این مقاله را به اشتراک بگذارید
کافکا و شخصیتهای داستانیاش
کافکا از مهمترین نویسندگان قرنبیستم است که تاکنون آثارش از وجوه مختلف موردبررسی قرار گرفتهاند. به تازگی کتابی با عنوان «شخصیتهای اصلی در آثار کافکا»، نوشته بهروز حاجیمحمدی توسط نشر ققنوس منتشر شده و همانطور که از عنوان کتاب هم برمیآید، ویژگیهای شخصیتهای داستانهای کافکا در این کتاب مورد بررسی قرار گرفتهاند. کتاب با بررسی اجمالی سهرمان «گمشده»، «محاکمه» و «قصر» و نیز تعدادی از داستانهای کوتاه و تمثیلات کافکا شخصیتهای داستانی او را بررسی کرده است. یادداشتها و نامههایی که کافکا در طول حیاتش نوشته یکی از مهمترین منابعی هستند که میتوان به واسطه آنها به درکی دقیقتر از داستانهای کافکا رسید و حاجیمحمدی نیز برای بررسی شخصیتهای داستانی کافکا از این یادداشتها و نامهها کمک گرفته است. کافکا در یکی از نامههاش به فلیسه نوشته: «درحالحاضر بسیار افسرده هستم و شاید بهتر باشد اصلا چیزی ننویسم. ولی آخر قهرمان داستانم هم امروز موقعیت بدی داشته است. و تازه این فقط آخرین دور بدبختیاش بوده که آن هم دارد همیشگی میشود. بنابراین چطور میتوانم به طور اختصاصی شاد باشم.» حال بر این اساس در بخشی از مقدمه کتاب درباره ارتباط کافکا با شخصیتهای داستانهایش آمده: «برای کافکا، نویسندگی نه یکهنر، که تخلیه و سبکسازی روح از باری است سنگین و جانکاه. او قهرمان داستانهایش را خلق نمیکند، بلکه با مخلوقاتی ظاهرا ازپیشموجود زندگی میکند. گاهی با خوشیهای گذرایشان صمیمانه میخندد و با عذاب گریزناپذیرشان رنج میکشد.» اولین اثری از کافکا که شخصیتهایش در این کتاب مورد بررسی قرار گرفتهاند، رمان «گمشده» یا «آمریکا» است و درباره شخصیت اصلی این رمان آمده: «کارل روسمان، شخصیت اصلی رمان، کیست؟ او جوانی است اهل پراگ که دختر خدمتکار خانه فریبش میدهد. درواقع او به جرم حادثهای که خود قربانی آن بوده است، از سوی خانوادهاش طرد و به آمریکا فرستاده شده است. او مهاجری راندهشده از وطن است. کارل، برخلاف شخصیتهای اصلی محاکمه و قصر، به محیطی غیرعینی وارد نمیشود. جهان مقابل او، جهانی واقعی است. کافکا برای تثبیت این عینیت، خواننده را به اماکنی جغرافیایی در نقشه ارجاع میدهد؛ اماکنی چون نیویورک، رودخانه هودسن، سانفرانسیسکو و بوستون….» کتاب در پایان چندنتیجه کلی درباره شخصیتهای داستانهای کافکا گرفته که عبارتند از: «برخی از شخصیتهای داستانی کافکا، بازتابی از زندگی خود نویسنده بهشمار میآیند. تاثیرپذیری برخی از داستانهای کافکا از زندگی خود نویسنده بهطرزی نامحسوس و چنان است که امکان تاویل متن همچنان برای خواننده باقی میماند. این امکان به دلیل فاصلهگیری متن از رئالیسم و طرح درونمایه آن در چارچوب فراواقعی است. شخصیتهای داستانی کافکا عمدتا در سایهاند و وضوح تصویری و شناسنامهای ندارند. در داستانهای کافکا بیش از تاکید بر خصوصیات ظاهری و فیزیکی شخصیتهای اصلی، بر موقعیت بغرنجی تاکید میشود که این شخصیتها در آن گرفتار شدهاند.»