این مقاله را به اشتراک بگذارید
یکی از خوانندگان مد و مه ایمیلی زده بود که سالهای پیش موسم نمایشگاه که میشد، پیشنهادهای نمایشگاهی میدادید اینکه کدام غرفه برویم و سراغ چه کتابهایی را بگیریم و ازایندست.از شما چه پنهان در دو سه روز اول که هنوز قسمت ما نشده به نمایشگاه بریم. به چند دلیل که یکی از مهمترین آنها بیپولی ست! چون اگر بخواهم کتابهای نشانکردهام را بخرم با یکمیلیون تومان هم نمی توانم بروم نمایشگاه و خب فعلا اجاره خانه عقبافتاده در اولویت است و کتابهای نخوانده در منزل هم زیاد. بنابراین حسرت کتابهای تازه هم در دلمان بماند بهجایی برنمیخورد.
البته به خاطر همین بیپولی بهانه کردهام که از نمایشگاه خاطره خوبی ندارم چون اولین سالی که به نمایشگاه کتاب رفتم به جرم دزدی کتاب یقهام را گرفتند، دوره دوم یا سوم نمایشگاه بود و من سیزده سالم بود شاید هم نحسی ۱۳ دامنم را گرفت. آنوقتها دم در خروج سالنها کسانی بودند که بهصورت رندم خریدهای بازدیدکنندگان را با فاکتورهایشان چک می کردند.
خوب یادم هست و هنوز هم آن کتاب را با فاکتور خریدش نگهداشتهام (معمولا یادبود خاطرات بد را نگه میدارم، حسنش این است که چند سال بعد دیگر به بدی آن موقع نیستند و چهبسا خوب هم شده باشند!) کتاب معرفی و نقد فیلمهای مسعود کیمیایی به کوشش زاون قوکاسیان (خدایش رحمت کند که تازه از میان ما رفت) نشر آگاه منتشر کرده بود و من عشق کیمیایی هم آن را خریده بودم.
خلاصه لابد به نظر مردی که برای بازرسی گذاشته بودند خیلی عجیب بود که بچه سیزدهساله کتابهایی بخواند که به قد و قوارهاش نمیخورد.خلاصه به بهانه اینکه فاکتور کتاب معرفی و نقد آثار کیمیایی نیست کل کیسه مرا که با هزار بدبختی خرج نکردن پول توجیبی خریده بودم توقیف کرد. ساعت آخر نمایشگاه بود و با دلهره اینکه الان است که در سالنها ببندند و آن اتفاق که نباید، بیفتد و کتابها که با آنهمه عشق خریده بودم از دست برودِ سرگردان راه افتادم به طرف غرفه نشر آگه که فاکتوری دوباره بگیرم. بگذریم از درندشت بودن نمایشگاه در محل باصفای قبلیاش اما به رسم همیشه که آدم هرچه را میجوید پیدا نمیکند. و به حکم قوانینی که غربیان قوانین مورفی نامیدهاند، سرانجام نشر آگه را در آخرین جایی که فکرش را میکردم پیدا کردم.
احتیاج به توضیح نداشت هم فروشنده مرا به خاطر داشت و اگر هم نداشت به خاطر بغض صدای من و چشمهای پر اشکم احتمالا حاضر میشد فاکتور کل کتابهای منتشر شده در نشر آگاه و آنها را که قرار بود منتشر شوند، بدهد. غرفهها در حال تعطیل بود و سالنها در حال تخلیه شدن دلم مثل سیر و سرکه میجوشید: اگر طرف رفته باشد چه….چطور میخواستم خود را از جنوبیترین نقطه تهران که زندگی میکردیم به نمایشگاه برسانم تازه اگر طرف را پیدا میکردم….
وقتی رسیدم درب سالن در حال بسته شدن طرف بیخیال پشت میزش نشسته بود. را که دید از دور اشاره کرد که بیا کتابهایت را بردار و برو.
پیش خودم خطاب به او گفتم«مگر آزار داشتی اینهمه علافم کردی.»
انگار که حرفم را شنیده باشد گفت: خواستم مطمئن شم راست می گی؟
ته دلم گفتم: مردکه احمق وقتی سه تا کتاب دیگر فاکتور دارد حتما این یکی هم داشته .
و باز انگار حرفم را شنیده باشد گفت: آدم که نمی تونه همه رو بدزده…. سه تا رو می دزده یکی رو می خره!
حساب از حرفش شکار شدم. فاکتور کتاب را از جیبم رد آوردم و گرفتن جلوی چشمش: اما من هر چهارتاشو خریدم!
نتیجه اخلاقی ماجرای بالا میتوانست این باشد که در سیزدهسالگی برای خرید به نمایشگاه نروید چون امکان دارد اتفاقاتی بیفتد که اشکتان را دربیاورد.
اما از شما چه پنهان یکبار دیگر هم با اتهام دزدی در نمایشگاه کتاب روبهرو شدم. البته این بار ماجرا به نحسی سیزده ربط نداشتُ چون نه سیزدهساله بودم و نه سنم مضربی از سیزده بود و نه ماجرا به سیزده سال یش برمیگشت. همین چهار پنج سال پیش بود. اما اجازه بدهید شرحش را بگذارم برای یادداشت بعدی نمایشگاهیام.
خب از دزدی و این ماجراها صحبت کردیم به این مناسبت که در آن اتفاقات پای پلیس به میان نیامد اجازه بدهید خودمان هم برویم به سراغ پلیس از آن قسم که مناسب این حال و هوا باشد. مثل کتابهای پلیسی که عشق دیرینه من بوده و هست و از این بابت هیچ احساس شرمندگی نمیکنم. برخلاف خیلیها فکر میکنند ادبیات پلیسی کسرشأن است و در ظاهر از جویس و پروست یا ویرجینیا وولف پایینتر نمیآیند (هرچند در خفا پل استر میخوانند و حظ پستمدرن از آن میبرند!) اما برای من خواندن آثار پلیسی از لذتبخشترین نوع کتابخوانی ست و آثار دشیل همت بهخصوص ریموند چندلر در نوع خود شاهکارند. از این بابت هم خیلی کیفورم چرا که نویسنده محبوبم بهرام صادقی هم سلیقهای اینگونه داشت و از این حیث با او هم سلیقهام.
با این اوصاف به شما پیشنهاد میکنم اگر میانه تا با داستان پلیسی خوب است که چه خوب و اگر اینطور نیست حتماً آنچه میگویم را تست بکنید و احتمال زیاد خیرش را میبینید.
در نمایشگاه کتاب سری به غرفه انتشارات جهان کتاب بزنید. ناشری که در این زمینه کارش رقیب ندارد.
انتشارات جهان کتاب چند سالی ست مجموعه کتابهای پلیسی را منتشر میکند با عنوان سری نقاب که طراحی یونیفرم کلی آنها در عین سادگی بسیار زیباست پشت جلد یکسره سیاه و روی جلد تصاویری بسیار زیبا برای هر کتاب در نظر گرفتهشده است. حسن این مجموعه که بهتازگی از مرز پنجاه جلد رد شده، نهتنها در انتشار آثار شاخص ژرژ سیمنون بلکه در معرفی پلیسی نویسان کمتر شناختهشده مثل شارل اگزابریا، بوالوا – نارسژاک، یاکوب آرژونی و… مجموعهای که به لحاظ کیفیت کتابها و کیفیت ترجمهها درخور اعتناست و تنها مشکل آن این است که جای پلیسی نویسان امریکایی در این مجموعه خالی ست.
اگر طالب آثار پلیسی جنایی هستید باسلیقه کمی کلاسیکتر مجموعه کتابهای کارآگاه نشر هر مس پیشنهاد بسیار مناسبی ست.
نشر هر کس کتابهای خود را در قطع پالتویی منتشر کرده بسیار شکیل و زیبا. رویکرد نشر هرمس در حوزه ادبیات پلیسی جنایی انتشار دوره کامل آثار نویسندگان بوده. در این مجموعه علاوه بر دوره آثار آرتور کنان دویل، مجموعه آثار آگاتا کریستی منتشرشده است و در سال ۹۳ نیز با انتشار چهار پنج عنوان از آثار ژرژ سیمنون سری جدیدی را آغاز کردهاند.
ویژگی نشر هرمس این است که آثار پلیسی و ماجرایی خاص نوجوان هم دارد. به این مجموعه اضافه کنید سه جلد کتابها بسیار جذاب از ماجراهای کارآگاه والاندر که واقعا خواندن آنها را نیاید از دست داد .
از این دو ناشر که بگذریم ناشران دیگری هم هستند که در زمینه ادبیات پلیسی جنایی کارهایی قابلاعتنا منتشر کردهاند نمونهاش نشر مروارید و نشر روزنه کار . نشر مروارید علاوه بر انتشار آثاری از ژرژ سیمنون و آثاری از اد مک بین و ارل استنلی گاردنر ا منتشر کرده و انتشارات روزنه کار نیز اگرچه به لحاظ کمی کارنامه بزرگی ندارد اما به لحاظ کیفی با انتشار رمانهای دشیل همت قدمهای ارزندهای برداشته. نشر ثالث هم در سالی که گذشت چند اثر آگاتا کریستی و آرتور کنان دویل را منتشر کرد.
چند سال پیش نیلوفر با انتشار چند جلد اثر پلیسی در مجموعهای به نام دایره تردید با سرپرستی کاوه میرعباسیُ گامی حرفهای برای معرفی بهترین نمونه این ژانر از کشورهای مختلف برداشت که متاسفانه در نیمه را رها شد.
نشر ترانه مشهد هم چند اثر پلیسی درخور اعتنا منتشر کرده است که رمان پرحاشیه کسی برای دوشیزه بلاندیش دستهگل ارکیده نفرستاد اثر جیمز هادلی چیس از این جمله است. این همان رمانی ست که وقتی منتشر شد هنگامهای در ادبیات پلیسی از نوع بازاریاش به پا کرد و جورج اورول درباره آن گفته در عمرم کتابی به این بدی نخواندهام! البته اهمیت این رمان بیشتر از جنبه تاریخی در ادبیات پلیسی جنایی ست و نباید آن را با آثار چندلر یا همت و سیمنون مقایسه کرد.
خلاصه جریان اینکه از من میشنوید حتماً سری به غرفه جهان کتاب بزنید ک۵۱ یک کتاب ناب پلیسی جنایی در انتظار شماست رمانهایی که به دوره ادبیات پلیسی جنایی مدرن تعلق دارند.
البته اگر قدری سلیقه کلاسیکتر در این زمینه دارید به غرفه نشر هرمس بروید در غرفه نزدیک به صد جلد کتاب پلیسی جنایی که به عصر طلایی رمان پلیسی جنایی اختصاص دارند و از مایههای کلاسیکتری برخوردارند ، پاسخگوی علایق شما خواهند بود.
ادامه دارد…
1 Comment
سروش
با درود فراوان
ممنون از پیشنهادتان اما متاسفانه جهان کتاب در نمایشگاه حضور ندارد
پیروز باشید