این مقاله را به اشتراک بگذارید
فردریش آگوست فون هایک کیست؟
فردریش آگوست فون هایک (۱۹۹۲ ۱۸۹۹) از پر آوازه ترین اقتصاددانان مکتب جدید اتریش است. او که شاگرد فردریش فون وایزر، دست پرورده و همکار لودویگ فون میزس و از همه مهم تر، یکی از نظریه پردازان برجسته مکتب اتریش بود، احتمالا در گسترش باور های اتریشی در سراسر دنیای انگلیسی زبان از هر فرد دیگری موفق تر بوده است.
جان هیکس در ۱۹۶۷ گفته بود که «زمانی که تاریخ دقیق تحلیل های اقتصادی دهه ۱۹۳۰ نوشته شود، چهره مهم در این عرصه، پروفسور هایک خواهد بود… تقریبا هیچ کس به خاطر نمی آورد که زمانی نظریه های جدید هایک، رقیب اصلی تئوری های تازه کینز بود.» (۱) متاسفانه نظریه هایک درباره چرخه تجاری، نهایتا به واسطه انقلاب کینزی کنار رفت و کسی به آن توجهی نکرد. اما بعد از این که او جایزه نوبل علوم اقتصادی را همراه با سوئد گونار میردال در سال ۱۹۷۴ از آن خود کرد، این نظریه دوباره مورد توجه قرار گرفت.
● زندگی و آثار
زندگی هایک، قرن بیستم را در بر گرفت. او طی این مدت، جایگاه معتبری در مجامع بزرگ روشنفکری برای خود دست و پا کرد. هایک در سال ۱۸۹۹ در خانواده ای ممتاز از روشنفکران وین به دنیا آمد (پدربزرگ او، متخصص آمار و از دوستان یوگن فون بوم باورک بود و لودویگ ویتگنشتاین فیلسوف هم با او رابطه خویشاوندی داشت). فردریش جوان برای تحصیل به دانشگاه وین رفت و در سال های ۱۹۲۱ و ۱۹۲۳ دو مدرک دکترا گرفت [اولی در فلسفه حقوق و دومی در علوم سیاسی، م.]. او در سن نوزده سالگی و اندکی بعد از پایان جنگ جهانی دوم، یعنی زمانی که دانشگاه وین (در کنار دانشگاه های استکهلم و کمبریج) یکی از سه دانشگاه برتر دنیا در رشته اقتصاد بود، به آن پیوست. هر چند در آغاز در رشته حقوق ثبت نام کرد، اما علایق اصلی اش را اقتصاد و روان شناسی تشکیل می داد. او در نتیجه تاثیر نظریه ادراک ماخ بر وایزر و همکارش اوتمار اسپن، به روان شناسی و تحت تاثیر آرمان اصلاح طلبانه سوسیالیسم فابیانی (۲) که در هم نسلان هایک امری بسیار عادی بود، به اقتصاد علاقه مند شد.
هایک مانند بسیاری از دانشجویان اقتصاد، این رشته را نه به خاطر خود آن، بلکه به دلیل این که خواهان بهبود شرایط جامعه بود، برگزید فقری که پس از جنگ های جهانی در وین وجود داشت، هر روز نیاز به چنین تغییری را یاد آوری می کرد. به نظر می رسید که سوسیالیسم، راه حلی برای این مشکل است. در این میان، میزس، اثر خود را با نام Die Gemeinwirtschaft که بعدا با عنوان سوسیالیسم به انگلیسی ترجمه شد، در ۱۹۲۲ منتشر کرد. هایک خاطر نشان می کند که «برای هیچ یک از ما جوان هایی که این کتاب را در زمان انتشارش می خواندیم، دنیا هرگز دوباره مثل قبل نبود.» (۳) میزس در سوسیالیسم که شکل بسط یافته مقاله مهمی بود که دو سال قبل از انتشار این کتاب نوشته بود، به دفاع از این نکته پرداخت که محاسبه اقتصادی مستلزم وجود بازار برای ابزار های تولید است و بدون بازاری از این نوع، هیچ راهی برای تعیین ارزش آنها وجود ندارد و از این رو به هیچ شیوه ای نمی توان کاربرد مناسب این ابزار ها را در تولید مشخص کرد. حمله کوبنده میزس به برنامه ریزی متمرکز، هایک را همراه با معاصرانی از قبیل ویلهلم روپکه، لیونل رابینز و برتیل اولین به دفاع از لسه فر سوق داد.
تقریبا در این زمان بود که هایک، حضور در سمینار خصوصی مشهور میزس را آغاز کرد. این سمینار خصوصی، برای سال های متمادی مرکز جامعه اقتصادی وین بود. بعدا هایک به اولین فردی از میان این گروه تبدیل شد که وین را ترک کرد و غالب دیگر اعضای گروه و از جمله خود میزس نیز با آغاز جنگ جهانی دوم، از این شهر خارج شدند.
میزس پیش از این درباره نظریه پول و بانک مطالعه کرده و توانسته بود با موفقیت، اصل اتریشی مطلوبیت نهایی (۴) را حول موضوع ارزش پول به کار گیرد و سپس، نظریه ای را درباره نوسانات صنعتی بر پایه اصول مکتب پولی بریتانیا و ایده های کنات ویکسل، اقتصاد دان سوئدی طرح ریزی کرده بود. هایک از این نظریه اخیر به عنوان نقطه آغازی برای تحقیقات خود درباره نوسانات اقتصادی استفاده کرد و منشا چرخه تجاری را بر اساس بسط اعتبارات بانکی و انتقال آن را بر پایه استفاده های نادرست از سرمایه توضیح داد.
آثار او در این زمینه نهایتا به دعوت از وی برای تدریس در مدرسه اقتصاد و علوم سیاسی لندن (ال اس ای) و سپس تصاحب کرسی اقتصاد و آمار این مدرسه در سال ۱۹۳۱ منجر شد. او در آنجا خود را در میان گروهی از افراد پرتحرک و سرزنده یافت: رابینز، هیکس، آرنولد پلانت، دنیس رابرتسون، تی.ای.گرگوری، آبا لرنر، کنث بولدینگ و جورج شکل. اینها تنها برجسته ترین افراد حاضر در این دانشگاه بودند. هایک دید گاه های نامانوس خود را (به آنها) عرضه کرد و به تدریج، تئوری اتریشی چرخه تجاری را به عنوان نظریه ای آشنا و جا افتاده به همگان شناساند. او در ال اس ای، تئوری میزس در باب چرخه تجاری را تدریس می کرد، نظریه ای که تغییراتی در آن به وجود می آورد و تا زمان انتشار نظریه عمومی کینز در ۱۹۳۶، به سرعت طرفدارانی در انگلستان و آمریکا پیدا می کرد و در حال تبدیل به توضیح برتر درباره رکود بزرگ بود.
هایک و کینز در سال های ابتدایی دهه ۱۹۳۰ مباحثه ای راجع به یکی از نوشته های کینز با عنوان «رساله ای درباره پول» انجام داده بودند. هایک به عنوان یکی از مخالفان مهم کینز از موقعیت خوبی برای تالیف ردیه ای قوی بر نظریه عمومی او برخوردار بود، اما هیچ گاه این کار را انجام نداد. بدون شک، بخشی از دلیل این که هایک دست به این کار نزد، به جاذبه شخصی کینز و مهارت های افسانه ای او در خطابه رانی و نیز بی میلی کلی هایک به رویارویی مستقیم با همکارانش مرتبط بود. او همچنین کینز را متحد خود در مبارزه با تورم زمان جنگ می دانست؛ بنابراین نمی خواست که از اهمیت این موضوع بکاهد. افزون بر آن، همان طور که هایک بعدا اشاره کرد، کینز دائما چارچوب نظری خود را تغییر می داد و او به این نتیجه رسید که اگر کینز دوباره نظر خود را عوض کند، نوشتن نقدی مفصل بر نظریه عمومی هیچ فایده ای نخواهد داشت. هایک بر این باور بود که بهتر است نظریه سرمایه بوم باورک را به شکلی کامل تر شرح دهد و انرژی خود را صرف انجام این پروژه کرد. متاسفانه نظریه خالص سرمایه تا قبل از ۱۹۴۱ کامل نشد و این زمانی بود که مدل کلان کینزی کاملا جا افتاده و تثبیت شده بود (۵).
ظرف تنها چند سال، سرنوشت مکتب اتریش به کلی وارونه شد. اولا در حالی که خود تئوری چرخه تجاری در بحبوحه توجه به نظریه عمومی به دست فراموشی سپرده می شد، نظریه اتریشی سرمایه که بخشی اصلی از این تئوری است، از سوی پیرو سرافا، اقتصاد دان ایتالیایی دانشگاه کمبریج و فرانک نایت آمریکایی مورد حمله قرار گرفت. ثانیا اقتصاد دانان اتریشی پس از نقل مکان هایک به لندن، وین را به دلایل شخصی و سپس، سیاسی ترک کردند روندی که تا اوایل دهه ۱۹۴۰ ادامه یافت به گونه ای که دیگر به معنای واقعی کلمه، دانشگاهی در این شهر وجود نداشت. (۶) میزس در ۱۹۳۴ وین را به مقصد ژنو ترک کرد و بعد از آن، عازم نیو یورک شد و در آنجا به تنهایی به مطالعات خود ادامه داد. هایک نیز تا سال ۱۹۵۰ در ال اس ای ماند و بعد از آن به«کمیته تفکر اجتماعی» دانشگاه شیکاگو پیوست. دیگر اتریشی های هم نسل هایک، به چهره هایی برجسته در آمریکا تبدیل شدند گاتفراید هابرلر در هاروارد، فریتز مک لاپ و اسکار مورگنسترن در پرینستون و پل روزنشتاین رودان در ام آی تی اما آثار آنها دیگر نشانی از سنتی که کارل منگر بنا کرده بود، نداشت.
هایک در دانشگاه شیکاگو بار دیگر خود را در جمعی بسیار برجسته یافت. دپارتمان اقتصاد این دانشگاه که نایت، میلتون فریدمن و بعدها جورج استیگلر رهبری آن را بر عهده داشتند، یکی از بهترین گروه های این دانشگاه بود و آرون دیرکتور از دانشکده حقوق نیز به زودی اولین برنامه حقوق و اقتصاد را به راه انداخت. (۷) اما تئوری اقتصاد و به ویژه شیوه استدلالی آن به سرعت در حال تغییر بود. کتاب مبانی پل ساموئلسن که فیزیک را علمی می دانست که اقتصاد باید از آن پیروی کند، در سال ۱۹۴۷ منتشر شده بود و مقاله سال ۱۹۵۳ فریدمن درباره «اقتصاد اثباتی» معیار جدیدی را برای روش شناسی علم اقتصاد به دست می داد. به علاوه، هایک از مطالعه نظریه اقتصاد دست کشیده و در عوض بر روان شناسی، فلسفه و سیاست متمرکز شده بود. اقتصاد اتریشی به رخوتی طولانی پا گذاشت. آثار مهم سنت اتریشی در این دوره توسط روتبارد، کرزنر و لاکمن تالیف می شد، اما این سنت، دست کم در عرصه عمومی، معمولا خاموش بود.
با اعطای جایزه نوبل اقتصاد در سال ۱۹۷۴ به هایک، توجه به مکتب اتریش به یک باره و به شکلی غیر منتظره دوباره از سر گرفته شد. هر چند این اولین باری نبود که به اصطلاح، تجدید حیات اتریشی رخ می داد و کنفرانس ساوت رویالتون در اوائل همان سال بر پا شده بود، کشف دوباره هایک توسط اقتصاددانان، به هر حال رویدادی تاثیر گذار در تولد دوباره این مکتب بود. (۸) نوشته های هایک به نسل های جدید درس داده می شد و خود او نیز در کنفرانس های اولیه موسسه مطالعات انسانی در میانه دهه ۱۹۷۰ حضور پیدا می کرد. هایک تا ۸۹ سالگی به نوشتن ادامه داد و غرور کشنده را در ۱۹۸۸ به پایان رساند. (۹) او پس از ترک شیکاگو در ۱۹۶۱ به فرایبورگ آلمان رفت و در ۱۹۹۲ در همین شهر درگذشت. (۱۰)
هایک میراثی پیچیده در اقتصاد به جا گذاشت. او در میان اقتصاددانان جریان اصلی، عمدتا به واسطه اثر معروف خود، مسیر ارباب و رعیتی (۱۱) و نیز مطالعات دهه های ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ درباره دانش شناخته می شود. متخصصان نظریه چرخه تجاری، به اهمیت آثار اولیه او در باب نوسانات صنعتی اذعان دارند و تدوین کنندگان نظریه های جدید تورمی، غالبا مطالعات او درباره نقش پیام دهی قیمت ها را مهم می شمارند هر چند نتایجی که هایک بیان می کند، غالبا مورد مناقشه قرار می گیرند. آثار او در زمینه فلسفه سیاسی، نظریه حقوق و روان شناسی نیز شناخته شده هستند.
تاثیر هایک بر مکتب اقتصاد اتریشی، هر چند به شکلی غیرقابل انکار، بزرگ و گسترده بوده، اما اخیرا مجادلاتی درباره آن صورت گرفته است. تاکید او بر نظم خودانگیخته و مطالعاتی که درباره نظام های پیچیده انجام داده، به شدت بر بسیاری از اتریشی های دیگر تاثیر گذاشته است. سایرین نیز با اشاره به تعارض برخی دیدگاه های هایک و میزس در باب نظم اجتماعی، آثار او در زمینه فنی اقتصاد و مخصوصا راجع به سرمایه و چرخه تجاری را مورد تاکید قرار می دهند. (در حالی که میزس، خرد گرا و فایده گرا بود، هایک بر محدودیت های عقل تمرکز می کرد و دفاع خود از سرمایه داری را بر توانایی آن جهت استفاده از دانش محدود و یاد گیری از طریق آزمون و خطا استوار می ساخت.)
● نظریه چرخه تجاری
نوشته های هایک حول موضوعات سرمایه، پول و چرخه تجاری عموما مهم ترین تالیفات او در حوزه اقتصاد تلقی می شوند. وی بر اساس نظریه پول و اعتبار (۱۲) میزس نشان داد که نوسانات تولید و اشتغال در سطح کل اقتصاد، چگونه با ساختار سرمایه آن ارتباط می یابد. او در قیمت ها و تولید، (۱۳) «مثلث های هایکی» مشهور را برای اثبات ارتباط میان ارزش کالا های سرمایه ای و جایگاه آنها در زنجیره زمانی تولید ارائه کرد. از آنجا که تولید مستلزم صرف زمان است، عوامل مورد استفاده در این فرآیند باید در حال حاضر به تولید کالا های نهایی که صرفا در آینده و بعد از فروش، ارزشمند خواهند بود، اختصاص داده شوند.
با این وجود، سرمایه ناهمگن است و از آنجا که کالا های سرمایه ای در فرآیند های خاص تولیدی به کار برده می شوند، به نحوی فزاینده خواص ویژه آن فرآیند ها را پیدا می کنند، به گونه ای که با تغییر تقاضا برای کالا های نهایی، نمی توان این کالا های سرمایه ای را به راحتی در جایی دیگر به کار گرفت. بنابراین برنامه ریزی کلان متمرکز در اقتصاد های مدرن سرمایه بر، از جنس هماهنگی میان زمانی است و مساله این است که چگونه می توان تخصیص منابع میان کالا های سرمایه ای و مصرفی را با ترجیحات مصرف کنندگان و انتخاب های آنها میان مصرف حال و آینده تطبیق داد. هایک در نظریه خالص سرمایه (۱۴) که شاید بلند پروازانه ترین اثر او باشد، توضیح می دهد که چگونه ساختار تولیدی اقتصاد به خصایص کالاهای سرمایه ای دوام، مکمل بودن، جانشین بودن، محدودیت و… بستگی دارد. این ساختار را می توان با «دوره های [مختلف] سرمایه گذاری» مواد اولیه توضیح داد.
هایک در قیمت ها و تولید و نظریه پولی و چرخه تجاری (۱۵) نشان داد که تزریق پول با پایین آوردن نرخ بهره به سطحی کمتر از آنچه میزس (با پیروی از ویکسل) «نرخ طبیعی» می نامید، ساختار تولید میان زمانی اقتصاد را به انحراف می کشاند. (۱۶) در بیشتر نظریه های مربوط به تاثیر پول بر قیمت ها و تولید، تنها به اثرات کل عرضه پول بر سطح قیمت ها و تولید یا سرمایه گذاری کل توجه می شود. نظریه اتریشی، بدان شکل که توسط هایک و میزس بسط داده شد، بر شیوه ورود پول به اقتصاد («اثرات تزریق») و تاثیر آن بر سرمایه گذاری و قیمت های نسبی در بخش های خاص تمرکز می کند. در چارچوب نظری هایک، سرمایه گذاری در برخی مراحل تولید، اگر به تطابق ساختار تولید با ترجیحات میان زمانی مصرف کنندگان کمک نکند، «سوء سرمایه گذاری» (۱۷) است.
کاهش نرخ های بهره در اثر بسط اعتبارات، منابع را به سوی فرآیند های سرمایه بر و مراحل اولیه تولید (که تقاضا برای سرمایه گذاری در آنها کشش بیشتری نسبت به نرخ بهره دارد) سوق می دهد و از این طریق، دوره تولید را طولانی تر می کند. در صورتی که نرخ های بهره به خاطر تغییر ترجیحات مصرف کنندگان و ترجیح مصرف آتی به مصرف حال از سوی آنها به نصف کاهش پیدا کند، طولانی تر کردن ساختار زمانی تولید، پاسخی مناسب و هماهنگ کننده به این تغییر خواهد بود. با این همه، کاهش نرخ های بهره در اثر بسط اعتبار، یک «پیام غلط» است و تغییراتی را در ساختار تولید پدید می آورد که با ترجیحات میان زمانی مصرف کنندگان تطابق ندارد. (۱۸) رونق حاصل از افزایش سرمایه گذاری، رونقی تصنعی است. فعالان بازار بالاخره درمی یابند که پس انداز کافی برای اتمام همه پروژه های جدید وجود ندارد و با کشف و تسویه این سوء سرمایه گذاری ها، رونق به شکست تبدیل می شود. (۱۹) بنابراین هر رونق تصنعی ناشی از بسط اعتبار، اثری واژگونه پدید می آورد. بهبود اقتصاد، متضمن تسویه سرمایه گذاری های نامناسب انجام شده در اثر کاهش نرخ های بهره به سطوحی کمتر از مقادیر طبیعی آنها و ترمیم ساختار زمانی تولید است، به گونه ای که با ترجیحات میان زمانی مصرف کنندگان هماهنگ شود.
● دانش، قیمت ها و رقابت به مثابه روندی اکتشافی
نوشته های هایک درباره دانش پراکنده و نظم خودانگیخته نیز بسیار شناخته شده هستند، اما مناقشات بسیار بیشتری را به بار آورده اند. هایک در «اقتصاد و دانش» (۲۰) و «کاربست دانش در جامعه» (۲۱) به دفاع از این ایده پرداخت که مساله اقتصادی مهمی که جامعه با آن مواجه است، برخلاف آنچه غالبا در کتاب های درسی بیان می شود، توزیع منابع مشخص در میان اهداف مختلف نیست.
بلکه عبارتست از چگونگی تضمین بهترین استفاده از منابعی که هر یک از اعضای جامعه می شناسند، برای دستیابی به اهدافی که تنها این افراد از اهمیت نسبی آنها آگاهند. یا به طور خلاصه، عبارتست از استفاده از دانشی که به طور کامل در اختیار هیچ فردی قرار داده نشده است. (۲۲)
هایک معتقد بود که بخش عمده ای از دانش لازم برای اداره نظام اقتصادی، نه در قالب دانش «علمی» یا فنی به معنای اطلاع آگاهانه از قوانین حاکم بر پدیده های طبیعی و اجتماعی بلکه در قالب دانش «ضمنی» به معنای درک شخصی و پراکنده از «شرایط زمان و مکان» وجود دارد. حتی کسانی که از این دانش ضمنی برخوردارند، غالبا آن را به شکل آگاهانه نمی شناسند و هرگز نمی توان این دانش را به یک هیات مرکزی انتقال داد. بازار از طریق نوعی «روند اکتشافی» (۲۳) از این دانش ضمنی استفاده می کند روندی که اطلاعات از طریق آن به شکلی نا آگاهانه و به صورت پیامد ناخواسته پیگیری اهداف افراد توسط آنها در اقتصاد انتقال داده می شود. (۲۴) در حقیقت، تمایز هایک میان برداشت نئوکلاسیک از «رقابت»، به معنای مجموعه ای از شرایط تعادلی (تعداد افراد مشارکت کننده در بازار، ویژگی های محصول و…) و برداشت پیشین از آن به عنوان فرآیندی رقابتی، اثرات گسترده ای را در اقتصاد اتریشی بر جای نهاده است. (۲۵)
از منظر هایک، رقابت بازار، نوع خاصی از نظم را که محصول «کنش انسان [است]، نه طراحی انسان» (عبارتی که هایک از آدام فرگوسن قرض گرفته بود) به وجود می آورد. این «نظم خود انگیخته» نظامی است که از طریق کنش های مستقل افراد بی شماری پدید می آید و منافع کلی نا خواسته و غالبا پیش بینی نشده ای را توسط افرادی که فعالیت هایشان این نظام را می سازد، تولید می کند. او برای تمایز میان این نوع نظم و سیستم آگاهانه برنامه ریزی شده از واژه های یونانی کازموس (cosmos) برای اشاره به نظم خود انگیخته و تاکسیس (taxis) برای اشاره به نظمی که آگاهانه برنامه ریزی شده است، استفاده می کند. (۲۶) نمونه های کازموس عبارتند از کل نظام بازار، پول، عرف و حتی زبان. در مقابل، تاکسیس، سازمانی است طراحی شده یا ساخته شده، مانند یک بنگاه یا اداره. اینها «جزیره های قدرت خود آگاه در اقیانوس همکاری نا آگاهانه [هستند]، مانند تکه های چربی که در سطل شیر دلمه می بندد.» (۲۷)
غالب شارحان، آثار هایک در زمینه دانش، اکتشاف و رقابت را محصول مشارکت او در بحث محاسبه سوسیالیستی در دهه های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ می دانند. به عقیده هایک، سوسیالیست ها قادر به درک این نکته نیستند که اقتصاد به عنوان یک کل، ضرورتا نظمی خود انگیخته است و هرگز نمی توان آن را به صورتی که گردانندگان نظم برنامه ریزی شده قادر به کنترل سازمان خود هستند، کنترل کرد یا تغییر داد. دلیل این مساله آن است که نظم های برنامه ریزی شده، تنها قادر به رفع مشکلاتی هستند که پیچیدگی بسیار محدودی دارند. در مقابل، نظم های خودانگیخته از طریق فرآیند انتخاب طبیعی، تکامل می یابند؛ بنابراین نیازی به طراحی یا حتی درک آنها توسط یک ذهن واحد نیست.
● هایک و اقتصاد اتریشی
آشکار است که احیای مکتب اتریش، تا حد زیادی به هایک وامدار است. اما آیا نوشته های او واقعا به «اقتصاد اتریشی» تعلق دارند یعنی بخشی از سنتی متمایز و مشخص هستند یا برعکس، باید آنها را اصیل و عمیقا شخصی تلقی کرد؟ (۲۸) برخی از ناظران معتقدند که آثار متاخر هایک، به ویژه بعد از آن که از اقتصاد تکنیکی رویگردان شد، بیش از آن که از منگر یا میزس اثر گرفته باشد، تحت تاثیر پوپر بوده است. منتقدی از «هایک ۱» و «هایک ۲» سخن به میان می آورد و دیگری درباره «استحاله هایک» می نویسد. (۲۹)
درست است که پوپر تاثیر قابل توجهی بر افکار شکل گرفته و جا افتاده هایک گذاشت، اما آنچه اهمیت بیشتری دارد، نوع دقیق ارتباط هایک با میزس است. بدون شک تاثیر هیچ اقتصاددانی بر افکار هایک بیشتر از میزس نبوده است حتی وایزر که اقتصاد را به هایک آموخت، اما در ۱۹۲۷ که او هنوز جوان بود، درگذشت. به علاوه، میزس به وضوح، هایک را تیزهوش ترین اقتصاددان نسل خود می دانست. (۳۰) با این وجود، همان طور که هایک اشاره می کند، او از همان آغاز هیچ گاه پیرو محض میزس نبود:
هر چند [میزس] در نقطه ای حیاتی از دوره شکل گیری افکار من، برایم مشوقی بسیار تاثیر گذار بود و طی یک دهه همواره از او الهام می گرفتم، اما احتمالا من بیش از هر فرد دیگری از تدریس او سود برده ام، چرا که از ابتدا شاگرد او در دانشگاه نبودم که مثل جوانکی خام و بی تجربه، سخنان او را وحی منزل تلقی کنم، بلکه به عنوان اقتصاددانی آموزش دیده که در شاخه دیگری از اقتصاد اتریشی [شاخه وایزری] تبحر داشت، نزد او رفتم شاخه ای که میزس، به تدریج اما نه به طور کامل، نظر من را از آن برگرداند. (۳۱)
آثار زیادی درباره دیدگاه های میزس و هایک راجع به بحث محاسبه سوسیالیستی نوشته شده است. (۳۲) مساله این است که آیا آن گونه که میزس در ۱۹۲۰ مطرح کرد، اقتصاد سوسیالیستی «غیر ممکن» است یا تنها ناکارآمد تر است و پیاده سازی آن مشتقات بیشتری را به همراه می آورد. هایک بعدا تاکید کرد که «بر خلاف آنچه برخی اوقات به شکلی گمراه کننده بیان می شود، تز اصلی [میزس] این نبود که سوسیالیسم غیر ممکن است، بلکه این بود که نمی تواند به شکلی کارآمد از منابع استفاده کند.» (۳۳) خود این تفسیر محل مناقشه است. اعتقاد هایک در این باره بر خلاف دیدگاه رایج در باب محاسبه اقتصادی است که مثلا در شومپیتر (۳۴) دیده می شود. طبق این دیدگاه رایج، گفته اولیه میزس در باب امکان ناپذیری محاسبه اقتصادی تحت سوسیالیسم توسط اسکار لانگ، فرد تیلور و آبا لرنر رد شده است و جرح و تعدیل های بعدی هایک و رابینز منجر به پذیرش این نکته شد که اقتصاد سوسیالیستی به لحاظ نظری امکان پذیر است، اما در عمل، مشکلات زیادی را به بار می آورد، زیرا دانش، نا متمرکز است و انگیزه ها ضعیف هستند.
پاسخ هایک در متن نقل شده، بر این مبنا که درباره دیدگاه واقعی میزس اغراق شده است، مورد تایید دون لاووا، مورخ مهم تجدید نظر طلب (ریویزیونیست) بحث محاسبه قرار دارد. وی می گوید: استدلالات اصلی که هایک و رابینز بیان می کردند، به معنای «رویگردانی» از میزس نبود، بلکه چالشی که در برابر انواع متاخر برنامه ریزی متمرکز بیان شده بود را توضیح می داد… هر چند هم اظهارات هایک و هم گفته های رابینز درباره سختی های محاسباتی [این رویکرد های اخیر] به تفسیر هایی گمراه کننده از اعتقادات آنها منجر شد، اما آنها کاملا با چالش میزس موافق بودند. (۳۵)
اسراییل کرزنر نیز به همین ترتیب مدعی است که نقطه نظر هایک و رابینز را باید تلاشی اولیه برای بسط دیدگاه اتریشی «اکتشاف سرمایه گذارانه» در باب فرآیند بازار تلقی کرد. (۳۶) در مقابل، جوزف سالرنو از دیدگاه رایج دفاع می کند که بر پایه آن، مشکل اولیه مطرح شده توسط میزس در باب محاسبه با مساله فرآیند اکتشافی مورد تاکید لاووا و کرزنر فرق دارد. (۳۷)
به علاوه، هر چند رگه هایی از تاکید متاخر هایک بر انتخاب گروهی و نظم خود انگیخته در آثار منگر وجود دارد، اما میزس در این باره با هایک هم عقیده نیست. سندی دال بر این تفاوت در این گفته هایک مشاهده می شود: «با این وجود، خود میزس بیشتر از من به سنت روشنگری خرد گرا و به لیبرالیسم قاره ای، نه انگلیسی تعلق داشت.» (۳۸) این گفته هایک به «دو نوع لیبرالیسم»ی که او به کرات از آنها نام می برد، اشاره دارد: سنت خرد گرا یا فایده گرای قاره ای که بر خرد و توانایی انسان جهت شکل دهی به محیط اطراف خود تاکید دارد و سنت عرفی انگلیسی که بر محدودیت های ذهن و نیرو های «خود انگیخته» تکاملی تکیه می کند. (۳۹)
اخیرا ارتباط میان هایک و میزس به بحثی تمام عیار از نوع «نا همگن سازی» تبدیل شده است. برخی تاکید هایک بر دانش و اکتشاف را کاملا متفاوت از تکیه میزس بر کنش هدفمند انسان تلقی می کنند.
در واقع استدلال شده است که دو شاخه در اقتصاد جدید اتریشی وجود دارد که هر دو از منگر ریشه می گیرند. یکی شاخه هایک وایزر است که بر دانش پراکنده و نظام قیمتی به عنوان ابزاری برای مخابره دانش تاکید می کند و دیگری، شاخه بوم باورک میزس که محاسبه پولی (یا ارزیابی پولی به معنای پیش بینی قیمت های آتی) بر پایه قیمت های پولی کنونی را مهم می شمارد. بنابراین مساله این است که آیا تفاوت هایک و میزس، عمدتا از جنس تاکید و زبان است یا از جنس محتوا. (۴۰)
فارغ از اینها، توافق گسترده ای در این باره وجود دارد که هایک در زمره بزرگ ترین متفکران متعلق به مکتب اتریش و از مهم ترین اقتصاد دانان قرن بیستم است. آثار او همچنان در زمینه های چرخه تجاری، نظام های اقتصادی تطبیقی، فلسفه سیاسی و اجتماعی، نظریه حقوق و حتی روان شناسی شناختی تاثیر گذار است. نوشته های هایک را همواره نمی توان به سادگی دنبال کرد چه او خود را نه «استاد رشته خود»، بلکه «مایه سردرگمی» یا «گیج کننده» توصیف می کند و این مساله به تنوع تفسیر ها از آثار او انجامیده است. (۴۱) تا حدودی به این سبب است که هایک همچنان یکی از جذاب ترین چهره های روشنفکری زمانه ما باقی مانده است.
پیتر جی. کلاین
مترجم: محسن رنجبر
پاورقی:
۱ سر جان هیکس، مقالات انتقادی درباره نظریه پولی (آکسفورد، انتشارات کلارندون، ۱۹۶۷)، ص ۲۰۳.
۲ سوسیالیسم فابیانی، نهضت سوسیالیستی روشنفکری انگلستان است که در ۱۸۸۴ شکل گرفت و پیشبرد اصول سوسیالیسم از راه های اصلاح طلبانه و تدریجی و نه از طریق شیوه های انقلابی را سرلوحه کار خود قرار داد. این نهضت، نام خود را از فابیوس، ژنرال مشهور روم باستان که با هانیبال مقابله کرد، وام گرفته است، م.
۳ هایک، «به افتخار پروفسور میزس»، در همان نویسنده، تقدیر لیبرلیسم، جلد ۴، مجموعه آثار فردریش آگوست هایک، زیر نظر پیتر کلاین (شیکاگو، انتشارات دانشگاه شیکاگو، ۱۹۹۲)، ص ۱۳۳.
۴ Marginal Utility
۵ هایک همچنین اعتقاد داشت که برای نوشتن ردیه ای موثر بر نوشته های کینز، باید کار خود را با نقدی بر مفهوم کلی تر اقتصاد کل یا «کلان» آغاز کند. رجوع کنید به «اقتصاد دهه ۱۹۳۰ از منظر لندن»، در همان نویسنده، ضد کینز و کمبریج: مجموعه مقالات، جلد ۹، مجموعه آثار فردریش آگوست هایک، زیر نظر بروس کالدول (شیکاگو، انتشارات دانشگاه شیکاگو، ۱۹۹۵)، صص ۷۳ ۴۹. برایان مک کورمیک و مارک بلاوگ دلیلی کاملا متفاوت را بیان می کنند. به اعتقاد آنها، هایک به این سبب نتوانست به کینز پاسخ دهد که نظریه سرمایه اتریشی که تئوری چرخه تجاری بر آن مبتنی است، کاملا غلط بود. رجوع کنید به برایان مک کورمیک، هایک و توفان کینزی، (نیویورک، انتشارات سن مارتین، ۱۹۹۲)، صص ۱۳۴ ۹۹؛ و مارک بلاوگ، «هایک در نمای تازه»، Critical Review ۷، شماره ۱ (۱۹۹۳)، ۶۰ ۵۱.
۶ رجوع کنید به ایرلن کراور، «مهاجرت اقتصاد دانان اتریشی»، تاریخ اقتصاد سیاسی ۱۸، شماره ۱ (۱۹۸۶)، ۳۲ ۱.
۷ با این همه، هایک در دانشگاه شیکاگو فردی غریبه تلقی می شد، چه پست او در کمیته تفکر اجتماعی بود، نه در دپارتمان اقتصاد و حقوق او توسط بنیادی خصوصی به نام ویلیام ولکر همان سازمانی که حقوق میزس را به عنوان استاد میهمان دانشگاه نیویورک می داد پرداخت می شد.
۸ خلاصه مقالات کنفرانس ساوت رویالتون با عنوان اصول اقتصاد جدید اتریشی، زیر نظر ادوین دولان (کانزاس سیتی، انتشارات شید اند وارد، ۱۹۷۶) منتشر شد.
۹ هایک، غرور کشنده: خطاهای سوسیالیسم، جلد ۱، مجموعه آثار هایک، زیر نظر دبلیو بارتلی (شیکاگو، انتشارات دانشگاه شیکاگو، ۱۹۸۸).
۱۰ رای مطالعه مفصل تر زندگی نامه هایک، رجوع کنید به همین نویسنده، هایک از هایک می گوید: گفت وگویی درباره زندگی هایک، ویرایش استفن کرسگ و لیف ونار (شیکاگو، انتشارات دانشگاه شیکاگو، ۱۹۹۴).
۱۱ ایک، مسیر ارباب و رعیتی (شیکاگو، انتشارات دانشگاه شیکاگو، ۱۹۴۴).
۱۲ لودویگ فون میزس، نظریه پول و اعتبار، ترجمه به انگلیسی از اچ.ای.بتسون (ایندیاناپولیس، لیبرتی کلاسیکس، [۱۹۱۲] ۱۹۸۰).
۱۳ هایک، قیمت ها و تولید (لندن، روتلج و کگان پل، [۱۹۳۱] ۱۹۳۵).
۱۴ هایک، نظریه خالص سرمایه (شیکاگو، انتشارات دانشگاه شیکاگو، ۱۹۴۱).
۱۵ هایک، نظریه پولی و چرخه تجاری، ترجمه به انگلیسی از کالدور و کروم (نیویورک، هارکورت، ۱۹۹۳).
۱۶ هایک بر این باور بود که مساله مهم تر، زمانی به وجود می آید که نرخ بهره بازار با وجود افزایش نرخ بهره طبیعی، ثابت نگه داشته شود. با این حال، او در نوشته های خود بر این مورد ساده تر که انبساط اعتبار، نرخ بهره بازار را به سطحی کمتر از نرخ ثابت طبیعی می کشاند، تمرکز می کرد.
۱۷ malinvestment
۱۸ هایک غالبا نظام بانکی ذخیره ای جزئی را دارای بی ثباتی ذاتی می دانست و نقشی را برای دولت که اساسا به تثبیت عرضه پول معطوف باشد، تایید می کرد. او در نوشته های بعدی خود که از سرشت آزادی (شیکاگو، انتشارات دانشگاه شیکاگو، ۱۹۶۰) شروع شد و در خصوصی سازی پول: تحلیلی بر پول های همزمان در نظریه و عمل (لندن، موسسه امور اقتصادی، ۱۹۷۶) به اوج خود رسید، به دفاع از رقابت در میان منتشر کنندگان خصوصی پول بدون پشتوانه پرداخت.
۱۹ هایک اذعان داشت که رفتار چرخه تجاری به انتظارات موجود درباره قیمت های آتی و تغییرات نرخ بهره وابسته است، اما بر این اعتقاد نبود که کنش گران اقتصادی می توانند ساختار واقعی اقتصاد را بشناسند و از این طریق، به درستی میان تغییرات نرخ بهره در اثر دگرگونی ترجیحات میان زمانی مصرف کنندگان و تغییرات حاصل از دگرگونی عرضه پول تمیز بنهند. رجوع کنید به هایک، «انتظارات قیمتی، آشفتگی های پولی و سرمایه گذاری های نامناسب»، در همان نویسنده، سود، بهره، سرمایه گذاری (لندن، روتلج، ۱۹۳۹).
۲۰ هایک، «اقتصاد و دانش»، اکونومیکا ۴ (۱۹۳۷)، ۵۴ ۳۳.
۲۱ هایک، «کاربست دانش در جامعه»، American Economic Review ۳۵ (سپتامبر ۱۹۴۵)، ۳۰ ۵۱۹.
۲۲ همان، ص ۵۲۰.
۲۳ هایک، «رقابت به مثابه روندی اکتشافی»، در همان نویسنده، مطالعات جدید در فلسفه، سیاست و اقتصاد (شیکاگو، انتشارات دانشگاه شیکاگو، ۱۹۷۸)، صص ۹۰ ۱۷۹.
۲۴ دفاع هایک از بازار با استفاده از استدلالی مرتبط با ناآگاهی، نامعمول است. برای آن که تخصیص های بازار از سوی اقتصاد دانان جدید، «کارآمد» نامیده شود، معمولا باید فرضیات مربوط به عقلانیت اطلاعات کامل و بی نقص، انتظارات عقلایی، بازار های بی نقص و… را برآورده کند. در ادبیات جدید اقتصاد کلان حول موضوع اطلاعات و انگیزه ها، نظریه پردازانی مانند جوزف استیگلیتز از انحراف از این فرضیات برای دستیابی به حکمی درباره شکست بازار و فراهم آوردن مبنایی منطقی برای دخالت دولت استفاده کرده اند. در مقابل، از دید هایک، این نکته که کنشگران اقتصادی فوق عقلایی نیستند، نه برهانی در مقابل آزادی فردی، بلکه در مقابل برنامه ریزی دولتی و کنترل اجتماعی است.
۲۵ هایک، «معنای رقابت»، در همان نویسنده، فرد گرایی و نظم اقتصادی (شیکاگو، انتشارات دانشگاه شیکاگو، ۱۹۴۸)، صص ۱۰۶ ۹۲.
۲۶ هایک، «آشفتگی زبان در تفکر سیاسی»، در همان نویسنده، مطالعات جدید در فلسفه، سیاست و اقتصاد، صص ۹۷ ۷۱. او پیش از این از واژه های «ارگانیسم» (organism) و «سازمان» (organization) که از میزس قرض گرفته بود، برای تمایز میان این دو نوع نظم استفاده می کرد و این همان تمایزی است که رونالدکوز در مقاله مشهور سال ۱۹۳۷ خود با عنوان «طبیعت بنگاه»، اکونومیکا ۴ (۱۹۳۷)، ۴۰۵ ۳۸۶ به آن اشاره کرده بود. رجوع کنید به هایک، «روند تفکر اقتصادی»، در همان نویسنده، روند تفکر اقتصادی، جلد ۳، مجموعه آثار هایک، زیر نظر دبلیو بارتلی و استفن کرسگ (شیکاگو، انتشارات دانشگاه شیکاگو، ۱۹۹۱)، صص ۳۴ ۱۷.
۲۷ دی اچ رابرتسون، نقل شده در کوش، «طبیعت بنگاه»، ص ۳۵.
۲۸ آثار وایزر، عموما توسط خود هایک و دیگران، شخصی تلقی شده است.
۲۹ در خصوص هایک ۱ و ۲ رجوع کنید به هاچیسون، «اتریشی ها و فلسفه و روش (از منگر به بعد) »، در همان نویسنده، سیاست و فلسفه اقتصاد: مارکسی ها، کینزی ها و اتریشی ها (لندن و نیویورک، انتشارات دانشگاه نیو یورک، ۱۹۸۴)، صص ۳۲ ۲۰۳؛ در رابطه با «استحاله» رجوع کنید به بروس کالدول، «استحاله هایک»، تاریخ اقتصاد سیاسی ۲۰ (زمستان ۱۹۸۸)، ۴۱ ۵۱۳.
۳۰ مارگیت فون میزس در سال های زندگی من با لودویگ فون میزس، ویرایش دوم (سدارفالز، آیووا، مرکز آموزش های آتی، ۱۹۸۴)، ص ۱۳۳ اشاره می کند که همسرش در سمینار خود در نیویورک «با یکایک دانشجویانش با این امید برخورد می کرد که شاید یکی از آنها به هایکی دیگر تبدیل شود.»
۳۱ هایک، «مبارزه با جهالت»، ایمپریمیس ۷، شماره ۷ (جولای ۱۹۷۸)، ۶ ۱.
۳۲ نوشته های هایک درباره محاسبه اقتصادی سوسیالیستی در هایک، سوسیالیسم و جنگ: مقالات، اسناد، گزارش ها، جلد ۱۰، مجموعه آثار هایک، زیر نظر بروس کالدول (شیکاگو، انتشارات دانشگاه شیکاگو، ۱۹۹۷) آورده شده اند.
۳۳ هایک، تقدیر لیبرالیسم، ص ۱۲۷.
۳۴ جوزف شومپیتر، سرمایه داری، سوسیالیسم و دموکراسی (نیویورک، هارپر اند راو، ۱۹۴۲)، صص ۸۶ ۱۷۲.
۳۵ دون لاووا، رقابت و برنامه ریزی متمرکز: نگاهی دوباره به بحث محاسبه سوسیالیستی (کمبریج، انتشارات دانشگاه کمبریج، ۱۹۸۵)، ص ۲۰.
۳۶ اسراییل کرزنر، «بحث محاسبه سوسیالیستی: درس هایی برای اتریشی ها»، Review of Austrian economics ۲ (۱۹۸۸) :۱ ۱۸.
۳۷ جوزف سالرنو، «لودویگ فون میزس، خردگرای اجتماعی»، Review of Austrian Economics ۴ (۱۹۹۰) : ۲۶ ۵۴.
۳۸ هایک، «مبارزه با جهالت».
۳۹ برای مطالعه بیشتر در خصوص ارتباط پیچیده و ظریف هایک و میزس، رجوع کنید به پیتر کلاین، «مقدمه» بر هایک، تقدیر لیبرالیسم.
۴۰ به عنوان مثال رجوع کنید به جوزف سالرنو، «میزس و هایک، ناهمگن شده»، Review of Austrian Economics ۶، شماره ۲ (۱۹۹۳)، ۴۶ ۱۱۳؛ للاند ییگر، «میزس و هایک، محاسبه و دانش»، Review of Austrian Economics ۷، شماره ۲ (۱۹۹۴)، ۱۰۹ ۹۳.
روتبارد سه پارادایم متمایز و غالبا متضاد را در اقتصاد اتریشی بر می شمارد:
رفتار شناسی میزسی، تاکید هایک کرزنر بر بازار به عنوان انتقال دهنده دانش و هماهنگ کننده برنامه ها در مقابل تاکید میزسی بر هماهنگ کنندگی پیوسته قیمت ها و اولترا سوبژکتیویسم [لودویگ] لاکمن.
گزارش بروس کالدول و استفن بوهم، «اقتصاد اتریشی: تنش ها و مسیر های تازه»، ساوترن اکانامیک جورنال ۶۱، شماره ۲ (اکتبر ۱۹۹۴)، ۶۰ ۵۵۹. برای مطالعه دیدگاهی مخالف، رجوع کنید به نقد کرزنر بر جک بیرنر و رودی ون زیپ، «هایک، هماهنگی، تکامل»، ساوترن اکانامیک جورنال ۶۱، شماره ۴ (آوریل ۱۹۹۵)، ۴۴ ۱۲۴۳:
اگر درک اقتصادی مشترک میزس و هایک را نبینیم، تفاوت های ظاهری در بیان و تاکید آن ها، بی هیچ دلیلی ما را گمراه خواهد کرد و اگر این اشتباه را با مشاهده تعارض موجود میان «هایکی ها» و «میزسی ها» در میان اتریشی های جدید کامل کنیم، این اشتباه تفسیری به یک کابوس تبدیل خواهد شد.
۴۱ هایک در کنار نام خود، به وایزر و فرانک نایت نیز به عنوان نمونه هایی از افراد گیج کننده و به بوم باورک، جوزف شومپیتر و جاکوب وینر به عنوان اساتید رشته خود اشاره می کند.
دنیای اقتصاد