحنه و لباس فیلم قابل اعتنا است.
گل صورت حرف زدن درباره این گونه فیلم ها را بسیار سخت دانست و عنوان کرد: اصولا فیلم های خنثی و فیلم هایی که در واقع با دیدن آنها چیزی دست مخاطب را نمی گیرد، حرف زدن درباره شان را سخت می کنند.
باید برای مردم فیلم ساخت
همچنین کریمی در انتها بیان کرد: البته فیلم یکسری ارزش های سینمایی دارد. در فیلمبرداری کارهای خوبی شده است و همین لوکیشن محدودی که دارد، کار را سخت کرده است. نباید زحمت های عوامل را نادیده گرفت. منتها مسئله این است که ما فیلم می سازیم برای که؟ برای مردم. این همه سرمایه گذاری می شود، تا مردم فیلم را ببینند، پول فیلم تأمین شود و فیلم های بعدی ساخته شوند.
****
نشست مطبوعاتی فیلم بدون مرز ساخته امیر حسین عسگری
جنگ را بدون هیج مرزی زیرسوال بردیم
چندین بار برای پروانه ساخت فیلم اقدام کردیم اما فقط پروانهی ویدئویی فیلم صادر شد و زمانی که خواستیم با سرمایهگذار به توافق برسیم، با افزایش قیمت دلار، سرمایهگذار از همکاری با ما انصراف داد.
نشست خبری فیلم «بدون مرز» با حضور امیرحسین عسگری(کارگردان)، مجتبی امینی(تهیهکننده)، اشکان اشکانی(فیلمبردار)، سیامک کارینژاد(طراح صحنه)، امیریل ارجمند(آهنگساز)، مهدی صالح کرمانی(صدابردار)، علیرضا بالدی و آرش مهربان(بازیگران این فیلم) شب گذشته(۱۵ بهمن) در برج میلاد تهران برگزار شد.
به گزارش خبرنگار ایلنا؛ امیرحسین عسگری باره ساخت فیلمش گفت: اصولا واژهی سینما از زمانی که دستیار برنامهریز بودم تا الان برایم استرس داشته و در چند سال اخیر نیز جریاناتی که در تولید فیلم باب شده بود، باعث شد برای ساخت فیلم کمی تعلل کنم، تا زمانی که حرفی برای گفتن داشته باشم.
وی ادامه داد: زمانی که نگارش این فیلم را شروع کردم، نگاه به جنگ دغدغهی من بود، نگاهی که من را هل داد. «بدون مرز» جنگ را زیرسوال میبرد و من هم علیرغم همه توصیهها تصمیم به ساخت این اثر سینمایی گرفتم و معتقد بودم اگر فیلمنامه به مرز پختگی لازم رسیده باشد؛ میتوانم این فیلم را بسازم.
وی به مشکلات پروانه ساخت این فیلم نیز اشاره کرد و افزود: چندین بار برای پروانه ساخت فیلم اقدام کردیم اما فقط پروانهی ویدئویی فیلم صادر شد و زمانی که خواستیم با سرمایهگذار به توافق برسیم، با افزایش قیمت دلار، سرمایهگذار از همکاری با ما انصراف داد، در نتیجه به سراغ سرمایهی خصوصی رفتیم.
امیرحسین عسگری درخصوص شباهت فیلم خود با فیلم «جهنم در اقیانوس آرام » عنوان کرد: فیلم «برومن» را دیدم اما زمانی که فیلمنامهام را به امیر اثباتی نشان دادم، به من پیشنهاد داد که فیلم «جهنم در اقیانوس» را ببینم و تشابهاتی را نیز احساس کردم و به نظرم شاید در ظرفها شباهتهایی وجود داشته باشد، اما در محتوا تفاوت وجود دارد. روندی را که ما پی گرفتیم، تاثیر جنگ را میتوان روی افراد احساس کرد و هرکس طعم جنگ را چشیده باشد، میتواند این تلخی را احساس کند. به همین جهت در موقع نگارش با حذف ادبیات و کم دیالوگ کردن آن، سعی کردیم مفهوم را به مخاطب منتقل کنیم.
وی ادامه داد: به لحاظ فنی نگرش همهی عوامل فیلم بر این اساس بود که فیلمنامه مفهوم ضدجنگ را نشان دهد، به همین جهت رنگ خاکستری تنها رنگی بود که برای این فیلم لحاظ کردیم.
عسگری درخصوص انتخاب لوکیشن و مشکلات بوجود آمده در مسیر تولید اظهار داشت: برای انتخاب لوکیشن مناطق مختلفی را بررسی کردیم اما زمانی که بهصورت اتفاقی به منطقهی ممنوعه جغرافیایی رسیدیم، بیاطلاعی ما از این منطقه باعث دستگیری ما به مدت ۲۴ ساعت شد.
امیرحسین عسگری در پایان درباره انتخاب علیرضا بالدی به عنوان بازیگر اصلی فیلم گفت: این بازیگر به زبان عربی تسلط دارد اما توانست دیالوگهای این فیلم را به زبان فارسی هم بیان کند. فیلم «بدون مرز» یک ستارهی درجه دارد و آن هم علیرضا بالدی است، چرا که به تنهایی توانست بار سختیهای فیلم را به دوش بکشد. علیرضا از ابتدا تا انتها نمیدانست که دارد مقابل دوربین بازی میکند، به همین جهت در شرایط طبیعی توانست درخشان ظاهر شود. شاید این بازیگر بعدها وارد سینما نشود، اما همین کار او از هوش و استعدادش نشات میگیرد.
مجتبی امینی(تهیهکنندهی فیلم) هم درباره همکاری خود با امیرحسین عسگری عنوان کرد: برای تولید فیلمنامه دو موضوع متن و کارگردان لازم است و فیلم «بدون مرز» با داشتن متنی ویژه و کارگردانی خوب معیار من برای همکاری قرار گرفت.
وی ادامه داد: متاسفانه جشنواره فیلم فجر به سمتی رفته که با تفکیک بخشهای نگاه نو و سودای سیمرغ خط کشی را در این راستا قرار داده است و فیلمی مثل «بدون مرز» به نظر من؛ فیلم اولی نیست، چراکه در جشنوارهی توکیو جایزه گرفت و اثری خلق شد که نتیجهی آن را میبینید و امیدوارم در جشنواره نیز اتفاق خوبی برایش بیافتد
فیلمبردار این فیلم هم با اشاره به سختی کار اظهار داشت: بهعنوان فیلمبردار کار سختی را در پیش داشتیم اما برای من این کار که در ابتدا درگیر داستان و نگارش آن بودهام، توانستم کار را تحمل کنم.
وی ادامه داد: لوکیشنی را که انتخاب کردیم، در نقطهی صفر مرزی قرار داشت و با وجود اینکه محدودیت در انجام کار برای ما بوجود میآمد اما توانستیم سکانسهای مناسبی را به لحاظ نورپردازی انتخاب کنیم.
ارجمند(آهنگساز فیلم) نیز عنوان کرد: به عنوان بازیگر، توانایی یک بازیگر زمانی خوب نشان داده میشود که همراه با یک فیلمنامه خوب باشد تا بازیگر بتواند خود را نشان دهد و من نیز توانستم گوشهای از این کار را بگیرم با اینکه میدانستم کار بسیار سختی است.
آرش مهربان(دیگر بازیگر فیلم) اظهار داشت: خوشحالم کارگردان به من اعتماد کرد و توانستم در این کار بازی کنم و باید بگویم که تجربهی متفاوت و دشواری را کسب کردم.
سیامک کارینژاد هم درباره انتخاب رنگ خاکستری برای این فیلم اظهار داشت: لوکیشن خاص برای این کار تجربهی خوبی بود و برای بیان جنگ بجز رنگ خاکستری، رنگ دیگری مناسب نبود.
علیرضا بالدی؛ بازیگر اصلی فیلم «بدون مرز» با اینکه در جلسه نشست پرسش و پاسخ حضور داشت، اما برای بیان صحبت خجالت میکشید و نتوانست حرفی بزند./ ایلنا
****
گفتگو با امیر حسین عسگری کارگردان فیلم بدون مرز
امیر حسین عسگری که با فیلم «بدون مرز» در جشنواره فیلم فجر حضور دارد، مخالف به کاربردن عبارت پدیده برای فیلمسازان فیلم اولی است و می گوید برای رسیدن به احساس مستقیم عنصر زبان را از فیلمش حذف کرده است.: امیر حسین عسگری از جمله فیلمسازانی است که فعالیت خود را با تئاتر آغاز کرده و پس از پایان تحصیلات در دانشکده هنرهای دراماتیک وارد عرصه سینما و تلوزیون شده است. عسگری سال ها به عنوان دستیار کارگردان در این عرصه فعالیت کرده است و فیلم های کوتاهی چون «چرت کوتاه»، «باشه برای بعد» نیز ساخته و پس از آن ساخت فیلم بلند «بدون مرز» را آغاز کرده است.
این فیلم سینمایی در جشنواره بین المللی فیلم توکیو حضور پیدا کرده و جایزه «آینده آسیا» و بهترین فیلم این بخش را نیز از آن خود کرده است. این فیلم سینمایی در این دوره از جشنواره فیلم فجر نیز در بخش «نگاه نو» حضور دارد و نامزد دریافت بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه نیز شده است.
عسگری با ساخت «بدون مرز» نخستین تجربه فیلمسازی خود را در حوزه دفاع مقدس تجربه کرده است. به گفته عسگری بسیاری از دوستان نزدیک اش به او توصیه می کردند برای ساخت کار اول سراغ فیلم جنگی نروند و ورود به سینمای حرفه ای را از یک فیلمنامه با فضای آپارتمانی شروع کند. اما او تصمیم خود را گرفت و سینما را با «بدون مرز» آغاز کرد.
به بهانه حضور فیلم در سی و سومین جشنواره فیلم فجر با این کارگردان درباره چگونگی ساخته شدن فیلم، مراحل پیش تولید و یافتن لوکیشن اثر، خاطراتی که از زمان کودکی کارگردان به فیلم راه یافته، چگونگی همکاری موسسه فرهنگی و هنری آوینی با این فیلم و … صحبت کردیم.
در این گفتگو با ما همراه باشید:
* پیش از آغاز جشنواره در محافل رسانه ای مطرح شده بود که فیلم«بدون مرز» از جمله پدیده های جشنواره سی و سوم فیلم فجر است. با این تعاریف جایگاه این فیلم در میان فیلم های این دوره از جشنواره را چطور ارزیابی می کنید؟
– اصولا از به کاربردن عبارت هایی چون پدیده برای یک فیلم پیش از دیده شدن مخالف هستم. چون به عقیده من برخورد با اثر هنری منوط به سلیقه افراد است پس چنین عناوینی نزد مخاطب پیش فرض و توقع ایجاد می کند و ممکن است این پیش فرض ها پس از دیدن فیلم نتواند انتظار مخاطب را برآورده کند. بنابراین به هیچ عنوان به پدیده بودن «بدون مرز» اعتقاد ندارم اما فارغ از هر سلیقه ای می دانم که فیلم خوب راه خود را پیدا خواهد کرد.
* «بدون مرز» از چه زمانی آغاز شد؟
– حدود پنج سال پیش که نگارش فیلمنامه «بدون مرز» را آغاز کردم، رفته رفته متوجه شدم که داستان به طور ناخودآگاه به سمت ضمیرخودآگاه ام در حرکت است. من دوران نوجوانی به دلیل موقعیت شغلی پدرم در جنوب زندگی کردم و در آن دوران مدام از شهری به شهر دیگر سفر می کردیم و به دنبال کوچ های پی در پی، دوران نوجوانی خود را که دنیایی پر از کشف و شهود بود، در جنگ سپری کردم. زمان که گذشت و بزرگتر شدم متوجه شدم بسیاری از بازی های کودکانه، خندیدن ها و کشف و شهودها را جنگ از نسل ما گرفت و پدران ما ناگزیر بودند دفاع کنند و مقابل جنگی که به ما تحمیل شده بود، بایستند. بنابراین آن دوران در ضمیرناخودآگاه هر انسانی که جنگ را تجربه کرده است به یادگار باقی می ماند.
* با این تعریف ضمیر ناخودآگاهتان شما را برای نخستین تجربه فیلمسازی به سمت این مضمون و داستان کشاند؟
– دوست ندارم حرفم شعار تعبیر شود اما احساس کردم وظیفه دارم این ضمیر ناخودآگاه را به نمایش بگذارم. واقعیت این است که جنگ در دنیا تمامی ندارد و هنوز دولت هایی هستند که به دنبال دستیابی به مطامع خود کشورگشایی می کنند. ولی من در دنیای ذهنی خود می خواستم فیلمی تاثیرگذار درباره جنگ با فاکتورهای جهانی بسازم تا اگر فیلم توانست در دنیا حضور پیدا کند و مورد استقبال قرار گیرد دل مخاطب را از این پدیده شوم به درد آورد.
* برای رسیدن به نقطه تاثیرگذاری در فیلم چه مسیری را در ذهن طراحی کردید؟
– آدم های روی زمین تشابهات بسیاری با یکدیگر دارند و تنها در برخی از خرده فرهنگ ها به دلیل شرایطی که در آن زندگی کردند با یکدیگر متفاوت هستند. اما تنها پدیده ای که باعث تمایز و البته دور کردن آدم ها از یکدیگر می شود زبان ملت ها است. به همین دلیل هنگام نگارش فیلمنامه به حذف زبان کاراکترها فکر می کردم و درباره این حذف بسیار کاویدم. در واقع می خواستم بدانم با حذف زبان غیر مشترک تا چه اندازه می توان این ارتباط را از طریق چشم برقرار کرد. چراکه معتقدم چشم در همه ملت ها و قومیت ها دریچه قلب است و با نگاه می توان معنای عشق، تنفر و… را بدون نیاز به کلام برقرار کرد. چون می خواستم به احساسات دسترسی مستقیم پیدا کنم، پس پایه اصلی نگارش فیلمنامه را بر حذف زبان کاراکترها گذاشتم.
* با چنین تصمیمی راه سختی را برای تجربه اولین فیلم خود انتخاب کردید. برچه اساسی به نتیجه دادن حذف زبان از فیلم مطمئن بودید؟
– فیلمنامه را تمام کردم و به آینده فیلم فکر نمی کردم فقط می خواستم ساخت فیلم را آغاز کنم. اما نکته قابل توجه این بود که بسیاری از اطرافیان و حتی فیلمسازان برجسته سینما که فیلمنامه را خواندند، به من توصیه می کردند که برای تجربه فیلم اول، موضوع جنگ را انتخاب نکنم و استدلال می کردند که تجربه اول در حوزه جنگ دشوار است و دوستانه متذکر می شدند که در مسیر سختی گام برمی دارم. این دوستان به من می گفتند که بهتر است برای فیلم اول از یک فیلمنامه آپارتمانی شروع کنم و بعد سراغ «بدون مرز» بروم اما تصمیم خودم را گرفته بودم و پشیمان هم نشدم چون با «بدون مرز» سینما را درک کردم.
* از اول سراغ موسسه فرهنگی و هنری آوینی رفتید؟
– حدود ۵ سال پیش که خواستم فیلم را شروع کنم سراغ بخش خصوصی رفتم. فیلمنامه را که می خواندند خوششان می آمد و می گفتند که برای ساخت فیلم باید سرمایه گذار بیاورم. این درحالی است که من سال ها در سینمای ایران دستیاری کردم و با فاکتور سرمایه گذار مواجه نشده بودم به همین دلیل متوجه این مطلب نبودم که برای چه باید سرمایه گذار بیاورم. اما به هر تقدیر چون می خواستم فیلمم را بسازم قبول کردم. خلاصه موضوع را با یکی از دوستان قدیمی ام که وضع مالی خوبی داشت و پیش از این چند فیلم کوتاه با همکاری هم ساخته بودیم، مطرح کردم و قبول کرد و در نهایت سرمایه گذار جور شد.
تهیه کننده به من گفت که فیلمنامه را ثبت کنم تا بعد از آن پروانه ساخت صادر شود. اما با صدور پروانه ساخت سینمایی موافقت نشد. تهیه کننده پیشنهاد گرفتن پروانه ویدئویی را مطرح کرد. سه ماه دوندگی کردم تا بالاخره پروانه ساخت ویدئویی این فیلمنامه را دریافت کردم اما دیگر دیر شده بود چون وضعیت اقتصادی کاملا متحول شده بود و گرفتن پروانه ساخت با بالا رفتن دلار مصادف شد. در نتیجه دوست سرمایه گذار من تصمیمش عوض شد پا پس کشید و فرار را بر قرار ترجیح داد.
* در واقع به نوعی کارتان متوقف شد.
– بله. بعد از آن افتادم در چرخه زندگی روزمره و رسما فیلمنامه را کنار گذاشتم.
* قیمت دلار که پایین نیامد بعد از پنج سال چطور شد دوباره به فکر ساخت فیلم افتادید؟
– مصطفی سلطانی یکی از دوستان خوبم که او هم از اهالی سینماست با من تماس گرفت و گفت: «هنوز قصد ساخت بدون مرز را داری؟». یادم نیست که آن روز چه جوابی به او دادم اما این را می دانم که من از تب و تاب ساخت فیلم افتاده بودم و گوش ندادم ولی اصرار دوباره باعث شد جدی تر به موضوع فکر کنم. در نهایت با یکدیگر گپ و گفت کردیم و به نتایج خوبی رسیدیم و قرار شد مجتبی امینی به عنوان تهیه کننده برای پروانه ساخت اقدام کند. در واقع انرژی مثبت دوستانم در یک حرکت جمعی باعث شد موتور ساخت این فیلم شروع شود بنابراین ابتدا ماشین یکی از عوامل فروخته شد تا توانستیم پیش تولید را آغاز کنیم. ما خلوت ترین پیش تولید برای یک فیلم را آغاز کردیم چون من به همراه مصطفی سلطانی که به عنوان مجری طرح و مدیر تولید همراه من بود با یک کوله پشتی به آبادان رفتیم.
* برای پیش تولید چه فاکتورهایی را مدنظر داشتید؟
دو مورد اساسی مدنظرم بود یک کشتی به گل نشسته که لوکیشن اصلی فیلم بود و دو بازیگر بومی نوجوان. چون معتقد بودم در صورت محیا شدن این دو مورد است که این فیلم ساخته خواهد شد.
* فاکتورهایی را که می خواستید به راحتی پیدا کردید؟
– پیدا کردن لوکیشن بسیار سخت بود. از ابتدای اروند سوار قایق شدیم و گشتن را آغاز کردیم. چند روز به این کار ادامه دادیم ولی هیچ کشتی به گل نشسته ای که فاکتورهای مد نظرم را داشته باشد پیدا نکردیم. در همین گشت و گذارها بود که خسته و کوفته به پیرمرد بومی رسیدیم، کنارش چای خوردیم و مسئله را به او گفتیم، با دست به کمی دورتر اشاره کرد و گفت که کمی آن طرف تر یک کشتی به گل نشسته وجود دارد. به دنبال راهنمایی پیرمرد راه افتادیم، خودش بود کشتی «بدون مرز». خوب که نگاه کردم متوجه شدم این کشتی در منطقه نقطه صفر مرزی است، یعنی همان موقعیتی که در فیلمنامه نوشته شده است.
* کودکان را چطور پیدا کردید؟
– با هماهنگی که با آموزش و پرورش ‘