این مقاله را به اشتراک بگذارید
گزارش نشست نقد و بررسی فیلم داره صبح میشه ساخته یلدا جبلی
کارگردان فیلم سینمایی داره صبح میشه گفت: ایده فیلم «داره صبح میشه» چهار قصه کوتاه بود که در من رشد کرد و به مرحله ای رسید که باید ساخته می شد اما نمی دانستم باید آن را به صورت کوتاه یا بلند بسازم تا این که با سمیه تاجیک سراغ قصه ای اپیزودیک رفتیم .
به گزارش مد و مه، نشست فیلم سینمایی «داره صبح میشه» با حضور یلدا جبلی؛ کارگردان، رعنا آزادی ور؛ ایرج شهزادی، مهدی احمدی، ارنواز صفری، امیرحسین آرمان، الهه حصاری، هیلدا حمیدی؛ بازیگران و مصطفی محمودی به عنوان منتقد برگزار شد.
جبلی در آخرین نشست چهارمین روز از جشنواره ادامه داد: مشارکت گروهی شریف موجب شد فیلم سینمایی «داره صبح میشه» به سرانجام برسد.
وی درباره نگارش دیالوگ های شاعرانه برای چند اپیزود فیلم توضیح داد: بیشترین دیالوگ های شاعرانه را در اپیزود پدربزرگ و بیتا داریم. این دیالوگ ها در شخصیت های گلی و سامان کمتر اما در بخش رعنا هم رعایت شده است.
کارگردان «داره صبح میشه» در پاسخ به انتقادی درباره شباهت این فیلم به ماهی و گربه تصریح کرد: تا پیش از اتمام این اثر سینمایی هنوز ماهی و گربه را ندیده بودم اما به هر حال از حضور این اثر سینمایی در گروه هنر و تجربه خوشحالم.
در ادامه این نشست مهدی احمدی در پاسخ به مصطفی محمودی درباره گزیده کاری اش گفت: واقعیت این است ک من زیاد کار می کنم. شاید فیلم هایی که بازی می کنم دیده نمی شوند.
وی یادآور شد: قصه ها خیلی خوب کنار هم چیده شده اند و فیلم ریتم خوبی دارد؛ خوشحالم که توانستم حضور داشته باشم اگر ضعفی در بازی من هست ببخشید.
رعنا آزادی ور هم با بیان این که اولین بار است این فیلم را می بیند تصریح کرد: این نوع سینما به سلیقه من بسیار نزدیک است و از نتیجه کار بسیار راضی هستم.
ایرج شهزادی گفت: من بازیگر نیستم و قرار نیست پا در کفش بازیگران کرده باشم. قصه را دوست دارم و روایت این اثر سینمایی بیشتر وصف حال است تا توصیف شخصیت ها.
وی اظهار کرد: آدم های سردرگم در جامعه زیاد هستند و این افراد. پای تصمیمات خود نمی ایستند و این مهم و شکاف نسلی موجود در فیلم به وضوح به تصویر کشیده شده است.
هیلدا حمیدی یکی از بازیگران فیلم گفت: خوشحالم که سهم کوچکی در این فیلم داشتم و از این تجربه لذت بردم.
الهه حصاری هم در این نشست گفت: به عنوان عضو کوچک گروه خیلی خوشحالم و باعث افتخارم بود که در این فیلم بازی کردم و اگر آقای خلعتبری نبود شاید این پروژه به ثمر نمی رسید.
فردین خلعتبری هم که در میان جمعیت نشسته بود گفت: موسیقی را برای این چهار قصه از هم جدا نمی دیدم و سعی کردم برای طرح کلی داستان موسیقی بنویسم؛ گاهی به اصرار کارگردان از ساز سه تار استفاده کردم و از این پیشنهاد خوشحالم.
وی ادامه داد: کم ترین بخش سرمایه را من گذاشتم و همه دوستان تلاش کردند که این فیلم ساخته شود.
در ادامه ارنواز صفری گفت: من تجربه بازی کوتاهی در ماهی و گربه داشتم؛ کاراکتر آوا آدمی است که تکلیفش با هیچ چیز مشخص نیست و می خواهد دنیایش را از جهانی که در آن هست جدا کند.
امیرحسین آرمان هم با اشاره به علاقه اش برای تماشای فیلم گفت: بارها سراغ فیلم را گرفتم تا نتیجه را ببینم چون همه قصه ها معمولی هستند اما این فیلم اپیزودیک است و به نظرم ریتم به درستی درآمده و ضرباهنگ درست است.
ایرج شهزادی گفت: من بازیگر نیستم و قرار نیست پا در کفش بازیگران کرده باشم. قصه را دوست دارم و روایت این اثر سینمایی بیشتر وصف حال است تا توصیف شخصیت ها.
وی اظهار کرد: آدم های سردرگم در جامعه زیاد هستند و این افراد. پای تصمیمات خود نمی ایستند و این مهم و شکاف نسلی موجود در فیلم به وضوح به تصویر کشیده شده است.
هیلدا حمیدی یکی از بازیگران فیلم گفت: خوشحالم که سهم کوچکی در این فیلم داشتم و از این تجربه لذت بردم.
الهه حصاری هم در این نشست گفت: به عنوان عضو کوچک گروه خیلی خوشحالم و باعث افتخارم بود که در این فیلم بازی کردم و اگر آقای خلعتبری نبود شاید این پروژه به ثمر نمی رسید.
فردین خلعتبری هم که در میان جمعیت نشسته بود گفت: موسیقی را برای این چهار قصه از هم جدا نمی دیدم و سعی کردم برای طرح کلی داستان موسیقی بنویسم؛ گاهی به اصرار کارگردان از ساز سه تار استفاده کردم و از این پیشنهاد خوشحالم.
وی ادامه داد: کم ترین بخش سرمایه را من گذاشتم و همه دوستان تلاش کردند که این فیلم ساخته شود.
در ادامه ارنواز صفری گفت: من تجربه بازی کوتاهی در ماهی و گربه داشتم؛ کاراکتر آوا آدمی است که تکلیفش با هیچ چیز مشخص نیست و می خواهد دنیایش را از جهانی که در آن هست جدا کند.
امیرحسین آرمان هم با اشاره به علاقه اش برای تماشای فیلم گفت: بارها سراغ فیلم را گرفتم تا نتیجه را ببینم چون همه قصه ها معمولی هستند اما این فیلم اپیزودیک است و به نظرم ریتم به درستی درآمده و ضرباهنگ درست است.
****
گفتگوی مهر با یلدا جبلی
مخاطب فیلم من انتخابگر است
در میان خیل کارگردانهای جوانی که در جشنواره امسال حضورداشتند، زنان نیز درقیاس با گذشته سهم پر رنگ تری داشتند. یلدا جبلی یکی از همین فیلمسازان زن جوان است که که با فیلم «داره صبح میشه» در بخش هنر و تجربه سی و سومین جشنواره فجر حضور داشت او از اینکه مخاطب انتخابگر اثرش را میبیند راضی است و میگوید تدوین برایش از کارگردانی مهمتر است.
یلدا جبلی پیش از این چند فیلم تلویزیونی کارگردانی کرده است که آنها هم با فضایی اجتماعی همراه بوده اند. وی بیشتر از کارگردانی به تدوین مشغول است و به گفته خودش بیشتر عاشق این حوزه از سینماست تا کارگردانی.
جبلی در اولین فیلم سینمایی خود به سراغ ساختاری اپیزودیک رفته است که این فضای اپیزودیک را به صورت موازی تدوین کرده است. «داره صبح میشه» قصه چهار خانواده را در یک شب تا صبح مطرح می کند که این چهار خانواده هر کدام رازی دارند که این راز با خانواده دیگری پیوند می خورد.
در ابتدای این فیلم دیده می شود که سامان و گلی قبل از ازدواج خود جشنی گرفته اند و دوستان خود را دعوت کرده اند. در قصه ای دیگر بیتا با بازی رویا نونهالی را می بینیم که همسر استاد سرشناسی است که همان شب از دنیا رفته است و بیتا احساس می کند که همزمان با مرگ او قسمتی از هویتش رفته است. همچنین رعنا آزادی ور و بابک کریمی هر کدام اپیزودهای دیگر این قصه را تشکیل می دهند.
یلدا جبلی در نشستی با خرنگار مهر درباره فیلم خود که در بخش «هنر و تجربه» سی و سومین جشنواره فیلم فجر حضور دارد، بیان کرد که تدوین را مثل کارگردانی نوعی خلق می داند و اینکه سر میز مونتاژ هم به نوعی ممکن است با یک زایش دوباره ای مواجه شوید و کارگردانی دومی سر میز مونتاژ رخ می دهد. همچنین کار با کارگردانانی که اعتماد می کنند و کار را به تدوینگر می سپارند و اجازه می دهند که زایش سر میز مونتاژ رخ دهد بسیار لذتبخش است.
بخش نخست این گفتگو را میخوانید:
* از اینکه فیلم شما در گروه «هنر و تجربه» جشنواره فجر به نمایش درآمد، راضی هستید؟
– من برخلاف بسیاری که ناراحت شدند اتفاقا خیلی خوشحال شدم که فیلمم دراین گروه انتخاب شد چون پیش از این، فیلم «ماهی و گربه» را در این گروه دیده بودم و اینکه مخاطب به راحتی و بدون اینکه صدای اضافه ای بشنود، می آید و این فیلم دو ساعته را در سالن می بیند بسیار خوشحال کننده است. درحالیکه اگر «ماهی و گربه» در حالت عادی به اکران می رسید به خاطر جمعیت زیادی که سالن را ترک می کردند، روزهای دوم و سوم اکران دیگر مخاطبی نداشت.
چندی پیش نیز فیلم «من از سپیده صبح بیزارم» را تماشا کردم و حتی از برخورد و واکنش های مخاطبان که بسیار محترمانه بود تعجب کردم. من از این بایت برای انتخاب فیلمم خوشحال هستم که بعد از جشنواره نیز اکران آن با مشکلی مواجه نخواهد شد و نیازی ندارد دغدغه اکران داشته باشیم.
در مجموع «هنر و تجربه» اتفاق بسیار خوبی است البته این سخنی کلیشه ای است اما واقعیت دارد البته هنوز آسیب هایی هم دارد و خودشان هم نگران هستند و این گروه نباید بابی برای اکران فیلم هایی شود که روی دست مانده اند بلکه باید برای تجربه های جدید باشد. من خودم نمی دانم که در تجربه «داره صبح میشه» موفق میشوم یا نه اما امیدوارم با موفقیت همراه شود.
*به اعتقاد شما انتخاب بازیگر در این فیلم ها از الگوی خاصی پیروی می کند مثلا باید از نابازیگران استفاده کرد؟
– من اصلا چنین نظری ندارم که فیلم هایی که با این مضمون و در حوزه تجربی ساخته می شود باید به سراغ بازیگران آماتور برود. بالاخره این ساختار یا جواب می دهد و یا نمی دهد اما بهتر است که با عوامل حرفه ای باشد.
*پس در نهایت این گروه بندی را به نفع فیلم خود می دانید.
– ببینید من مطمئن هستم حتی کسی هم که به جشنواره فیلم فجر می آید تا فیلم مرا ببیند آن را انتخاب می کند و به خاطر بازیگر و یا مسایل دیگر نمی آید و این باعث می شود که تکلیف شما با مخاطب مشخص تر باشد و این حس خوبی است که بدانید مخاطب شما انتخابگر است و به دنبال خوراکی جدی است. به طور مثال فیلم های داستانی اصغر فرهادی یک خوراک جدی هستند و خیلی خوب است که سینما همیشه اینگونه باشد و خوب است که در کنار اینها فیلم های دیگری هم باشند که متفاوت نگاه می کنند و مخاطب فارغ از جریان کلیشه ها فیلم هایی از نوع دیگر می بیند. این حرکت نوعی جسارت هم به فیلمسازان می دهد و من می بینم که بسیاری با اطمینان بیشتری حرکت می کنند.
*خود شما چطور، قرار است در همین مسیر حرکت کنید و فیلم های بعدی خود را هم در این حال و هوا بسازید؟
– «داره صبح میشه» ژانر کاری مرا مشخص نمی کند چون به هرحال من سینمای اجتماعی را دوست دارم و علاقمندم که در سینمای اجتماعی کار کنم. البته این فیلم چندان فضای هنری پیچیده ای ندارد با این حال قصه من می طلبید که به همین شکل ساخته شود و قصه بعدی شاید اصلا کاملا متفاوت باشد به طور مثال فیلمی اتفاق محور و پر از کنش باشد و یا اصلا فیلمی بدون اتفاق.
*الان به فیلم بعدی هم فکر می کنید؟
– هم اکنون چند سیناپس دارم و یک قصه هم هست که تقریبا شکل گرفته است و فضای متفاوتی با این فیلم دارد. در واقع برخلاف «داره صبح میشه» که اکثرا در فضای داخلی می گذرد و دیالوگمحور است این قصه فضایی متفاوت دارد و به یک معضل اجتماعی می پردازد.
*شما هم تدوین هم کارگردانی را تجربه کرده اید آیا در ادامه این مسیر قرار است راه کارگردانی را ادامه دهید؟
– برای من تدوین از هر کاری جذاب تر است اگرچه که وقتی شما وارد کارگردانی می شوید این معمول است که کارگردانان با احتیاط بیشتری به سراغ شما می آیند چون خیلی دوست ندارند شخص دیگری حتی در عنوان تدوینگر یا فیلمبردار با کارگردانی شریک شود. به هرحال آنچه که من بیمارگونه دوستش دارم تدوین است و اصلا به مثابه یک کار به آن نگاه نمی کنم.
*در کدامیک بیشتر احساس مولف بودن می کنید چون خود من فکر می کنم در کارگردانی این حس تالیف بیشتر است.
– فکر می کنم در تدوین هم شما با مجموعه ای از راش ها طرف هستید و سر میز مونتاژ هم به نوعی ممکن است با یک زایش دوباره ای مواجه شوید چون فیلم هایی بوده اند که با مونتاژ دگرگون شده اند و اتفاقا کارگردانی دومی سر میز مونتاژ رخ می دهد. همچنین کار با کارگردانانی که اعتماد می کنند و کار را به شما می سپارند و اجازه می دهند که زایش سر میز مونتاژ رخ دهد بسیار لذتبخش است. خود من اگر عاشق تدوین نبودم فیلمم را تدوین نمی کردم و به شخص دیگری می سپردم یعنی ایده دیگری را از کار دریغ نمی کردم. با این حال در این کار ماجرای خلق کردن برای من جذاب است و این زمانی است که احساس کنم بتوانم زایش دوباره ای در کار داشته باشم درباره کارگردانی هم باید فیلمنامه ای باشد که خودم آن را نوشته باشم و البته آرزویم این است که روزی فیلمنامه ای به من برسد و ان را آنقدر دوست داشت باشم که بدون اینکه بخواهم آن را تغییر دهم کار کنم. البته منظورم از فیلمنامه خوب، اثری است که با دغدغه های من متناسب باشد وگرنه فیلمنامه های خوب بسیار وجود دارند.
*پس تدوین را کنار نخواهید گذاشت؟
– خیر من تدوین را به خاطر کارگردانی کنار نمی گذارم. مگر اینکه جبر من را به این طرف ببرد که آن را کنار بگذارم. چندی است که برای یک سریال از من خواسته اند که تدوین را بر عهده بگیرم و من به دلیل کارگردانی کارم نتوانستم آن را قبول کنم و اگر صرفا تدوینگر بودم آن را می پذیرفتم اما وقتی کارگردان هستی و دیگران تو را با این عنوان هم می شناسند انتخاب های تو محدود می شود.
فیلمسازی حرفه ای است که در بهترین حالت هر دو یا سه سال بتوانید یک فیلم بسازید. من دوست دارم در فاصله ای که فیلم نمی سازم تجربه های یادگیری ام از مسیر تدوین باشد چون بسیاری از فیلمسازان در بازه زمانی که فیلم نمی سازند به کارهای دیگری مثل ساخت سریال و یا تبلیغات مشغول می شوند.
*همکاری دو نفره شما و سیمه تاجیک در نگارش «داره صبح میشه» چگونه محقق شد؟
– از ابتدا که کار را با هم شروع کردیم، من سیناپس ها را تعریف می کردم و سمیه تاجیک دیالوگ ها و فیلمنامه را می نوشت و بعد در بخش بازنویسی نهایی و درآوردن دیالوگ ها چفت و بست آنها بر عهده من بود. من از ابتدا به این قائل بودم که این چهار اپیزود به طور کامل به هم مرتبط باشند و نه اینکه فقط ارتباطی تماتیک داشته باشند و حالا تنها قصه بچه هاست که نسل آخری هستند که نوع ارتباطشان با سه اپیزود دیگر متفاوت است.
در هر یک از این قصه ها شخصیتی هست که به شخصیت قصه دیگر مرتبط می شود و مخاطب این کار باید باهوش و با حوصله باشد و نه اینکه فکر کند که قرار است فیلمی ببیند که در آن عده ای فقط دیالوگ هایی بیان کرده اند.
*مخاطب این اثر کسی نیست که تنها برای سرگرمی آمده باشد و باید سعی کند متوجه پیچیدگی های داستانی باشد.
– بله مخاطب باید کلمه به کلمه این اثر را بشنود تا ارتباط چهار اپیزود را دریابد و کسی هم نمی تواند بگوید این ارتباط درنیامده است چون این حرف مثل این است که شخصی بگوید نقشه «ماهی و گربه» درنیامده است. درواقع نکات جزیی وجود دارد که یک نفر ممکن است بار اول همه را متوجه شود و شخصی بار دوم، با این حال همچنان که گفتم مخاطب این کار باید با حوصله باشد، کسانی هم که تاکنون کار را در کنار من دیده اند متوجه این ارتباط و داستان ها می شدند.
با این حال من نخواستم تنها دیالوگ های زیبا و خوبی را مطرح کنم بلکه این دیالوگ ها ارتباطاتی را به هم وصل می کند. من گاهی فکر می کنم شاید قطعه ای از این داستان درنیامده باشد اما باز می بینم نه بالاخره در جایی توضیحی وجود دارد.
1 Comment
مینا
سلام.فیلم خوش ساختی بود.باید تمام توجه و دقت رو روی دیالوگها منعطف می کردی،انتخاب لوکیشن ها و طراحی صحنه عالی بود.بازی های متقابل و رودر روی هم با اینکه موازی و هماهنگ بودن ولی کاش حس بیشتری درش جریان داشت.اصل مطلب این بود که در نهایت به رنج عشق و ارزش نهادن به عشق نهان در دل آدمها پی ببرید.