این مقاله را به اشتراک بگذارید
گفتگو با شیما الهی
«یک سرباز ساده ملکه» مجموعه فوقالعادهای است
علی عسگری
دوستان و همکاران ویلیام سیدنی پورتر ۹۰ سال پیش جایزه او. هنری را به افتخار او و سبک داستاننویسیاش بنا نهادند. از سالها پیش داستانهای برگزیده این رقابت در کتابهایی تدوین و منتشر میشود و کتاب «یک سرباز ساده ملکه» هم یکی از مجموعه داستانهای برگزیده در جایزه او. هنری است که اخیرا به ترجمه شیما الهی در نشر کتاب نیستان منتشر شده است. در مقدمه کتاب آمده است «شناخت جایزه اُ. هنری از کیفیت داستانها به واسطه مجلاتی است که داستانهای برنده رامنتشر میکنند. روزنامه نیویورکر از ابتدای فعالیت همواره انتشار داستان را در برنامه کارش قرارداده است و مخاطبین گستردهای نیز دارد. مسلما مجلات کوچکتری مثل نیوانگلند ریویو تنها جزء کوچکی از این طیف وسیع را در برمیگیرد. آنچه حائز اهمیت میباشد این است که یک مجله در طولانیمدت به چاپ داستانهای خوب و برتر ادامه میدهد؛ داستانهایی که خواننده را به چالش کشیده و گاهی درگیر و شیفته خود میسازد. » شیما الهی درباره این کتاب میگوید «به عنوان یک خواننده و مترجم، به نظرم مجموعه فوقالعادهای است. تنوع سبک و تکنیک نگارش داستانها، تنوع ملیتی نویسندهها که خیلی زیبا در داستانها منعکس شده است. » در ادامه گفتوگویی خواهید خواند با شیما الهی، مترجم این مجموعه.
بهعنوان مترجم کتاب ارزیابیات از آثار عرضه شده در این مجموعه به نام برگزیده جایزه او.هنری چیست؟
بهعنوان یک خواننده و مترجم، به نظرم مجموعه فوقالعادهای است. تنوع سبک و تکنیک نگارش داستانها، تنوع ملیتی نویسندهها که خیلی زیبا در داستانها منعکس شده و سوژههای متفاوتی که در این مجموعه به کار رفته باعث شده نتیجه کار هم جذاب و متنوع باشد و هم یکدستی خیلی لذتبخشی بین داستانها وجود داشته باشد.
چه شد به صرافت ترجمه این اثر افتادید؟
قصد داشتم به عنوان نخستین تجربه ترجمه ادبی، یک مجموعه داستان کوتاه را انتخاب کنم و وقتی ناشر محترم انتشارات کتاب نیستان، جناب آقای شجاعی پیشنهاد شرکت در پروژه ترجمه مجموعه داستانهای او. هنری را دادند، استقبال کردم.
ترجمه داستانها چطور بود؛ دشوار بود یا راحت؟
راستش را بخواهید فوقالعاده سخت بود! ترجمه بیست داستان از بیست نویسنده مختلف مسلما کار راحتی نیست. بویژه اینکه حال و هوا و اصطلاحات به کار رفته در خیلی از داستانها بومی بود. اما تجربه خیلی خوبی بود.
در این کتاب آثار متعددی از نویسندگان کشورهای مختلف به جهان عرضه شده است؛ به نظر یکی از مهمترین ویژگیهای این کتاب تنوع آن از لحاظ نویسندگان و داستانها و تکنیکهای نگارش داستان است، نظر شما چیست؟
بله این تنوع مجموعه را فوقالعاده جذاب و ترجمه کار را پیچیدهتر و جالبتر میکند. به نظر من بزرگترین نقطه قوت این مجموعه همین تنوع است.
از میان داستانهای این مجموعه شما به عنوان مترجم کدام داستان را بیشتر دوست داشتید و چرا؟
تقریبا همه داستانهای مجموعه ۲۰۰۹ را دوست دارم چون آنقدر درگیر هر کدام شدهام که احساس میکنم هر کدام یک مقطع از زندگی خودم شدهاند! اما «یک سرباز ساده ملکه»، «وایلدوود» و «معشوقه عمو موستو» را خیلی دوست دارم، یک صداقت خیلی خاصی در این داستانهاست؛ بویژه در «وایلدوود» عصیان و حالات روحی شخصیت اصلی برایم خیلی قابل درک بود. البته داستان «ملاقاتی» را هم خیلی دوست دارم، بویژه شخصیت مادربزرگ داستان را و همینطور «و ما اینجا میمانیم».
ترجمه برخی گزارهها در داستانهایی نارساست؛ رویکرد شما در داستانهای این مجموعه معطوف به وفاداری به متن اصلی بوده است یا خیر؟
تمام تلاش من دقیقا روی همین مساله بود که هر داستان را با حال و هوا و پیچیدگیهای خودش به فارسی برگردانم. نباید در ترجمه داستان را سادهنویسی هم بکنیم. داستانها به عقیده خودم و خیلی از کسانی که کتاب را خواندهاند روان ترجمه شده، اما ترجمه روان به معنای حذف پیچیدگیهایی که خود نویسنده در داستانش اعمال کرده نیست. شاید نویسنده دوست داشته قسمتهایی از داستان را با استعاره و کنایه تعریف کند. من فقط وظیفه دارم بهترین معادل را به کار ببرم اما نباید درک خودم را از داستان به جای آنچه نویسنده نوشته بگذارم.
هر داستانی لحن خاص خودش را دارد، چقدر تلاش داشتید در این مجموعه متناسب هر داستان همان لحن و نثر را در فارسی برایش بیاید؟
من بار اول که داستان را خواندم، هدفم این بود که لحن راوی را درک کنم مثلا در «سرباز ساده ملکه» کلمات و اصطلاحات و شکستهنویسی و حتی کلمات رکیکی به کار رفته و با توجه به شخصیت راوی تصمیم گرفتم لحن عامیانه و گویشی را برای ترجمه داستان استفاده کنم. اما برای مثال در «وارث» یا «تاریکی» توصیفات ادبی، اشارات و شخصیت راوی داستان میطلبد که زبان ترجمه متفاوت باشد. این حالت در مجموعه داستانهای او. هنری ۲۰۱۴ که ترجمهاش را تازه تمام کردهام بیشتر به چشم میخورد. به نظر خودم تنوع فضا و لحن و سوژهها در این مجموعه از قبلی بیشتر است و در نتیجه تلاش بیشتری برای انتقال این حالات به فارسی شده است.
آیا بهدلیل ممیزی ناگزیر به کنار گذاشتن داستانی هم از این مجموعه شدید؟
بله سه داستان به دلیل موضوعاتی که داشتند ناگزیر از کل مجموعه حذف شدند. یکی از داستانهای این مجموعه هم به نام بیست و دو داستان، چند بخش حذفی داشت.
آرمان