این مقاله را به اشتراک بگذارید
انقلاب در میان هوراهای پیروزمندانه آنان
به بهانه انتشار کتاب «آیا با لاکان میتوان انقلابی بود؟» نوشته بختیار علی
رضا باقرزادهمقدم
بختیار علی، متولد ١٩۶٠، شاعر، رماننویس و مقالهنویس فعال کرد عراقی است که کمابیش برای خواننده فارسیزبان آشناست؛ بیشتر بهخاطر رمان معروفش «آخرین انار دنیا» که با دو ترجمه آرش سنجابی و مریوان حلبچهای، پیشتر توسط نشر افراز و ثالث، به چاپ رسیدهاند. بسیاری از منتقدان ادبی، این اثر را مهمترین رمان ادبیات کرد میدانند. بختیار علی، در سال ١٩٨٣، در یک تظاهرات دانشجویی مورداصابت گلوله قرار گرفت، پس از آن به زندان افتاد و از آنجا که برای ادامه فعالیتهایش به فضای آزادتری نیاز داشت، مجبور شد کشورش را ترک کند. او مدتی در ایران پناهنده بود، سپس به سوریه رفت و حالا چندسالی است که در آلمان زندگی میکند و مینویسد. از میان ٩ رمان و ١٠ مجموعه شعری که از بختیار علی، تا به امروز، اینجا و آنجا، منتشر شده است، در ایران به جز «آخرین انار دنیا»، رمانهای «شهر موسیقیدانهای سپید» و «قصر پرندگان غمگین» او، در سالهای ٨٩ و ٩١، توسط نشر مروارید و افراز و هردو با ترجمه رضا کریممجاور و مجموعه شعر «از خون گل تا سوگ فرشته» در سال ٨٨ با ترجمه آرش سنجابی در نشر افراز انتشار یافتهاند. اواخر سال گذشته، کتاب دیگری نیز از بختیار علی و با ترجمه سردار محمدی، توسط نشر افراز منتشر شد: «آیا با لاکان میتوان انقلابی بود؟» کتابی اینبار برگرفته از تأملات نظری و مجموعه مقالات او در باب روانکاوی و فلسفه پستمدرن.
—
اما قبل از معرفی و ارائه مختصری از پروژهای که بختیار علی پیشرویمان قرار میدهد، شاید پیشکشیدن جایگاه لاکان در فضای روانکاوی پسافرویدی و نسبتش با آنچه نویسنده کرد قصد پرداختن به آن را دارد، بیش از هر موضوع دیگری، ضروری باشد؛ آنهم در شرایطی که به تعبیر ژیژک، از مهمترین شارحان لاکان، از آغازین روزهای قرن و با پیشرفتهای جدید در علوم مغز، موج جدیدی از هوراهای پیروزمندانه در مرگ روانکاوی بهپا شده است. بااینحال، خود ژیژک هم اذعان به این دارد که امروزه روانکاوی واقعا قدیمی شده است و البته در سه سطح مرتبط با هم: «١- سطح معرفت علمی که به نظر میرسد در آن الگوی شناختگرا- عصبزیستشناختی (cognitivist-neurobiologist model) از ذهن انسان جای الگوی فروید را میگیرد ٢- سطح درمانگاه روانپزشکی، که در آن معالجه مبتنی بر روانکاوی بهسرعت میدان را به قرصها و رفتاردرمانی واگذار میکند و ٣- سطح زمینه اجتماعی، که در آن دیگر به نظر نمیرسد تصویر فرویدی از جامعه و هنجارهای اجتماعی سرکوبکننده رانههای جنسی فرد توضیح معتبری از رواداری لذتگرایانه مسلط امروزی باشد». اما همو در ادامه میگوید: «با این وجود، در مورد روانکاوی، مراسم یادبود ممکن است پیش از موقع و در ستایش از بیماری باشد که هنوز تا مردن راه درازی در پیش دارد».
لاکان از «بازگشت به فروید» میگفت، اما نه بازگشتی به آنچه فروید گفته بود، بلکه جستوجویی برای یافتنِ هسته انقلاب فرویدی. بنابراین این خواننده سیریناپذیر در جستوجوی کلیدهایی برای گشودن این گنجینه، انواع و اقسام نظریهها را بیرون از حوزه روانکاوی به کار میگیرد: «از زبانشناسی فردینان دوسوسور تا انسانشناسی ساختاری کلود لوی استراوس، تا نظریه مجموعهها که از ریاضیات برمیآید و فلسفههای افلاطون، کانت، هگل و هایدگر… بنابراین اغلب مفاهیم کلیدی لاکان همتایی در نظریه خود فروید ندارند: فروید هرگز اشارهای به سهگانه خیالی، نمادین، واقعی، نکرده است، هرگز سخنی از «دیگری بزرگ» به عنوان نظم نمادین بهمیان نیاورده است. او از خود [ایگو] سخن میگوید و نه از سوژه».
بیش از هرچیز، تفاوت لاکان با دیگر مکاتب فکری روانکاوانه رایج، فحوای فلسفی نظریه اوست. او روانکاوی را در اصل خود، تکنیکی برای معالجه آشفتگیهای روانی بیمار و گذاشتن راهی پیش پایش نمیداند، بلکه معتقد است روانکاوی رویهای است که افراد را با ریشهایترین بُعد وجود انسان رویارو میکند و نشان میدهد چگونه چیزی چون «واقعیت» در وهله اول خود را برمیسازد. «از نظر لاکان، هدف معالجه مبتنی بر روانکاوی خوشی و رفاه بیمار، زندگی اجتماعی موفق و رضایتخاطر شخصی نیست، بلکه واداشتن بیمار به رویارویی با بنبستهای میلش است» و ازقضا، هسته انقلابی لاکان را باید بیش ازپیش همینجا ردیابی کرد؛ جایی که سوژه هم چیزی نیست، جز قسمی تکاپوی مدام سوژهشدن؛ درست مثلا در برابر همان تلقی دریدایی از آن که میگوید: «سوژه چیزی نیست جز قسمی تکاپوی مدام ترجمه»، همانجایی که جایگاه سوژه تا حد یک واساز متن تقلیل پیدا میکند و تمایز سوژههای انسانی نیز تمایزی نیست مگر تفاوتی صرف در همان واسازی. سوژه لاکانی، یک سوژه تهی و خطخورده (barred) است؛ یک خلأ برسازنده (constitutive void) بنیانی که فرآیند سوژهشدن را به پیش میراند، اما نهایتا نمیتواند توسط آن بهطور کامل پُر شود.
سوژه بهطور همزمان معادل فقدان (lack) و پسمانده (left-over) در همه اشکال سوژهشدن است.ژیژک از تیاسالیوت، در کتاب «یادداشتهایی به قصد تعریف فرهنگ» نقل میکند: «لحظاتی هست که تنها انتخاب عبارت است از انتخاب بین فرقهگرایی و بیباوری. برهههایی هست که تنها راه برای زندهنگهداشتن یک دین، انشعاب فرقهای از بدنه اصلی آن است» و در ادامه خود میگوید: «لاکان از طریق این انشعاب فرقهای، با جداکردن خود از جسد در حال گندیدن انجمن بینالمللی روانکاوی، آموزه فرویدی را زنده نگه داشته است. ۵٠ سال بعد بر ماست که همین کار را با لاکان بکنیم».
اما بختیار علی دنبال چنین انشعاب فرقهگرایانهای باشد یا نباشد، در جستوجوی «هسته انقلابی» لاکان با ژیژک همدست است. او نیز در مجموعه مقالات این کتاب، قصد دارد در دنیای مدرن، که گویی نظام سیاسی و اقتصادی حاکم بر آن، غیرقابلتغییر و ابدی به نظر میرسد، دنبال خوانشهایی باشد که توانایی هدایتکردن ما به بیرون از نظام را داشته باشند. پس او نهتنها نمیتواند حتی اندک همسوییای با امثال فوکویامایی داشته باشد که نظام حاکم بر جهان را پایان تاریخ و والاترین نقطه نظام اجتماعی میداند، بلکه از قضا نمیتواند با خوشدلی چپگراهای سنتی مبنی بر شکست این نظام، با ضربه قطعی طبقه انقلابی، چونان یک وعده آخرالزمانی، همدلی داشته باشد. او دنبال رویکردی متمایز و دشوارتر از این دو رویکرد است و چنانکه خود میگوید، در این مقالات سعی دارد با اتخاذ رویکردی که در مخالفت و مقابله با «متافیزیک کمال» قد علم میکند و با پرداختن به فلسفه، جامعهشناسی و روانکاوی جدید، از شکافی که در داخل هر نظام وجود دارد و راه را برای حکومت همیشگی و بلاتغییر نظام میبندد، صحبت کند.
منابع:
١- دالی، گلین. (١٣٨٩). «ژیژک: قمارکردن بر سر محال» در اسلاوی ژیژک، گزیده مقالات: نظریه، سیاست، دین ترجمه مراد فرهادپور (چاپ دوم). تهران: نشر گام نو، صص ٣٨-١٣.
٢- ژیژک، اسلاوی. (١٣٩٠). لاکان به روایت ژیژک. ترجمه فتاح محمدی. تهران: نشر هزاره سوم.
شرق
1 Comment
ناشناس
http://www.madomeh.com/site/news/news/2323.htm
فروید زنده و سرحال است! / نوشته ای از اسلاوی ژیژک