این مقاله را به اشتراک بگذارید
سفر به انتهای شب» شاهکار سلین از نگاه پل نیزان
ترجمه: افشین جهاندیده
این رمان خارق العاده اثری است برجسته با قدرت و غنایی که کوتهفکران موفرفری ادبیات بورژوایی ما را با آن آشنا نمیکنند. هزاران بیاعتنایی تحمیلی نیز نمیتواند مانع از آن شود که ما از این کتاب استقبال کنیم، آن هم به شیوهای متفاوت با رمانهای پاکدامن و آرمانگرا، رمانهای توله سگهای دانا. سفر به انتهای شب که رمانی پیکارسک است، رمانی انقلابی نیست، بلکه رمان “بیخانمانها” ست، بیخانمانهایی همچون لازاریل دو تورم مشهور که رمان سلین گهگاه فرومایگی و لحن او را به یاد میآورد. دکتری که خود پست و فرومایه است، اکتشافاتش را از دنیاهای گوناگون بدبختی روایت میکند؛ تصویرهایی از جنگ، مسعمرههای آفریقایی، آمریکا، حومههای فقیر پاریس، بیماریها و مرگ که قادر به پاک کردن تأثیر این صحنهها از ذهنمان نیستیم.
عصیانی کینه توزانه و خشم و اعلام جرمی که مشهورترین اشباح یعنی صاحب منصبان، سفیدپوستهای مستعمرهها، خرده بورژواها و عاشق پیشگان مضحک را واژگون میسازد. در دنیا چیزی جز فرومایگی، تباهی و حرکت به سوی مرگ نیست، البته با سرگرمیهایی فقیرانه یعنی جشنهای عامیانه، فاحشهخانهها، استمناها. سلین در این رمان ناامیدی چارهی دیگری جز مرگ نمییابد. به بیان دیگر، نخستین بارقههای امید که ممکن است شدت یابد، به سختی به تصور میآید. سلین از ما نیست، زیرا آنارشی عمیق و تحقیر و انزجار کلی او که پرولتاریا را نیز به هیچوجه مستثنا نمیکند، قابلپذیرش نیست. این عصیان ناب ممکن است او را به هر جایی ببرد، به میان ما، علیه ما یا هیچجا. سلین فاقد انقلاب است، فاقد توضیح حقیقی بدبختیهایی است که برملا میسازد، فاقد توضیح حقیقی سرطانهایی است که عریان میکند و نیز فاقد امید مشخصی است که ما را به پیش برد. اما تصویر شوم او از جهان قابل پذیرش است.
پل نیزان
به بیان دیگر او تمام نقابها و بزکها را کنار میزند، آذینهای توهمات را فرو میریزد و شناخت ما را از زوال بالفعل انسان ارتقا میبخشد. به خوبی میبینیم که چنین آدمی که فریب هیچچیز را نخورده است به کجا خواهد رفت. زبان ادبی سلین نوعی پس و پیش شدگی زبان عامیانهی محاورهای است اما این زبان در حرکت به سوی انتهای کار به زبانی تصنعی بدل میشود، به همین دلیل دویست صفحه از کتاب اضافی است. سلین هنگامی که همه چیز را گفته است باز هم از حرکت باز نمیایستد.
*سفر به انتهای شب با ترجمه شایسته فرهاد غبرایی به فارسی در آمده (توسط نشر جامی)
بخارا – انتشار در مد و مه: بهمن ۱۳۹۱