این مقاله را به اشتراک بگذارید
نادر قدیانی، مدیر انتشارات قدیانی:
چیزی به نام مافیای نشر نداریم
رضا آشفته . ناهید صباغ
موسسه انتشارات قدیانی که واحد کودک و خردسال آن با نام و آرم «کتابهای بنفشه» شناخته میشود، فعالیت خود را از سال١٣۵۵ بهطور رسمی آغاز کرد. این موسسه از آن سال تاکنون، به فعالیت خود ادامه داده و در حالحاضر دوهزارو۵٠٠عنوان کتاب در حوزه خردسال، کودک، نوجوان و جوان دارد. با توجه به سابقه فعالیت وسیع در این حوزه، این نشر در بخش تولید کتاب خردسال، کودک و نوجوان تاکنون هشتبار موفق به دریافت لوح ناشر نمونه کشور از سوی ریاستجمهوری شده است. گفتوگویی که میخوانید، دیدگاه این ناشر قدیمی درباره مسایل حوزه نشر کتاب؛ بهویژه کتاب کودک و نوجوان است:
در ابتدا میخواهیم بدانیم چگونه به فکر انتشار کتاب افتادید و این حرفه را چگونه آغاز کردید؟
از سالهای ابتدایی تحصیل در دبستان به کار و فروش مجلههای پیکدانشآموزی علاقهمند شدم. جرقه آن زمانی زده شد که در مدرسه از طرف ناظم، مسوول فروش پیک کودکان در مدرسه شدم. بعد از آن در سنین نوجوانی در مغازهای که متعلق به پدرم بود، این کار را به صورت گستردهتر ادامه دادم. زمانی که در خدمت سربازی بودم، سرتیپ دادگر که مسوول ورزش نیروی هوایی بود، مرا برای امور دفتری در دفتر خود مشغول به کار کرد و توانستم در دوران سربازی با امور پرسنلی و اداری آشنا شوم. پس از آن برای ادامه کار وارد حوزه نشر و چاپ کتاب شده و رسما عضو اتحادیه ناشران شدم. بهدلیل اینکه شروع کارم از مدرسه بود، حوزه کودک و نوجوان را انتخاب کردم و تا سال١٣۶۵ نزدیک به ٣۵کتاب در حوزه کودک و نوجوان منتشر کردم.
بنابراین علاوه بر علاقه فردی، پیگیری و مداومت و تحقیقوتفحص در کار را از دلایل موفقیت میدانید؟
البته در ادامه کار همواره از گروه مشاوران برای پیشرفت و بهبود کار استفاده کردم. آشنایی با استاد رضا رهگذر (که نقدی هم در آن زمان بر کار بنده وارد کردند) و آقایان محمدرضا بایرامی و داوود غفارزادگان منتج به این شد که از مشاوره و راهنمایی آنها برای چاپ و انتشار کمک بگیرم و همین منجر به تشکیل «شورای بررسی» شد. همان سالها آقایان مهدی حجوانی و حسین فتاحی هم به این گروه اضافه شدند و تا امروز جلسات نقد و بررسی با حضور این دونفر ادامه داشته. در این دوران، ما در قطع، ویرایش و… ابتکاراتی به خرج دادیم و با قطع و قوارههای متنوعی مثل وزیری کوتاه، رقعی کوتاه، پالتویی کوتاه، رحلی کوتاه و…. کار چاپ و نشر را ادامه دادیم. تاکنون حدود دوهزارو۵٠٠عنوان چاپ و نشر داشتیم. ولی به تمام متون و کتب چاپ شده همان «زیر نظر شورای بررسی» را اضافه کردیم و بهنوعی فرهنگسازی هم شد و دوستان ناشر و همکاران آن را دنبال کردند. بعد برای راحتی بچهها واحد کودک و نوجوان را از «قدیانی» به نام «بنفشه» تغییر دادم. ما برای آرم موسسه، نامگذاری کتابها، نشر، طرح جلد و تمام جزییات در جلساتی که داریم، بهصورت گروهی تصمیمگیری میکنیم. بهخصوص در حوزه کتاب کودک و نوجوان، این کار بهطور جدیتر انجام میگیرد و تا آنجا که امکان دارد، همگام با آموزشوپرورش حرکت میکنیم، چون شخصا با اینکه بچهها دوگانه تربیت شوند، مخالف هستم، تا حد امکان واژهها و لغات یکسان با کتب درسی را برای کودکونوجوان به کار میبریم.
بنابراین دلایل پیشرفت شما گرفتن مشاوره از کارشناسان اهلفن، خلاقیتها و پیگیری و خستگیناپذیری شما بوده. در این راستا سیاستهای وزارت ارشاد چقدر تاثیرگذار بوده؟
وقتی که در حوزه فرهنگ مکتوب فعالیت میکنیم، باید به یکسری ضوابط فرهنگی هم پایبند باشیم. در زمینه کودک و نوجوان مساله جدیای وجود نداشته، اما در گروه جوانان در دهه اخیر چون عدهای بدون پشتوانه و تجربه وارد کار نشر شدهاند، بعضا دچار مشکل میشوند. در همه جای دنیا عرضه باید بیشتر از تولید باشد، ولی در اینجا برعکس شده؛ (حدود ١٢هزارپروانه نشر در مقابل دوهزارکتابفروشی). در نشر باید مساله مشاوره و کارشناسی را جدی بگیریم. بنابراین یک شخص بیتجربه و بیاطلاع از سیاستهای کشور در حوزه نشر صددرصد در کار ترجمه و انتشار دچار مشکل میشود. یک مترجم یا ویراستار باید با توجه به فرهنگ جامعه و سیاست حاکم از مدیریت هنری خود استفاده کند، ضمن ویرایش بیاینکه در متن خللی ایجاد شود، تغییرات لازم را بدهد تا با فرهنگ جامعه ما و همچنین سیاست وزارت ارشاد همراستا باشد. در انتشارات ما، یک کتاب از قدم اول در مسیر ترجمه تا ویرایش و تجدیدنظر و جلسات مشاوره توسط دههانفر خوانده شده و نظر میدهند و هربار اشکالات آن بیشتر برطرف میشود.
برای مثال، اگر در کتابی با فرهنگ غربی پسربچهای سگ خود را با خود به رختخواب میبرد، ما هنگام ترجمه ضمن حفظ حضور آن سگ، شکلی به آن میدهیم که با فرهنگ جامعه مسلمان ما هماهنگی داشته باشد، زیرا در خانوادههای مسلمان کسی سگ را با خود به رختخواب نمیبرد. اینگونه است که ضمن استقلال ترجمه، متن با فرهنگ جامعه و دین ما و سیاستهای فرهنگی کشور همسو میشود. البته در حوزه رمان مشکلات بیشتر است ولی در حوزه کودک و نوجوان کمتر به مشکل برخورد میکنیم. اگر موردی بوده تذکر داده شده و پیگیری کردیم و اصلاح شده. البته اختلاف سلیقهها همیشه خواهد بود و آن هم تاثیر میگذارد.
در حوزه تخصصی ادبیات کودک و نوجوان، یک کتاب چگونه میتواند روی مخاطب تاثیرگذار باشد؟
طبیعتا برای هرگروه سنی با توجه به همان سن عمل میکنیم. برای مثال، در گروه سنی ١٠سال معمولا بیش از ٨٠صفحه موثر در نظر نمیگیریم. برای اینکه از حوصله آن کودک خارج است. ولی برای ردههای سنی ١۴سال و بیشتر یا کمی کمتر تا ١۵٠و حتی ٢٠٠صفحه میتوان در نظر گرفت زیرا نوجوانان با توجه به روحیات خود کتاب مورد علاقشان را انتخاب میکنند یا برای کودکان زیرهفتسال بیشتر رنگ و نقاشی و طرح جلد و متنوعبودن این موارد در نظر گرفته میشود.
همچنین فونت کتاب، ویراستاری، طرح جلد، نامگذاری و… هرکدام بهنوعی روی گروه سنی کودک و نوجوان موثر است و باید به هرکدام جداگانه توجه کرد.
خط و فهم هرکدام از این موارد از گروه شورا و بررسی گرفته شده و تغییرات لازم در ویراستاری انجام میشود و اگر لازم باشد از مترجم هم میخواهیم تغییرات لازم را در متن بدهد تا استانداردهای لازم رعایت شود.
به عقیده شما امروزه چاپ و نشر کتاب چقدر فراهمکننده نیازهای فرهنگی جامعه و نسل جوان است؟
در خلق اثر و قلمزدن کمبودی وجود ندارد و مسیر آن بسیار شکوفاست، اما تولیدکنندهها نمیتوانند تیراژ واقعی و کتاب مناسب را منتشر کنند که نویسنده از نظر مالی تامین شود و اثرهای بعدی را هم خلق کند. این به این دلیل است که «ویترین» نداریم. «ویترین» به این معنی است که یک کودک یا نوجوان بتواند با طی مسافت ۵ الی ١٠دقیقه در محله خودش به کتابفروشی برود و کتاب مورد علاقهاش را خریداری کند یا مادری ضمن رفتن به خانه در مسیر، کتابی برای کودک خود بخرد. در همین تهران اگر میدان انقلاب و خیابان کریمخان را کنار بگذاریم، کجای تهران خواهر یا برادر ١٠یا ١٢ساله شما میتواند در زمان ١٠دقیقه کتابفروشی مناسب و مورد قبول یافت کند و کتابی بخرد. بخشی نیز به مسوولان فرهنگی کشور و به مدیران و برنامهریزان فرهنگی کشور برمیگردد. من همواره گفتهام که ما باید «شورایعالی کتاب» داشته باشیم. تا هرنهاد، ارگان و سازمانی به خود اجازه ندهد در حوزه فرهنگ مکتوب دخالت کند و کتابهای بعضا با محتوای سطحی چاپ کند که در نتیجه نهتنها خانوادهها و بچهها زده میشوند، بلکه بودجهای هم به هدر میرود. اما اگر «شورایعالی کتاب» داشته باشیم که همه حوزههای نشر را یکپارچه هدایت کند، نتیجهگیری بهتر خواهد بود. مطبوعات در جامعه مطرح هستند و امروز بیشتر از گذشته به معرفی کتاب بها میدهند. ١۵سال قبل اگر پنجدرصد بود، امروز به ٢۵درصد رسیده که خوب است، اما هنوز به کمال اعلی نرسیده. هرچند بسیاری از مطبوعات کتاب را معرفی میکنند، اما نامی از ناشر نمیبرند و اغلب فقط به نویسنده اهمیت میدهند. صداوسیما هم همینطور است. حتی جشنواره رشد هم ناشر کتابهای برگزیده خودش را فقط در مراسم معرفی میکند و هیچگونه تبلیغاتی برای خانوادهها ندارد.
منظور از «شورایعالی کتاب» چیست؟
«شورایعالی کتاب» یعنی ارگانی که با تایید دولت، مجلس شورای اسلامی، وزارت آموزشوپرورش و وزارت ارشاد در سطح بالایی تاسیس شود که بتواند خلأ و مشکلات نشر کتاب را اصلاح کند؛ بدون توقع حمایت مالی… زیرا نشر کتاب باید روی پای خودش بایستد و نیازی به حمایت مالی نیست. ولی آیا یک کتاب ترجمهشده را باید همزمان ١۵ناشر ترجمه، چاپ و منتشر کنند. خواننده گیج شده و نمیداند کدام ترجمه بهتر و صحیحتر است. این به صنعت نشر هم ضربه میزند. گاهی حتی همکاران هم از کار مشترک هم بیخبر هستیم. این کار بدون رقابت و بیقصد و غرض صورت میگیرد.
نظر شما درباره مسالهای به نام کپیرایت چیست؟
اصولا با نظم و انضباط و رعایت مقررات موافقم. اما در مورد کپیرایت آیا باید با دلار سههزارتومان حق کپیرایت را پرداخت کنم؟ در این صورت تیراژ به صدنسخه میرسد و کسی هم نخواهد خرید. ولی نظم و انضباط کاری در هرصورت لازم است، اما در مورد کپیرایت باید ابتدا بستر آن فراهم شود. هرچند به نمایشگاههایی که خارج از کشور برگزار میشود سفر کردهام و از برخی از ناشران خارجی حقکپیرایت را گرفتم. ولی به طور کلی برای داشتن حقکپیرایت در حال حاضر شرایط مهیا نیست.
آیا تعادلی بین ناشران کتاب، مردم و مخاطبان و آنچه «ویترین» نامیدید، برقرار است؟
بین مردم و تولیدکنندگان کتاب تعادل هست و حتی قلمبهدستان بیشتر هم هستند زیرا نسل جوان ما در کار نوشتن و هنر شکوفا شده است. در حالی که در ٢۵سال قبل حتی گرافیست به تعداد کافی هم نداشتیم. اما امروز در صنعت نشر از لیسانسیه تا سطح دکترا مشغول به کار هستند. اما درباره «ویترین» همانطور که گفتیم، تعادل برقرار نیست. وقتی میگوییم مردم ما چهاردقیقه، هشتدقیقه یا… مطالعه میکنند، آیا شرایط مطالعه را برای آنها مهیا کردهایم؟ و از آنجایی که شرایط آن که همان «ویترین» است، مهیا نشده، از گروه کار نشر مثل ویراستار، گرافیست، مترجم و… بهرهبرداری نمیشود. بیش از ۵٠درصد عامل پایینبودن تیراژ کتاب، نبودن محل عرضه کتاب است. در نمایشگاه بینالمللی که ١٠روز برگزار میشود، ناشران حرفهای تا ١٠درصد فروش سال خود را دارند. میبینید مردم در آنجا از راههای دور با اتوبوس، هواپیما و… میآیند و کتاب میخرند. پس خانوادهها و علاقهمندانی هستند که حاضرند یک یا دوروز وقت خود را بگذارند و فقط برای خرید کتاب بیایند. حتی ما مشتریهای ثابتی داریم که هرسال برای خرید کتاب به نمایشگاه مراجعه میکنند. پس فرهنگ مطالعه مردم ما پایین نیست، بستر مناسب برای آن وجود ندارد و شرایط را مهیا نکردهایم که به همان نبودن «ویترین» برمیگردد.
در زمینه ادبیات داستانی- چه در ایران و چه در جهان- چه تعریفی از یک کتاب خوب برای کودکانونوجوانان دارید؟
از نظر من کتابی خوب است که خواننده را جذب کرده و با خودش همراه کند طوری که خواننده بعد از ١٠صفحه آن را کنار نگذارد و هرزمان کارش را تمام میکند، با اشتیاق به سراغ آن کتاب برود. در مورد خردسالان و کودکان اغلب مادران نسل جوان باسوادتر از پدران هستند و در نتیجه این مادران به مساله کتاب بیشتر اهمیت میدهند و طبیعتا فرزندان خود را با کتاب و فرهنگ مطالعه آشنا میکنند. بسیاری از مادران جوان به ما مراجعه میکنند و خواهان خریداری کتابی برای فرزند خود هستند که در دوران کودکی خواندهاند.
در طول دولت نهم و دهم وضعیت نشر کتاب چگونه بود و در دولت فعلی چگونه است؟
زمانی که دولت ما ثروتمند بود (اواخر دوران آقای رفسنجانی و دوره اول ریاستجمهوری آقای خاتمی) امکان برنامهریزیهای زیربنایی وجود داشت، مثل تاسیس کتابخانهها، کتابفروشی و ایجاد کتابخانه فعال در مدارس و… ولی بهدلیل نبودن «شورایعالی کتاب» این موارد درست و کافی انجام نشد. بعد از آن در دولتهای بعدی و دولت حال حاضر از آنجایی که وضعیت اقتصادی مطلوب نیست، حتی تورم در عرصه روزنامههای ما هم دیده میشود و بعید است تیراژ گذشته خود را داشته باشند. مدیریت هم با اقتصاد همراه است. در آن سالهایی که کاغذ فراوان، تیراژ بالا و خریدهای وزارت ارشاد خوب بود، کاری مطلوب صورت نگرفت. الان به زحمت ۵٠تا ٣٠٠نسخه کتاب را میخرند و ناشر هم به زحمت میتواند خود را حفظ کند.
از نظر ممیزی آیا در این دوره تدبیر خاصی برای راحتترشدن نشر کتاب اتخاذ شده؟
ما در شورای بررسی خودمان تمامی ضوابط و مقررات را مطابق روز رعایت کردهایم و میکنیم. هرچه در کلیات دین اسلام هست در کتاب کودک و نوجوان رعایت میکنیم و کمتر دچار مشکل میشویم، البته در دوران دولت نهم و دهم مشکلات ممیزی بیشتر شد و از آنجایی که در اتحادیه بودم، تاثیر آن را میدیدم، ولی الان شرایط متعادل شده و آرامش را میبینم و خود این آرامش، امنیت شغلی همراه میآورد.
وضعیت کاغذ، گرانی و تاثیر آن را در نشروچاپ چگونه میبینید؟
هرکتابی برای چاپشدن به موادی نیاز دارد. طبیعتا وقتی کشوری در تورم بهسر میبرد، بیشترین آسیب را بخش نشر کتاب میبیند، زیرا جزو خرید روزمره نیست. قیمت کتاب در چندسال گذشته سه الی چهاربرابر شده. مردم ما برای خرج تحصیل بچههای خود، رفتوآمد، کرایه منزل و… با تورم کنار آمدهاند، ولی با بالارفتن قیمت کتاب هنوز کنار نیامدهاند. در نتیجه ناشران تیراژ را پایین میآورند تا چاپ اول سالانه تمام شود و به چاپ دوم و سوم برسد تا بهنسبت قیمتهای روز، مجدد قیمتگذاری شود. اینها به کمبود کاغذ و موارد چاپی مربوط نمیشود، بلکه به این دلیل است که با قیمتگذاری روز بتوانند استقلال سرمایه خود را حفظ کنند.
در پایان اگر نکتهای از نظر شما جا مانده است، دوست داریم بشنویم… .
تعداد زیادی از کسانی که بهتازگی وارد صنعت نشر شدهاند، مکررا اعلام میکنند مافیای نشر و توزیع اجازه نمیدهد ما فروش داشته باشیم. مافیا بحثی است که به نشر ارتباطی ندارد؛ آن هم در کشوری ٧٠میلیونی با نسلی جوان، کتابی با تیراژ ۵٠٠ یا هزارنسخه به دست آنها نمیرسد که بخواهد فروش داشته باشد یا نداشته باشد. این دیگر مافیا نیست و اصلا مافیایی وجود ندارد. از طرفی کتابفروشی کوچکی در یک شهر کوچک جایی برای عرضه مثلا پنجهزارعنوان کتاب ندارد. در نتیجه، از ناشران قدیمی و مطرح و صاحبنام استفاده میکند تا بتواند به مشتریهای خود کتابی عرضه کند که اصلا ناشر آن را نمیشناسند. بنابراین چیزی به نام مافیای نشر را بنده تکذیب میکنم.
شرق / ۲۵ بهمن ۱۳۹۳