این مقاله را به اشتراک بگذارید
ساخت هنری عشق در شعر معاصر
«هفتادسال عاشقانه»، کتابی است از محمد مختاری که این روزها از طرف انتشارات بوتیمار تجدید چاپ شده است. این کتاب نخستینبار در سال٧٧ از طرف نشر تیراژه منتشر شده بود. هفتادسال عاشقانه، آنتولوژی شعر عاشقانه معاصر ایران از سال١٣٠٠ تا سال١٣٧٠ است به همراه تحلیلی از ذهنیت غنایی معاصر. مختاری در این کتاب گزینه اشعار عاشقانه دویستوچهارشاعر معاصر را گرد آورده و در آغاز آن، مقالهای مفصل نوشته است که به نوعی تداوم همان بحثی است که مختاری آن را تحتعنوان «درک حضور دیگری» در شعر معاصر ایران در کتاب «انسان در شعر معاصر» مطرح کرده بود. مختاری در آغاز کتاب هفتادسال عاشقانه، معیار گزینش خود را در این کتاب، «مثلثی» عنوان کرده با سه راس که این سه راس عبارت هستند از: حد عام قابلقبول، قدرت نمایندگی شعر از سوی شاعر و نظر شخصی گردآورنده. آنگاه هر یک از این معیارها را توضیح داده است. بعد از خواندن توضیحاتی مفصل درباره «روش گزینش» شعرها برای این کتاب، مقالهای با عنوان «ذهنیت غنایی معاصر» آمده است که بحثی است مفصل در باب رابطه عشق و شعر در ادبیات کهن ایران و تفاوت تلقی شاعران کلاسیک از مفهوم عشق با تلقی شاعران معاصر از این مفهوم. مختاری اصلیترین تفاوت را در نگاه دوگانه شاعر کهن و نگاه وحدتگرای شاعر معاصر به انسان میداند و آن را اینگونه توضیح میدهد: «در گمان و گرایش گذشته، چنانکه به تفصیل خواهیم دید، وجود آدمی به اجزا و عوامل و درجاتی تجزیه و تفکیک میشد، که مخالف و مغایر با هم تصور میشدند.» بعد از توضیحی بیشتر درباره این دوگانگی در تلقی شاعر کهن، به تعارض نیما به عنوان آغازگر شعر معاصر و حافظ به عنوان شاعری که کل برداشت کهن را در شعر خود گردآورده پرداخته شده است. مختاری در این بخش مینویسد: «نیما در نخستین بیانیه رمانتیکش برای شعر معاصر، از تعارضی یاد میکند که میان برداشت او از عشق و برداشت حافظ از عشق وجود دارد. او برای طرح مقصود خود، بهدرستی حافظ را برگزیده است. نه هیچیک از صوفیان و فیلسوفان قدیم را؛ و نه هیچیک از شاعران کهن را… معارضه نیما و حافظ از اینجاست که عشق آن گونه که نهایتا در گرایش حافظ متبلور شده و شعر عاشقانه آن گونه که در زبان او شکل گرفته است، البته در نوع خود به کمال است. اما پایان چشمانداز عاشقانه و شاعرانه زبان پارسی نیست. اکنون ذهنیت و ساخت غنایی دیگری میطلبد. همچنان که آینده نیز ذهنیت و ساخت غنایی دیگری خواهد داشت…» در بخش بعدی مقاله به حافظ پرداخته میشود و اینکه حافظ چگونه گرایشهای عاشقانه مختلف شاعران کلاسیک در برخورد با مفهوم عشق را، در شعر خود یک کاسه کرد. آنگاه این گرایشهای کهن معرفی و تحلیل میشوند. به اعتقاد مختاری «کل گونههای عاشقانه در ادب پارسی را به سهگرایش عمده میتوان تحلیل کرد.» و سهشاعر و سهداستان عاشقانه را به عنوان نماینده این گرایشها تحلیل میکند. گرایش اول «خواهش تن» است که فرخیسیستانی بهعنوان نماینده آن معرفی میشود و همچنین منظومه «ویس و رامین» فخرالدین اسعدگرگانی. گرایش دوم، «گرایش میانه» است که نماینده آن سعدی است و همچنین منظومه «لیلی و مجنون» نظامی. گرایش سوم «عشق روح» است و نماینده آن مولوی است و همچنین «سلامان و ابسال» جامی. پس از بحث مفصلی در باب گرایشهای کهن و انواع این گرایشها با زیرشاخههایشان، نوبت به بحث از «گرایش عاشقانه نو» میرسد. در آغاز این بخش میخوانیم: «شعر عاشقانه معاصر، در فاصلهگیری از سنت غنایی کهن، اعتقاد به تجزیه و تفکیک وجود انسان را وامینهد؛ و به وحدت تجزیهناپذیر هستی او میگراید. از این رو هم نظریه متفاوتی از عشق میپردازد و هم ساخت خود را بر بنیادی دیگرگون بنا مینهد. با این گرایش، رابطهای آغاز میشود که اوجش یگانگی و اتحاد دو فردیت آزاد و مستقل است. این یگانگی، در هماهنگی درونی دو سوی رابطه، به هماهنگی انسان و جهان میگراید. سرگذشت و سرنوشت شعر عاشقانه معاصر، در این هفتادسال، در گرو چنین چشماندازی بوده است. هرگاه از یگانگی چنین رابطهای دور شده، از کارکرد نوآورانه خود نیز فاصله گرفته است. و هر زمان که چشمی تازهتر بر این رابطه گشوده است، بر تنوع و تجدد آن افزوده است.» آنگاه گرایشهای عاشقانه در شعر معاصر به تفصیل بررسی شدهاند. بخش بعدی کتاب، گزینه اشعاری است که از بخشی از «افسانه» نیما تا آغاز دهه٧٠ را در بر میگیرد. شاعرانی که در این کتاب نمونههایی از شعرشان آمده، شاعرانی هستند که همگی کتاب شعر منتشر کردهاند. در بخش آغازین کتاب درباره ترتیب قرارگرفتن شاعران در این گزینه میخوانیم: «در ترتیب و تنظیم نام و ردیف شاعران در این کتاب، از سال چاپ کتابشان سود جستهام. یعنی همه شاعران به ترتیب تاریخی که نخستین کتابشان را چاپ و نشر کردهاند، در پی هم قرار گرفتهاند.» در همین بخش در توضیح انگیزهفراهم آمدن این گزینه آمده است: «شعر معاصر ساخت هنری عشق را در گونهها و نمودها و نمونههایش، از زاویهها و دیدگاههای مختلف انسان امروز، ارایه کرده است. اما در مجموع رویکرد و گرایشی را ارایه داده که با رویکرد و گرایش سنتی متفاوت است. پس چرا به این اسناد عاشقانه شاعری، یا اسناد شاعرانه عاشقی در زندگی واقعی انسان عاشق امروزی روی نیاوریم و خود را باز نیابیم؟ به همین سبب من این گزینه را پرداختهام و در حد امکان خویش نیز تحلیلی را با آن همراه کردهام، که هم حاوی طبقهبندی نظری است و هم تنوع موضوع عاشقانه را ارایه میکند.» / شرق