این مقاله را به اشتراک بگذارید
گفتگو با ابوالحسن داوودی
نمیگذارم فیلمهایم بوی کهنگی بدهند
«رخ دیوانه» به کارگردانی ابوالحسن داوودی از انگشتشمار فیلمهای سی و سومین جشنواره فیلم فجر بود که اتفاقنظری میان مخاطبان، منتقدان و داوران در مورد کیفیت خوب آن وجود داشت. داوودی که فیلمهایی چون «نان، عشق و موتور ۱۰۰۰»، «تقاطع»، «سفر جادویی»، «من زمین را دوست دارم»، «جیببرها به بهشت نمیروند» و چند فیلم دیگر را در کارنامه کاری خود دارد، این بار با «رخ دیوانه» که قصه آن از قرار اینترنتی چند جوان آغاز میشود، به دنیای کارگردانی سینما برگشته است. داوودی بعد از ساختن «زادبوم» که بعد از شش سال همچنان امکان نمایش عمومی نیافته، دیگر فیلمی نساخت تا «رخ دیوانه» که آن را براساس فیلمنامه محمدرضا گوهری مقابل دوربین برد. طناز طباطبایی، صابر ابر، نازنین بیاتی، ساعد سهیلی، امیر جدیدی، بیژن امکانیان و گوهر خیراندیش بازیگران آن هستند. داوودی در جریان برگزاری جشنواره در گفتوگویی با خبرآنلاین در مورد فیلم خود، دلیل شش سال دوریاش از فیلمسازی و حال و هوای این دوره از جشنواره سخن گفت.
از شروع «رخ دیوانه» و ساخت فیلم صحبت کنید، موضوع این فیلم چقدر دغدغه شما بود و اصلا چرا سراغ این موضوع رفتید؟
اولین نسخه فیلمنامه که گوهری هفت سال پیش به من داد فیلمنامهای به اسم «باخت پنهان» بود. آن فیلمنامه سه اپیزود مجزا داشت که داستانهای آن خیلی به هم مرتبط نبود. من از یکی از داستانها خوشم آمد، با استفاده از شخصیت یکی دیگر از داستانها و همچنین طرحی که در ذهن داشتم، گوهری فیلمنامه را به شکل یک داستان یکپارچه بازنویسی کرد. شش سال قبل، بعد از آنکه فیلم «زادبوم» را ساخته بودم، قرار شد با خانم منصوری این فیلم جدید را کار کنیم. در آن مقطع قرار بر این بود که ۵۰ درصد سازمان فرهنگی هنری شهرداری در ساخت فیلم مشارکت داشته باشد، اما آنها مشکل مالی داشتند و علاوهبر آن وقتی اکران «زادبوم» هم با مشکل روبهرو شد من کلا از ساخت آن کار انصراف دادم و احساس کردم در آن شرایط شاید ساخت این فیلم خیلی مصلحت نباشد. سال قبل که سعی کردیم ساخت فیلم را آغاز کنیم، دوباره با خانم منصوری کار را دنبال کردیم و فارابی هم اظهار تمایل کرد تا ۵۰ درصد در فیلم سهیم شود و خود خانم منصوری باقی این ۵۰ درصد را تامین کرد و فیلم را کلید زدیم. البته قرار بود سرمایهگذاران دیگری هم باشند، اما همه وسط کار جا زدند و همه چیز گردن خودمان افتاد.
در این مدت فیلمنامه بازنویسی شد؟
چند بار بازنویسی شد. آن فیلمنامه اولیهای که شش سال قبل نوشته شده بود، براساس امکانات تکنولوژی آن زمان بود. اگر یادتان باشد شش سال قبل فیسبوک اینچنین فراگیر نبود. مهمترین چتی که وجود داشت، چت یاهومسنجر بود. انقلاب و تغییرات در دنیای مجازی در طول همین شش سال اتفاق افتاد، به همین دلیل در خیلی از جاها قسمتهایی از وقایع به دلیل آمدن موبایلهای هوشمند، فیسبوک، فرهنگ فیسبوک و غلبه دنیای مجازی تغییر کرد.
خود شما در جریان نگارش فیلمنامه نقش داشتید؟
من معمولا به دو روش کار میکنم، یا مثل کاری که با پیمان قاسمخانی یا فرید مصطفوی انجام میدهیم، خودم به طور مستقیم در نوشتن سهیم میشوم، یا مثل کاری که با گوهری داشتیم و همچنین بیست و چند سال قبل مشابه آن را با احمد طالبینژاد در «ایلیا نقاش جوان» داشتم، این طور کار میکنم که جلساتی با هم میگذاریم و صحبتهایی میکنیم و همه مواردی که در ذهنم است میگویم. در این مورد هم چنین عمل کردیم و گوهری متن را بازنویسی کرد و بعد دور هم میخواندیم و سپس اگر مشکلاتی به نظرم میآمد میگفتم و آن را تصحیح میکرد. در این مورد من چیزی را به عنوان نوشته به متن اضافه نکردم. مثل هر کارگردانی سر صحنه تغییراتی ایجاد شد، اما مسئولیت نوشتن فیلمنامه به طور کامل با خود آقای گوهری بود.
هشت بازی در فیلم میبینیم؛ این عدد هشت نامتعارف است و آن پیشفرض ذهنی را که بیشتر به سه اپیزود عادت دارد، کنار میزند. این تقسیمبندی، آن هم با عنوان «بازی» به چه دلیل بود؟
دو دلیل وجود داشت؛ یکی به دلیل ساختار فیلمنامه بود و دیگری اینکه نمیخواستم پیچیدگی ساختار فیلمنامه از ابتدا برای تماشاگر تولید ابهام کند، به خصوص مخاطب عامی که ممکن است در جریان نمایش فیلم حواسش پرت شود. این یک فاصلهگذاری بود که به تماشاگر امکان آن را میداد تا بخش بخش بودن کار را بپذیرد. دلیل دوم ساختار کلی فیلم بود که بر مبنای بازی شطرنج گذاشته شده است. انگار هر حرکتی مثل حرکات در شطرنج، حرکتِ روی حرکت بود. کسی که حرکتی انجام میداد در مقابل بازگشت و بدلی داشت. به همین دلیل احتیاج بود هر کدام از بازیهای شخصیتها از هم جدا شود.
آقای داودی خودتان چقدر به نسل جوان نزدیک هستید؟
سعی میکنم خیلی به جوانان نزدیک باشم، اما اینکه سعی من چقدر جواب داده باید از طرف آنان گفته شود. تا این مرحله تلاشم این بوده که به دنیای جوانان خیلی نزدیک شوم؛ مثلا با استفاده از ابزار تکنولوژی خواستم وارد دنیای جوانان شوم و الان به استفاده از این ابزار و تکنولوژی عادت کردهام. در جریان فیلمبرداری هم سعی میکردم از همه ابزاری که در ارتباط مجازی استفاده میشود، برای ساخت فیلم استفاده کنم. دکوپاژهایم را روی آیپد با نرمافزاری که مربوط به کار دکوپاژ سینماست انجام میدادم. معمولا دکوپاژها را ساعت یازده دوازده شب انجام میدادم و وقتی کار انجام میشد بلافاصله آن را برای دستیارهایم و فیلمبردار میفرستادم. معمولا سر صحنه فرشاد محمدی (مدیرفیلمبرداری) دکوپاژ را روی موبایلش داشت.
طناز طباطبایی در «مرهم» نقش یک دختر معتاد را بازی کرده بود. نگران تشابه نقشها نبودید؟
من به دورخوانی قبل از فیلمبرداری اهمیت میدهم. در دورخوانی اولیه شخصیتها را با بازیگران تحلیل میکنیم و بعد از بحث و گفتوگوی مفصل به یک تصویر قطعی و مشترک میرسیم. بعد از اینکه این کلیت به دست میآید و با بازیگران به درک مشترکی از نقش مىرسیم، کار ما سادهتر میشود. در زمان فیلمبرداری هم بازیگران در ارائه نقششان آزاد هستند و فقط جایی که احساس میکنم بازیگر به اشتباه میرود او را تصحیح میکنم، در مورد خانم طباطبایی هم وضعیت همین بود.
آقای داودی چرا این همه کم فیلم میسازید در شرایطی که نتیجه کارهایتان در سینما معمولا با اقبال روبهرو شده است؟
بعد از کار قبلیام «زادبوم» تا وقتیکه دوباره زمینه ساخت این فیلم به وجود آمد، حس سرخوردگی در من وجود داشت. فضایی که به وجود آمد و حتی اتفاقی که برای «تقاطع» افتاد موجب رنجش و اذیت من شد. من برای ساخت «تقاطع» هم خیلی زحمت کشیده بودم، اما این فیلم درست زمانی آماده نمایش شد که شروع ریاست جمهوری آقای احمدینژاد بود و تهیهکننده فیلم که البته خیلی خوب پیش آمده بود، شاید بنا به احتیاط یا شاید اینکه دوران جدید دوران پرخطری است، کار را به تهیهکننده دیگری واگذار کرد که ما با ایشان خیلی اختلاف نظر داشتیم. ایشان هم به شکل دیگری به این فیلم نگاه میکرد. قراردادهایی با مصریها داشت و یک دفعه فیلمی را که اینجا با کلی زحمت ساخته بودیم و خانم منصوری به عنوان مجری طرح چقدر دردسر کشیده بود تا فیلم را جمع کند از سوی این تهیهکننده به عنوان محصول مشترک ایران و مصر معرفی شد. بعد از آنکه من اعتراض کردم، این تهیهکننده حالا به هر دلیلی فیلم نگذاشت هیچ اتفاقی برای فیلم بیفتد. اکران ناقصی که آن فیلم داشت به هیچ عنوان برآورنده زحمتی که ما روی آن کار کشیده بودیم نبود.در ادامه اتفاقی که سر «زادبوم» افتاد هم بسیار ناراحتکننده بود. من و خانم منصوری برای «زادبوم» سه سال از عمرمان را از مرحله فیلمنامه تا پایان کار گذاشتیم و با همه تلاشی که کردیم نتیجه کارمان محتوم باقى ماند.هنوز هم معتقدم «زادبوم» یکی از ملیترین فیلمهایی است که ساخته شد؛ برای حفظ شرافت ایرانی و با اعتبار بخشیدن به آن، بدون اینکه نگاهی به جایی داشته باشد. به خصوص اینکه عملا اتفاقی که برای ما افتاد از جانب سرمایهگذار فیلم که حوزه بود، صورت مىگرفت و همین من را به شدت دلسرد کرد. انگار برخورد انتقامجویانهای بود که از جانب مدیران وقت ارشاد و مدیران حوزه هنری اتفاق افتاد.اینها باعث شده بود که تا مدتی من از جریان سینما دلسرد شوم. حتی با همسرم صحبتی کرده بودیم که اگر شرایط سیاسی دیگری حاکم شود به کلی سینما را رها کنیم و دنبال زندگی خودمان برویم. این شاید دلیل اصلی فاصله افتادن بین ساخت فیلمهایم بود. علاوه بر اینها من خیلی معتقد به این نیستم که آدم هر سال اجبار داشته باشد که یکی دو کار انجام دهد. اگر کارها مسلسلوار پشت هم ساخته شوند خود به خود باعث مىشود نکته کمتری برای کارهایت داشته باشی، این هم شامل انرژی اولیه کار میشود و هم شامل جذابیت حرفی که میخواهی مطرح کنی. به طور معمول هم دو سه سال بین فیلمهای من فاصله است.
امسال جشنواره میزبان سینماگران بعد از انقلاب بود، جو این جشنواره را که محصول سینماگران نسل بعد از انقلاب است چطور میبینید؟
سالهاست که ما شاهد محصولات سینمای بعد از انقلاب هستیم. همیشه یک نسل از فیلمسازان در همه جای دنیا و از جمله ایران پای خود را جای پای پیشکسوتان میگذارند. این اتفاق در سینمای همه کشورها میافتد. نسلی هم که میآید یک نگاه جدید را با خود میآورد، نگاهی که بخشی از آن زایده سن و سالشان و تفاوت نگاههایشان و بخشی هم مربوط به شرایط جامعه است. تغییراتی که در شرایط جامعه به وجود میآید روی فیلمسازان هم اثر دارد. نکته دیگری هم وجود دارد و آن اینکه در نسل ما و نسل پیشکسوتهای ما یکجور تنبلی رایج میشود و نتیجه تنبلی این است که ما خودمان را با جریان روز جامعه هماهنگ نمیکنیم و همین موجب میشود لحن ما دور شود. لحن سینمای برخی از همنسلان من و پیش از ما گاه به این دلیل با مخاطب ارتباط برقرار نمیکند که بعضی مواقع از آن بوی کهنگی میآید. من به دلیل فرصتی که داشتم خیلی به این موضوع فکر کردم. در میان فیلمهایی که پارسال دیدم کارهایی وجود داشت که واقعا حسرت خوردم. حسرت میخوردم وقتی کار برخی از فیلمسازان محبوبم را میدیدم و حس میکردم که آنان میتوانستند چقدر بهتر به این موضوع بپردازند. گویی اتفاقی که میافتد دست کم گرفتن شرایط جدید و دست کم گرفتن سینماست. با عرض معذرت باید بگویم که یکجور تنبلی غالب در برخی به وجود آمده است. من سعی کردم یا کاری را انجام ندهم یا اگر کردم تا جایی که میتوانم اولا به این تنبلی فائق بیایم و دوم اینکه تا جایی که ذهنم و هوشم اجازه میدهد واقعیتهای جامعه و شکل جدید جامعه را ببینم و موضوع و داستان و حتی شکل پرداخت به موضوع را منطبق به این شکل جدید تعریف کنم. / آرمان