این مقاله را به اشتراک بگذارید
«انتظار من از ادبیات بیشتر از زندگی واقعی و عریان بود…»
نویسنده برنده نوبل رمان «طبل حلبی» با همه اظهارات سیاسی جنجالبرانگیزش ما را وداع گفته و حال تنها واژهها، این مخلوقات مانا هستند که او را در میان ما زنده نگه میدارند.
به گزارش مد و مه، ایسنا، «گونتر گراس» شاعر و نویسنده نامدار آلمانی روز دوشنبه برای همیشه با ما خداحافظی کرد و به همین مناسبت نقل قولهایی از از این چهره ادبی را مرور میکنیم.
*ما هماکنون آمار آینده را در دست داریم: درصد افزایش آلودگی، رشد جمعیت و بیابانزایی.
آینده همین حالا هم آمده است…
*هنر به طرز فوقالعادهای نامعقول و شدیدا بیمعنا، در عین حال ضروری است. بیهوده اما ضروری، فهمیدن این برای یک پیوریتن سخت است.
*باور، یعنی باور کردن دروغهای خودمان. میتوانم بگویم خیلی خوشحالم که این درس را زود یاد گرفتم.
*سر انسان از کره زمین هم بزرگتر است. باور دارد که چیزهای بیشتری را در خود جای میدهد. میتواند خودش و ما را در نقطه مطلوبی خارج از دسترس کشش جاذبه زمین تصور کند. چیزی نوشته میشود و بعد چیز دیگری خوانده میشود. مغز انسان یک هیولاست.
*هر چیز بزرگتر از زندگی، جمعیت را دور خود جمع میکند.
* در آمارها، آنچه پشت ردیف ارقام گم میشود، مرگ است.
*انسانها همیشه قصه گفتهاند. مدتها پیش از اینکه بشریت نوشتن را بیاموزد و به تدریج باسواد شود، همه برای یکدیگر داستانسرایی میکردند و همه به قصههای دیگران گوش میدادند، پیش از این که مشخص شود برخی از قصهگویان بیسواد داستانهای بهتر و بیشتری بلد بودند. این یعنی آنها میتوانستند افراد بیشتری را پای دروغهایشان بنشانند.
*مالیخولیا و آرمانشهر، دو روی یک سکهاند.
*انتظار من از ادبیات بیشتر از زندگی واقعی و عریان بود.
*گورستانها همیشه توجهم را جلب میکردند. خوب نگهداری میشوند، از ایهام خالی، عقلانی، مردانه و زنده هستند. در قبرستانها میتوانی شجاعت را فرا بخوانی و به تصمیم برسی. اینجاست که حد و مرزهای زندگی خود را نشان میدهند. منظورم فواصل بین قبرها نیست. اگر این برداشت را هم داشته باشید، همچنان معنیدار است.
*حتی کتابهای بد هم کتابند و در نتیجه مقدس.
*اگر به من میگفتند نام جدیدی برای «وسوسه» انتخاب کن، کلمه «دستگیره در» را پیشنهاد میدادم. چون اگر قرار نباشد ما را وسوسه کنند، پس چرا این برآمدگیها روی درها قرار داده شدهاند؟
*امروز میدانم که همه چیز توانایی دیدن دارد، که هیچ چیز نادیده نمیماند و حتی حافظه کاغذدیواری از ما بهتر است.
***
گونتر ویلهلم گراس رماننویس، شاعر، نمایشنامهنویس، تصویرگر، مجسمهساز و نقاش آلمانی متولد ۱۶ اکتبر ۱۹۲۷ در شهر «دانتسیگ» بود که در سال ۱۹۹۹ به عنوان برنده جایزه نوبل ادبیات معرفی شد. این نویسنده سرشناس در سال ۱۹۵۹ با نگارش رمان «طبل حلبی» که به ۲۴ زبان ترجمه شده است به شهرت رسید.
او رمان کوتاه «موش و گربه» را در سال ۱۹۶۱ به چاپ رساند و در سال ۱۹۶۳ «سالهای سگی» را روانه بازار کتاب کرد. این آثار که هر سه به ظهور نازیسم پرداختهاند، به عنوان «سهگانه دانتسیگ» معروفاند.
یکی از جنجالیترین رخدادهای زندگی گونتر گراس، مصاحبه او درباره کتاب «پوست کندن پیاز» در سال ۲۰۰۶ بود که طی آن این برنده نوبل ادبیات اعتراف کرد زمانی عضو ارتش نازی بوده، در حالیکه پیش از آن تصور میشد او به علت آنکه خیلی جوان بوده، در ارتش نازی عضویت نداشته است.
جایزه «کارل گئورگ بوشنر» سال ۱۹۶۵، جایزه «توماس مان» ۱۹۹۶، جایزه «پرنس آستوریاس» ۱۹۹۹ و دکترای افتخاری دانشگاه آزاد برلین از جمله افتخارهای این نویسنده بزرگ آلمانی هستند.
گونتر گراس در سال ۲۰۱۲ با انتشار شعری علیه رژیم اشغالگر قدس به تیتر اول روزنامههای جهان تبدیل شد. او در آوریل آن سال شعری را به نام «آنچه باید گفت» منتشر کرد که در آن اسراییل را تهدیدی علیه صلح جهانی خواند. چاپ این سروده در سه روزنامه نیویورک تایمز، ریپابلیکا و دویچه سایتونگ خشم مقامهای اسراییلی را برانگیخت تا جاییکه ورود این شاعر آلمانی را به سرزمینهای اشغالی ممنوع اعلام کردند.
او در طول دوران نویسندگیاش در گونههای مختلف نمایشنامه، شعر و ادبیات داستانی قلم میزد. «موش و گربه»، «سالهای سگی»، «ماده موش»، «قرن من»، «آخرین رقص» و «از دفترچه خاطرات یک حلزون» از جمله مشهورترین کتابهای او هستند. شرایط و رخدادهای سیاسی و اجتماعی مهمترین دغدغههای گراس بودند که انعکاس آنها در آثارش هوایداست.