این مقاله را به اشتراک بگذارید
‘
مروری بر سینمای ژاک تاتی
علی امینی نجفی
ژاک تاتی با آثار اندک خود جایگاه بلندی در تاریخ سینمای کمدی دارد، جایی در کنار چارلی چاپلین و باستر کیتون. او با دقت و وسواسی کمنظیر در طول نزدیک به پنجاه سال فعالیت سینمایی، تنها ده فیلم کوتاه و پنج فیلم بلند ساخت. ژاک تاتی صد سال پیش در نهم اکتبر ۱۹۰۸ به دنیا آمد.
تاتی مانند چاپلین و کیتون، برای آثار خود تیپ قهرمانی آشنا ساخته بود که باز مثل دو کمدین بزرگ، خود نقش او را ایفا میکرد: "موسیو اولو" با قد و قوارهی "دیلاق"، پیپ و پاپیون و شلواری کوتاه؛ مردی آرام و کمحرف، تا حدی دست و پاچلفتی اما بینهایت صادق و مهربان.
طنز تاتی به ناسازگاری و ضدیت قهرمانش "اولو" با مقررات و تشریفات دنیای مدرن بر میگردد. او دشمن ظواهر زندگی مدرن و دنگ و فنگهای تمدن ماشینی است. اولو با این که سالهاست در شهر زندگی میکند، گویی همین دیروز "از پشت کوه" آمده است. او طبعی ساده و تا حدی روستایی و "امل" دارد، که با تحولات و نوآوریهای زندگی مدرن پیش نیامده است.
اولو در بافت زندگی شهری، یک "وصله ناجور" است و در مخالفت با نرمهای رفتاری، سرسختی نشان میدهد و به هیچ قیمت حاضر نیست احساسات و عواطف طبیعی خود را کنار بگذارد یا آنها را با استانداردها و مقیاسهای زندگی مدرن منطبق کند، زیرا عقیده دارد: زندگی ماشینی ما را هر روز از طبیعت انسانیمان دورتر میکند.
تاتی درباره هنر خود گفته است: "من یک کمی دون کیشوت هستم که با سلاح طنز به جنگ آسیابهای بادی میروم. آسیابهای بادی من عبارتست از: چراغهای راهنمایی، تابلوها و علایم کنار جادهها، خط کشیهای خیابان، معابر و گذرهای بالا و پایین چهارراهها، ممنوعیتها و محدودیتهایی که ما در میان آنها گم شدهایم."
طنز باریک و هوشمندانه
ژاک تاتی از صحنه شو و کاباره به سینما آمد، و از آنجا شگردهای پانتومیم و آکروباسی، لالبازی و ترفندهای بدنی را با خود به سینما آورد. در آثار تاتی، به ویژه در کارهای بالغتر او، از کمدی خالص و بیهدف خبری نیست. موقعیتهای خندهدار جای خود را به هجوی زیرکانه و طنزی هوشمندانه میدهد که در بسیاری موارد با ذوقی شاعرانه آمیخته است. دریافت طنز او چه بسا به تیزبینی بیننده نیاز داشته باشد.
تاتی مانند پیشکسوت نامدارش ماکس لندر، به زندگی روزمرهی مردم عادی پرداخته است. اولین فیلم بلند او به نام "روز جشن" سرگذشت یک نامهرسان نیکدل و فداکار است که میکوشد وظیفه خود را به بهترین وجهی انجام دهد، اما اغلب دچار مشکل میشود. او برای اینکه نامهها را زودتر به دست صاحبانشان برساند، با دوچرخه فکسنی خود با هلیکوپتر مسابقه میدهد و از آن جلو میزند! سابقه ورزشکاری تاتی در این مهارت بیتأثیر نبود.
تاتی در فیلم "روز جشن" از دوچرخه یک هنرپیشه تمامعیار ساخته بود، و در دومین فیلم خود که شش سال بعد ساخت، همین نقش را به اتومبیلی قراضه داد: "تعطیلات آقای اولو" محصول سال ۱۹۵۳. مردم برای گریز از هیاهوی شهرها به کنار دریا میروند، اما در دل طبیعت هم از مکافات ماشینزدگی در امان نیستند.
در فیلم "دایی من" محصول ۱۹۵۸ هجو مظاهر شهرنشینی و زندگی ماشینی به اوج میرسد. فیلم چیرگی ماشینزدگی بر زندگی را نه در برتری ماشین، بلکه در ضعفهای کوچک بشری میبیند. در ادامه سنت شوخی با ماشینهای مدرن (اتوماسیون) در فیلم "عصر جدید" چاپلین، افزارهای خودکار به خانههای شهری راه یافته و از زندگی مدرن جهنمی پرزرق و برق ساختهاند. وسایل زندگی دیگر برای آن نیست که به نیازهای واقعی و طبیعی جواب دهد، بلکه برای خودنمایی و پز دادن است، و در بیشتر موارد زندگی را دشوارتر میکند.
فیلم ترافیک (۱۹۶۹) هجوی نیرومند درباره تسلط غمانگیز اتومبیلها و شاهراهها بر زندگی مدرن است. راهبندانهای طولانی و بیپایان، پیشرفت تکنولوژی را به عملی پوچ و بیهوده بدل کرده است. خودروها به جای آنکه مقصد را نزدیکتر کنند، جادهها را بند آورده و راهها را دور کردهاند.
نزدیک ده سال پس از فیلم ترافیک، تاتی فیلمی عرضه کرد به نام "وقت بازی" یا "ساعت تفریح" که درونمایههای مألوف او را یک جا و به شیوهای برجسته، تا حدی به گونهای استیلیزه، عرضه کرد. این فیلم مجموعهای از صحنهها و شگردهای پراکنده باقی ماند، بی آنکه آنها را در بافت دراماتیک منسجمی پیوند دهد، و به خاطر همین کاستی احتمالا ضعیفترین فیلم تاتی است.
تسلط بر ریتم، خلاقیت در صدا
سینمای ژاک تاتی را ادامه حیات سینمای صامت در دل سینمای ناطق دانستهاند. حرف و گفتگو در فیلمهای تاتی نقش بسیار اندکی دارد و تقریبا شنیده نمیشود، اما با وجود این "کمبود"، سینمای تاتی برجستهترین نمونههای برخورد خلاق با صدا را در تکامل سینما ارائه داده است.
در فیلم های تاتی نوار صدا، وابسته به نوار تصویر و زیر بار آن نیست، بلکه خود زندگی کاملی دارد و نقشی اساسی ایفا میکند. صدای فیلم با مونتاژ سروصدای صحنه، موسیقی و مکالمات برای خود زندگی جداگانهای دارد و به اندازه تصویر در القای مفاهیم مهم است.
ژاک تاتی با ریتم سینمایی نیز برخوردی خلاق و نوآورانه داشت و آن را در خدمت درونمایه هر فیلم به کار گرفت. او در برابر ضرب سریع و سرسامآور زندگی ماشینی، ریتمی به روی پرده میآورد که ملال و آهستگی را القا کند. در برخی از صحنههای "دایی من" و ترافیک، نمونههای برجستهای از این حس ریتمیک تازه ارائه شده است.
ژاک تاتی در چهارم نوامبر ۱۹۸۲ در پاریس درگذشت. / بی بی سی
****
مختصری از سینما ژاک تاتی
مهدی کتابفروش
کارنامه پنج فیلمی (پنج فیلم سینمایی بلند) ژاک تاتی ، اورا به یکی از نوابغ سینمای فرانسه و جهان تبدیل کرده است. طنزپردازی صاحب سبک با جهانبینی ظریف و دقیق که با تیپ شخصیتی اش یکی از ماندگارترین های سینماست. او را به گونه ای ادامه دهنده راه بزرگانی همچون چارلی چاپلین و باستر کیتون می دانند و به واقع که در این جایگاه خوش درخشیده است. هم دلنشینی چارلی چاپلین را دارد، هم نشاط باستر کیتون. هم تلخی چاپلین را دارد، هم سردی کیتون. اما در مجموع او ژاک تاتی است با نگاهی انتقادی اما طنزآلود به وضعیت جهان مدرن.
او نگاه مثبتی به جزئیات این جهان ندارد و تصاویرش منعکس کننده معضلات و مشکلاتی است که بطور روزمره زندگی انسان را تحت الشعاع قرار داده و بر رفتار و کنش او اثر می گذارد. اما این بیان واقعیات اجتماعی نه تنها تاثربرانگیز نیست بلکه بعضا" لبخندی نیز بر لب بیننده مینشاند. در کل درونمایه آثار ژاک تاتی شوخی است با جزئیات ناهنجار دنیای رو به رشد. در اساس هم رسالت اصلی طنز، همین اشارات رندانه ای است که مخاطب را به تفکر وادارد و به حق ژاک تاتی از عهده این کار بسیار خوب برآمده است.
اولین فیلم بلند او که تا حدودی از فضای دیگر آثار او به دور است روز جشن(۱۹۴۹) نام دارد. اما پس از آن فیلمی می سازد که نقطه عطف کاری و سرآمد آثار او محسوب میشود. آن فیلم تعطیلات آقای هالو(۱۹۵۳) میباشد که در آن نه تنها از فضای سرد و ترحم برانگیز روز جشن فاصله میگیرد بلکه به عناصر اصلی طنز ناب نیز دست پیدا می کند.
آقای هالو(Hulot) که شخصیت اصلی سه فیلم باقیمانده نیز می باشد، مردی است ساده لوح که این سادگی، او را بعضا" در تعامل با پیچیدگیهای روابط و امور اجتماعی دچار مشکل می نماید. این شخصیت دارای مشخصه های ظاهری خاصی است که از آنها میتوان به کلاه، پالتو، شلوار (با پاچه های کوتاه)، چتر (استفاده نمیشود) و پیپ (کشیده نمیشود) اشاره نمود. همچنین از او صحبتی نیز شنیده نمیشود و حرکات او به پانتومیم شبیه است که از این بابت میتوان نقش آفرینی او را ادای دینی به سینمای کمدی دوره صامت دانست که خود وام دار آنست.
ژاک تاتی فعالیت سینماییش را با فیلم دایی من(۱۹۵۸) ادامه میدهد. پس از آن نوبت به ساخت فیلم وقت نمایش به سال ۱۹۶۷ میرسد. اینبار آقای هالو برای انجام کاری اداری به پاریس آمده است که ورود او به این شهر مصادف است با فستیوالی که در آنجا در حال اجراست. گردشگران فراوانی هم برای بازدید از نمایشگاه و استفاده از امکانات این دوره به پاریس سفر کرده اند. حال، وضعیت شهر مدرن پاریس که به تنهایی برای آقای هالو سرگشتگی به همراه دارد با شلوغی بیش از پیش تشدید شده است. اینبار نیز طنز نمونه ژاک تاتی عناصر پیشرفته این شهر را به کنایه میگیرد. ساختمانهای زیبایی که بیشتر باعث سردرگمی مراجعان می شوند، وسایل نقلیه ای که بیشتر عامل سلب آسایش هستند، ابزار و وسایلی که کارآیی لازم را ندارند و در نگاه کلی تر نظمی توخالی که خود مسبب آشفتگی افرونتر است. برخی از تصاویر در عین سادگی آنچنان نمادین و پرمفهوم هستند که چشمها را خیره میکنند. انعکاس مناظر پاریس در نمای شیشه ای ساختمانها تحسین برانگیز است. وقت نمایش فیلمیست بسیار دیدنی که از بهترین آثار ژاک تاتی قلمداد می شود. آخرین فیلم بلند او نیز فیلم ترافیک(۱۹۷۱) است که آن نیز در نوع خود یگانه و ارزشمند است.
برگرفته از وبلاگ یک بعد از ظهر پاییزی
*****
بررسی شخصیت «آقای اولو» در فیلم های ژاک تاتی
یعقوب رشتچیان
نخستین فیلم بلند ژاک تاتی، سینماگر هنرمند و کمدیساز فرانسوی، اگرچه کار بسیار ارزندهای مانند روز جشن است؛ اما آفرینش کاراکتر آقای اولو M. Hulot، سینمای کمدی ژاک تاتی را، به تراز هنرمندانه نوینی میرساند که با شاهکارهایی چون دایی من، تعطیلات آقای اولو، Playtime و… بازشناخته میشود.
رویکرد ژرفنگرانه تاتی به جهان مدرن و زندگی آدمی در آن، فرانسوا – نامهرسان جوان و تندوتیز فیلم روز جشن – را، به آقای اولوی فیلمهای واپسین دگردیسه میکند؛ و هستی همهجا پیدای اولو، با ویژگیهایی که تاتی در او نهاده، دستاویزی میشود تا ما، سویههایی از جهان مدرن را، بهروشنی در آینه فیلمهای تاتی ببینیم. در اینمیان، این نکته که بازیگر کاراکتر اولو، در همه فیلمهای تاتی خود اوست، در فراسوی پایبندی تاتی به ایستار (سنت) دیرینه فیلمهای کمدی کلاسیک کیتون و چاپلین (که سازنده فیلم، همواره بازیگر کاراکتر کانونی آن نیز هست)، نشانمیدهد که بیننده فیلمهای تاتی، بهشکلی دوسویه، از دیدگاه تاتی (همچون فیلمساز پشت دوربین) و همراه او (همچون بازیگر اولو در برابر دوربین)، به جهان پیرامون خود مینگرد. اما آنچه فیلمهای تاتی را از دیگر فیلمهای گونه کمدی (بهویژه کلاسیک) جدامیکند، این واقعیت است که شوخیهای فیلمهای او (ناهمانند با کارهای کیتون، چاپلین و…)، وابسته به کاراکتر کانونی آنها نیستند و تاتی، در نبود او نیز، زمینه را برای شکلگیری شوخیها فراهم میسازد.
آقای اولو، نمودی از یک آدم امروزی – یک شهروند مدرن – است. او، مرد بلندبالایی است که همیشه یک بارانی بهرنگ روشن و شلواری که کمی برایش کوتاه است بهتن دارد؛ با کلاه شاپو بهسر، چتری در دست و پیپ خاموشی که هرگز روشن نمیکند، اما پیدرپی میتکاند تا خاکستر آن را بریزد. اما آنچه آقای اولو را در میان دیگران برجسته و بازشناختنی میسازد، رفتار و کنشگری همراه با شتابزدگی اوست. بلندکردن پاشنهها بههنگام گامبرداشتن، راهرفتن اولو را به جهش همانند میسازد و او با بالاتنه کمی خمیده به جلو، همواره آماده است که (بهویژه در برابر دیگران) خموراست شود؛ ناگهان بچرخد و بهسویی دیگر روانه شود و یا در میانه راهرفتن، بهناگاه بایستد و… آقای اولو، بسیار کمگوست و در او، رفتار جایگزین گفتار شدهاست.
شوخیهای دلنشین فیلمهای تاتی، که انگار بیپایان هستند، از رویارویی اولو با جهان پیرامونش سرچشمهمیگیرند؛ و فیلمی مانند تعطیلات آقای اولو Vacances de M. Hulot، نمود کامل آن است. اما رویکرد تاتی به جهان مدرن، از کنشها و واکنشهای آقای اولو در برابر آن فراتر میرود و به ویژگیهای کالبدی و نمود بیرونی جهان پیرامون اولو میپردازد. در چارچوب این رویکرد، از یکسو ویژگیهای طراحی صنعتی چیزهای دمدست (میز، صندلی و هرآنچه در زندگی روزانه بهکارمیآید)؛ و از سوی دیگر، ویژگیهای معمارانه مکانها، جایگاه و کارکرد ویژهای در فیلمهای تاتی دارند.
در فیلم دایی من Mon Oncle، نگرش ریشخندآمیز تاتی، فناوری مدرن را نشانهمیگیرد و خانه سوپرمدرن خواهر او، با آن معماری خودویژه، زمینهای آرمانی برای شوخیهای تاتی است. در برابر این خانه، که همهچیز آن خودکار است، اتاق آقای اولو در ساختمانی کهنه در بخش قدیم شهر جایدارد و او برای رسیدن به آنجا، ناگزیر باید سهطبقه پلکان را بالابرود، سپس از سوی دیگر پلکان، یکطبقه پایینبیاید و…
اما فیلم Playtime، یکسره با شهر مدرن و ویژگیهای معمارانه مکانهای آن سروکار دارد. سرتاسر فیلم، در مکانهای شناختهشده و همگانی شهر مدرن میگذرد: تالار فرودگاه، یک ساختمان اداری بزرگ – که بیشترین زمان فیلم در آن سپریمیشود -، یک رستوران، سوپرمارکت و خیابانها. در چارچوب صحنهپردازی (میزانسن) هوشمندانه تاتی، پاریس مدرن درون فیلم، شهر خاکستری و دلگیری است که در لابهلای دیوارها و جداکنندههای شیشهای آن، مرز میان درون و بیرون مکانها، بازناشناختنی مینماید؛ و در بسیاری از پارههای فیلم، بهدرستی نمیتوان دریافت که صحنه از درون مکان دیدهمیشود یا از بیرون آن.
تاتی تا آنجا پیشمیرود که پوشاک همه آدمهای فیلم را، تیرهرنگ یا مشکی مینمایاند و در میان انبوه خودروهای گذرنده از خیابانها نیز، هیچ خودرویی را نمیتوان یافت که رنگ روشن و شادی داشتهباشد. اولو، در هزارتوی شیشهای ساختمان اداری – که بهگفته دیو کر Dave Kehr، منتقد فیلم آمریکایی، با صحنهپردازی تاتی، گویاترین نمود ویژگیهای معمارانه کارهای میس فان در روهه Mies van der Rohe، معمار مدرنیست نامدار جهانی را پیش رو میگذارد – سرگردان میشود؛ و آن فصل شبانه، که اولو نخست از بیرون رویدادها را میبیند و سپس به درون ساختمان میرود، انگار ویترینی است که پارههایی از زندگی راستین آدمی در جهان مدرن، در برابر دید همگان، بهنمایش گذاشتهشدهاست. در چنین جهانی است که اولو، بهنمایندگی از همه آدمهای مدرن، در نیمهراه، آنچه را که میجست وامینهد و ناخواسته با گروه بازدیدکنندگان آمریکایی همراه میشود.
تاتی، بهجای خردهگیری آشکار از جهان مدرن، با نمایش جایگاه ریشخندآمیز آدمی در آن، گویاترین نقد مدرنیسم را، با فیلمهایش پیش رو میگذارد.
****
بررسی سینمای ژاک تاتی:معماری و ابژه های روزمره
مهدی جمشیدی
"سینما جزء تفکیک ناپذیر شهر است، از آن پیش تر یا پس تر نیست، یک روح است در دو کالبد، گونه ای جوهر مشترک"…سرژ دنی/Serge Daney
سینمای ژاک تاتی (Jacques Tati) یکی از معدود فصول مشترک معماری و سینما به ویژه در ژانر کمدی است.تاتی کارش را زمانی بعنوان طنزپردازی برجسته شروع کرد که هنوز خاکسترهای جنگ دوم و سایه شوم آن و تبعات دهشتناکش بر پهنه اروپا بر جای بود. تاتی در آثارش گذار اروپا از ویرانی های جنگ را به اروپای جدید با استعاره معماری نمایش می دهد و این تنها نمایش نیست بلکه او در مقام ناقدی آگاه و با تسلط بر ابزار سینما مصداق کامل یک سینماتوگرافر است. سینمای تاتی پرداختن به ابژه های روزمره و در دسترس قراردادن آن است.او با بهره گیری از سینمای پدر و رئالسیم ناب ولی بی توجه به ساختار روایی سنتی آن چنان خلاقانه رخدادهای طنز آمیز را به بدنه روایت پیوند می زند که سبک بصری اش و نگاه مدرن اش به اشیاء و جنبه های پدیدار شناسانه آن هنوز قابل تأمل می نماید.
او با دستکاری در فضا، صدا و رنگ و بهره گیری استادانه از لنز، به مقیاس و پرسپکتیو و در مجموع به دیدگاه های معمارانه اش نزدیک می شود.همه این فاکتورها را نه تنها در جهت نقد معماری نوین بلکه نقد رادیکال شیوه های زندگی در درون این معماری به کار می برد و این را دقیقاً زمانی یادآور می شود که هنوز گرایش به مدرنیسم و فضای شهری مدرن در جامعه در اوج خود قرار دارد. او در نگاه اول از زندگی عادی مردم شروع می کند و با پرداختن به امور جزئی به کلیتی تام در مناسبات اجتماعی می رسد. با خلق شخصیتی به نام آقای اولو که خود ایفاگر نقشش است و با قراردان این شخصیت در موقعیت های متناقض و ابزار مکانیکی که تشدید کننده این تعارض هاست به کمدی که مورد نظر "هانری برگسون"(1) بود دست می یابد کمدی به مثابه وقوع امور غیرمنتظره در بطن زندگی روزمره. در تعطیلات آقای اولو (۱۹۵۳) گروهی از مسافران با سختی فراوان به دنبال قطاری هستندکه قرار است آنها را به ساحل ببرد.شیوه بهره گیری تاتی از صداهای ناهنجار محیطی و استفاده از نماهای بلند و پرده عریض هفتاد میلیمتری گونه ای ناب از کمدی موقعیت است. طرح های تاتی در زنگ تفریح(۱۹۶۷)ملهم از خانه ها و ایده های فرانک لوید رایت (Frank Lloyd Wright) مانند موزه گوگنهایم نیویورک است. "آقای اولو " برآیندی است از کل سینمای کمدی قبل از خودش تلفیقی است هوشمندانه از طنز چاپلین در نحوه حرکات و پوشش، با کمدی عبوس باستر کیتون با دست مایه قراردادن ماشین و ناتوانی آن در یاری رساندن به بشر با بهره گیری از کمترین دیالوگ ولی در حین حال با بار عظیم معنایی.تاتی با ساخت ماکت هایی از خانه های مدرن دهه های ۵۰و ۶۰ علاوه بر تاریخ نگاری، نگاه هجو آلودی به این معماری دارد. به عقیده او همسانی و یکنواختی این نوع معماری در مقایسه با معماری متنوع و سنتی قبل از آن و خانه ها و مغازه های دوران کودکی اش در پاریس تحمل ناپذیر و گاه رقت بار است. فرودگاه پاریس همان گونه ساخته شده که فرودگاه های مونیخ، لندن و شیگاکو ساخته شده اند و گردشگران به هیچ وجه تفاوتی در بافت مکان های جدید نمی بینند. بیمارستان ها و ادارات و غذاخوری ها شبیه هم هستند و آسمانخراش ها و کارخانجات بزرگ صنعتی در آثاراو در آن سوی دیوار در پرسپکتیو قرار دارند و زمانی که آقای اولو در دایی جان (۱۹۵۸) از خانه خود که در محله قدیمی پاریس است به بخش مدرن شهر پا می گذارد رنگ،صدا و فضا کاملاً عوض می شود و موسیقی شاد روی صحنه به صداهای درهم و عذاب آور تبدیل می شود چنانکه لحظاتی از درون گوشی تلفن فقط می توان به آن موسیقی شاد محلی گوش سپرد. تاتی به خوبی در یافته بود که صدا چه نقش مهمی در درک صحیح فضا و بافت معماری ایفا می کند. اکنون سکانسی مشهور در فیلم تعطیلات آقای اولو را در نظر بگیرید. جمعی از توریستها در ساحل آب تنی می کنند ولی چهره شان عصبانی و بی مزه است. حال بیایید تصاویر را حذف و دوباره صدا های آمبیانس را بشنویم ناگهان همه چیز تغییر می کند و ما حسی از شور و حال و لذت و سرزندگی توریست ها را احساس می کنیم، صدا (Voice)ی آدم ها در فضایی که تشدید می شود و می پیچد این توهم را برای درک صحیح از فضا در نظر تماشاگر ایجاد میکند.وودی آلن و مارتین اسکورسیزی به عنوان "مؤلفان روح نیویورک"نیز بعد از تاتی هریک به گونه ای خاص به معماری شهر نیویورک پرداخته اند(۲). تاتی آقای اولو را دربرابر مظاهر دنیای مدرن قرار می دهد و جالب اینکه آقای اولو در برخورد با اشیاء پیرامون ناموفق عمل می کند و این فضاست که غالب است.
البته تاتی خود گفته است که به هیچ وجه با معماری مدرن مشکل ندارد فقط در جستجوی یافتن راهی بهتر برای زندگی کردن در این فضاست.تاتی با هزینه بسیاری در زنگ تفریح شهری مدرن را به کمک دوست معمار و طراح صحنه اش یوجین رومان (Eugene Roman)با ساختمان هایی خارج از مقیاس در حومه پاریس عیناً بازسازی کرد تا هر چه بیشتر به بیان مفهوم فضا و معماری کمک کند. تاتی با استفاده از لایه های اصلی قاب و چینش هنرمندانه مدل ها نوعی کمینه گرایی را ارائه می دهد بطوریکه چندین کنش (act) همزمان در یک قاب بوقوع می پیوندد و میزان پرداختن کارگردان در اینگونه قاب ها به شخصیت اصلی(آقای اولو) همان قدر مهم است که پرسوناژهای دیگر این قاب. به سختی می توان نمای درشتی از این شخصیت ها دید می توان این گونه تفسیر کرد که به نوعی به این دلیل تاتی از این نماها سر باز می زند چون اصولاً نزدیک شدن به انسان مدرن و پی بردن به درونیات او امری نا ممکن است.پس باید به عنوان توده ای از آنها آن را نمایش داد همچنانکه پاریس مثل کلان شهر های دیگر در نظر تاتی می نماید و فقط لحظه ای انعکاس برج ایفل در شیشه ما را به فهم اینکه این اتفاقات در پاریس می گذرد رهنمون می شود.آقای اولو در بسیاری از موارد در برخورد با اشیا ء سردرگم است ولی مدتی و در نمایی پس از آن آقای اولو را "سازگار" با محیط اطراف می بینیم.سازگاری مشخصه اصلی انسان روزگار ماست. آیا این مائیم که تکنولوژی را کنترل می کنیم یا برعکس تکنولوژی بر ما غالب است ؟ پلان سکانس آخر ترافیک(۱۹۷۱) را ببینید انسانها در میان انبوهی از اتومبیل ها گرفتار آمده اند آیا این همان تفسیر میکل آنجلو آنتونیونی معمار سینمای مدرن از بی هویتی و خلأنیست که با استعاره ساختمان های بلند بتونی آدمی را احاطه می کند.؟
پی نویس ها:
۱-هانری برگسون:فیلسوف فرانسوی (۱۹۴۱-۱۸۵۹) ایده های او در باب طنز تحت عنوان رساله خنده در سال ۱۹۱۰ منتشر شد.
۲-ر.ک.به مقاله مشهور پاتریشیا کروت ((رنگ نیویورک،فضا و مکان در فیلم های وودی آلن و مارتین اسکورسیزی))
منابع :
سینما و معماری/فرانسوا پنز،مورین تامس/مترجم:شهرام جعفری نژاد/سروش/تهران ۱۳۸۱
۱۹۵۳bazin,Andre/Monsieur Holut and Time/Cahiers du cinéma
مجله ارغنون،شماره ۲۳،میشل شیون (Micheal Chion)،کایه دو سینما (۱۹۸۷)/مترجم:امید مهرگان
Jacques Tati:Last Bastion of Innocence/by Pedro Blas Gonzalez
www.sensesofcinema.com
برگرفته از سینما تیک
‘