این مقاله را به اشتراک بگذارید
نگاهی به «نیچه و مسیحیت» اثر کارل یاسپرس؛ ترجمه عزتالله فولادوند
حمید رضا میدی سرور
در جدال با کلیسا
در کودکی و نوجوانی چنان ایمان راسخی به مسیح و خداوند داشت که او را کشیش کوچولو میخواندند. اما تقدیر چنین بود که فرزند کشیشی لوتری که تا چند پشت اجدادش کشیش بودند، به شمایل یکی از بزرگترین ستیهندگان دین مسیحی بدل شود.
در جوانی اعتقادش را به خدای مسیحی از دست داد. از نگاه او باور به «خدای آویخته به صلیب» نهتنها غیرقابلقبول که هولناک به نظر میرسید؛ بر این اعتقاد بود که ارزشهای دینی مسیحیت، خود به ضد ارزشهای اخلاقی بدل شده است. در دورانی میزیست که اروپا پس از یک دوره طولانی که تحت فشارهای سنگین نهاد کلیسا کمر خم کرده بود، پس از یک سده تازه قد راست کرده و مجال تنفس یافته بود. دین زدگی مردم بارزترین مشخصه این ایام به شمار میآمد. در چنین شرایطی رشد خردگرایی و توجه به علم و اشاعه آن، چندان عجیب نبود، به خصوص که سدهها کلیسا مانعی پیش روی آنها گذارده و مجال بالیدن از آنها گرفته بود. گویی نیروی فروخورده علمگرایی و خردورزی بهیکباره آزادشده بود. در ساحت علم پیشرفتهای صنعتی، پزشکی و… به شکلی شتابان و روبهجلو میرفت و در ساحت اندیشه خرد و مذهب پنجه در پنجهی یکدیگر درافکنده بودند.
در چنین احوالی عجیب نیست اگر اندیشمندی که رسالت خود را بهعنوان یک فیلسوف، نقد اخلاق و فرهنگ میدانست، به بازاندیشی در ارزشهایی بپردازد که جهان مسیحی را تحت سیطره خود داشت؛ آنهم به روش خاص خود، پرشور و صریح؛ چونان که خواب اصحاب کلیسا را که مسیحیت را به رکودی عمیق کشانده بودند، آشفته میساخت. بدین سبب مرگ خدای مسیحیت را اعلام کرد تا به شکلی کنایی و نمادین مسخ و انحراف در مسیحیت را به نمایش بگذارد.
در اندیشه نیچه اخلاق و دین از اهمیت محوری برخوردار بودند، و اگرچه از تربیت و فرهنگ متأثر از فرهنگ مسیحی بیزاری میجست، اما مسیح همان حقیقت مصلوبی بود که چون شمایلی ستایش برانگیز در ذهن او حضوری متداوم داشت. گویی اصحاب کلیسا این حقیقت را به صلیب کشیده و سوءتعبیر سران دین مسیح از شیوههای پاک و راست اندیشانه دینی، سلامت تمدن بشری را تهدید کرده بود. ازاینسبب باور داشت خلائی در وجدان و آگاهی آدمی پدید آمده که علوم جدید قادر به پر کردن آن نیستند و برآمدن عصر نهیلیسم و یا هیچانگاری دستاورد تاریخی مصیبتبار آن بوده است.
نیچه بهدرستی معتقد بود، این نیستانگاری در آینده زمینهساز بحرانی تمدنی خواهد بود. هرچند که او برخلاف آرزوی یکی از اساتیدش (۱) که نبوغ شاگردش را دریافته بود، عمری دراز نداشت که خود شاهد درستی پیشبینیهایش باشد، اما برآمدن جنگهای جهانی اول و دوم و قرن پرآشوب بیستم نشان داد که سخن او به گزافه نبوده است. نیچه به دلیل هراس از چنین آیندهای، رسالتی خاص برای خود قائل بود؛ باور داشت برای پیشگیری و پیکار با چالشهای جهان پیش رو، باید که همهچیز در معرض سنجش و ارزشیابی دوباره قرارگرفته و شکلی دقیق مورد نقد و بررسی قرار گیرد. شک نیست که در هر میدان که سخن از ارزش باشد پای اخلاق و دین نیز به میان و از اهمیت ویژهای برخوردار خواهند شد و کتاب نیچه و مسیحیت از زبان یاسپرس به شرح یکی از پیکارهای بنیادین او در راه تحقق چنین آرمانهایی میپردازد.
«نیچه و مسیحیت» اثری است از کارل یاسپرس فیلسوف اگزیستانسیالیست خداباور. یاسپرس در کتاب خود میکوشد تا تصویری روشن و قابلفهم از نظریات نیچه در باب مسیحیت و نقاط ضعف و قوت آن ارائه کند. نیچه شارحان بسیار داشته، کتب فراوانی درباره او نوشتهشده است اما در این میان دو کتاب بیش از دیگر آثار درخشیده و مقبول افتادهاند. یکی کتابی که هایدگر در نقد و بررسی آثار نیچه نوشته است (۲) و دیگری اثری که خود یاسپرس درباره او نوشته است. (۳) رویکرد نویسندگان این دو کتاب تفاوتی بنیادین با یکدیگر دارد. هایدگر نیچه را به ساحت اندیشه خود برده است و از این منظر به اندیشههای او نگریسته و به بررسی و تحلیل آثارش پرداخته است. اما برعکس او یاسپرس کوشیده بستری فراهم آورد که نیچه خود سخن بگوید؛ درواقع کارل یاسپرس نیچه را نه از پشت عینک فلسفی خود بلکه آنگونه که هست در معرض دید مخاطب قرار داده است.
یکی از کلیدیترین دیدگاههای یاسپرس درباره نیچه، که تا حد بسیار زیادی رویکرد او را نسبت به این اندیشمند تحت تأثیر قرار داده آن است که یاسپرس نیچه را یک فیلسوف در معنای متعارف نمیبیند، کسی که همانند کانت یا هگل و دیگرانی که دستگاهی فلسفی برای خود تدارک دیدهاند که برای هر پرسشی میتوانند پاسخهایی مبتنی بر این دستگاه فلسفی ارائه کنند؛ درواقع از نگاه یاسپرس نوشتههای نیچه حاصل فلسفه ورزیهای اوست که گاه متناقضنما نیز هستند.
اما اهمیت کتاب بهظاهر کوچکی همانند «نیچه و مسیحیت» تنها در این نکته خلاصه نمیشود که توسط کسی نوشتهشده است که یکی از بهترین کتابها دربارهی نیچه را در کارنامه خود دارد. کارل یاسپرس خود فیلسوفی مطرح و بااعتبار است که به طیف فیلسوفان مؤمن به مسیحیت تعلق دارد. بنابراین اگر قرار باشد اثری به نیچه و مسیحیت بپردازد، کارل یاسپرس میتواند یکی از بهترین گزینهها محسوب شود.
برخلاف تصوری که ممکن است برای مخاطب به وجود آید و کتاب نیچه و مسیحیت، اگرچه به یکی از وجوه مهم اندیشه نیچه میپردازد، اما اثری دشوار نیست که تنها خورند خواننده متخصص باشد. بلکه کتاب حاضر اثریست که هم میتواند برای علاقهمندان غیر حرفهای آثار نیچه خواندنی و جذاب باشد و هم اینکه برای مخاطبان متخصص یا دانشجویان فلسفه واجد نکات ارزشمند و کارآمد باشد. بهخصوص اینکه بهواسطه حضور مترجمی همچون عزتالله فولادوند و هموارسازی و یکدستی متن، بسیاری از نکات دشوار نمای کتاب را مرتفع شده و با استفاده از نثری جذاب و روان، فهم آن را بدون فروکاهش سطح متن میسر ساخته است.
اهمیت این مسئله زمانی بیشتر جلوهگر میشود که توجه داشته باشیم، کتاب حاضر درواقع متن سخنرانیهایی از کارل یاسپرس است که به شکل مکتوب و در قالب کتاب منتشرشده است. شاید ماهیت شنیداری ارائه مطالب کتاب باعث شده دشواریهایی متن دستنوشته یک فیلسوف را نداشته باشد؛ اما در چنین شرایطی آشنایی فولادوند با آثار یاسپرس اهمیتی کلیدی در ارائه متنی یکدست در سبک و سیاق آثار یاسپرس داشته است.
بههرروی کتاب نیچه و مسیحیت حاصل سخنرانیهایی ست که دو سال بعد از انتشار کتاب درآمدی بر فلسفه ورزی نیچه توسط یاسپرس ایرادشده است. از این منظر یاسپرس بنا بر آن گذاشته که شنوندگان این سخنرانیها کتاب درآمدی بر فهم فلسفهورزی نیچه را خواندهاند و کتاب حاضر نیز دربردارنده پارهای فرازهاست که در کتاب مورد اشاره به شکلی مفصل نیز بدانها پرداختهشده است. خوشبختانه فولادوند برای کارآمد ساختن کتاب حاضر برای مخاطب فارسیزبان ( که احتمالا اغلب آنها نیز کتاب درآمدی بر فهم فلسفه ورزی نیچه را نخواندهاند) علاوه بر افزودن یادداشتهایی کارگشا؛ بخشی را با عنوان درآمدی بر زندگی و آثار نیچه در ابتدای کتاب قرار داده که درواقع ترجمه بخشهای آغازین کتاب مهم یاسپرس درباره نیچه است. اهمیت این بخش از چنانچه مترجم بهدرستی نوشته است؛ ازآنروست که برای درک بهتر اثر نیچه باید شناختی از زندگی او نیز داشت. از دیگر سوی چون این بخش توسط خود یاسپرس نوشتهشده، ارائه توأم با ایجاز آن توسط مترجم، بهخوبی توانسته خواننده را برای ورود به متن اصلی این کتاب (سخنرانیهای یاسپرس) آماده کند.
پینوشت:
۱- فردریش ریچل، استاد نیچه، از نخستین کسانی بود که نبوغ او را دریافت. در بیستوچهارسالگی نیچه که هنوز به لحاظ دانشگاهی فاقد مدارک لازم بود، طی نامهای به دانشگاه باذل برای نیچه درخواست کرسی استادی کرد. او نوشت اگر شاگردش عمری دراز داشته باشد، در صف نخست فیلولوگها (زبان شناسان) آلمان قرار خواهد گرفت. اما گذر زمان مقامی شامختر برای او در نظر گرفته بود، نیچه در همان عمر کوتاهی که داشت بدل به چهرهای شد که آراء و اندیشههایش برجهان پس از خود تاثیری شگرف گذاشت. دیدگاههای او در حوزههای گوناگون از ادبیات، هنر، روانشناسی گرفته تا فلسفه، زیباییشناسی و از همه مهمتر اخلاق دینی تأثیرگذار بوده. در جهان مدرن هیچ فیلسوفی بهاندازه نیچه نقشی ماندگار و تأثیرگذاری عمیق نداشته است. اندیشه نیچه تقریباً بر تمامی ارزشهایی که آدمی امروز در جوامع متمدن در موافقت یا مخالفت با آنها زندگی میکند سایه افکنده است. آثار نیچه از قدرت و تاثیر بسیار برخوردار بود که بخش مهمی از این ویژگیها را مدیون زبان شاعرانه و بیان حماسی خود بود.
۲- این کتاب را ایرج قانونی به شایستگی به فارسی برگردانده و نشر آگاه در دو جلد با عنوان «نیچه» اثر مارتین هایدگر منتشر ساخته است.
۳- این کتاب را سیاوش جمادی با عنوان «درآمدی بر فهم فلسفهورزی نیچه» به فارسی برگردانده که به همت نشر ققنوس منتشرشده است.
برگرفته از الف کتاب
نیچه و مسیحیت
نویسنده: کارل یاسپرس
ترجمه: عزتالله فولادوند
ناشر: ماهی، چاپ نخست، ۱۳۹۳
۱۴۳ صفحه، ۹۰۰۰ تومان