این مقاله را به اشتراک بگذارید
نقد فیلم «پریدن از ارتفاع کم» ساخته حامد رجبی
بحران در نقطه عطف مادرانگی
سحر عصرآزاد
«پریدن از ارتفاع کم» یک درام روانکاوانه از زندگی یک انسان است؛ انسانی که در بحران مسیری متفاوت را برای حرکت انتخاب میکند که البته سؤال و پرسشهایی را بهدنبال دارد.
حامد رجبی فیلمساز جوانی است که قبل از این در نگارش فیلمنامههای «فصل بارانهای موسمی» و «پرویز» با مجید برزگر همکاری داشته است؛ فیلمهایی که هردو به مقطعی بحرانی از زندگی یک انسان میپردازند که در اولی یک پسر نوجوان و در دومی یک پیرپسر فربه است و هردو دست به کارهایی میزنند که برآمده از روانشناسی آن موقعیت و منحصر به خودشان است.
اینبار رجبی تصمیم گرفته این بحران را از زاویه نگاه یک زن ترسیم کرده، بسط دهد و کنش و واکنشهای او را در این موقعیت به تصویر بکشد که نه تکرار تجربههای قبلی، بلکه حرکت در عرصهای جدید، هم به جهت درامپردازی و هم به جهت روانشناسی است.
هوشمندی دیگر این نویسنده- فیلمساز جوان، انتخاب موقعیتی است که میتواند نقطه عطف زندگی هرزنی در طول زندگیاش محسوب شود؛ مادرشدن. زنی که با پیشینهای به وسعت ذهن همه زنان از بدو تاریخ – که برای خلق و مادرانگی پرورانده شده – در چهارمین ماه حاملگی متوجه میشود جنین در شکمش مرده و درواقع همه رویاهای ٣٠،٢٠ سال زندگی و البته آن بار تاریخی، روی دوشش سنگینی میکند. این موقعیت بحرانی نهال است؛ زنی که در ابتدای فیلم بدون هیچ مقدمهای با مرگ جنینش مواجه میشود و آنچه درام زندگی او را برای بسطپیداکردن بر پرده سینما مناسب میکند، مسیر متفاوتی است که او برای مواجهه یا به گفته بهتر، مقابله با این بحران پیدا میکند که اولین و چهبسا آخرین انتخاب هرزنی در این موقعیت نباشد. نکته قابل بحث و کلیدی فیلمنامه و طبعا فیلم هم همین بخش است که چرا و به چه دلیل نهال بعد از اینکه دکتر در مطب او را از مرگ جنین در شکمش مطلع میکند -دلیل سقط جنین نقص یا ضعفی در نهال یا شوهرش نیست- با شوهر یا مادر یا دوستش تماس نمیگیرد؟ بلکه بهجای شریکشدن این بحران با آنها، مسیری خاص را طی میکند که ناشی از یک انتخاب است؛ نگهداشتن جنین مرده در شکمش با وجود خطری که او را تهدید میکند و دستزدن به یکسری واکنشهای به ظاهر پراکنده که درواقع یک هدف مشخص را دنبال میکنند و آنهم انتقامگرفتن از همهچیز و همهکس بهخصوص نزدیکانش است. باورپذیری چنین رفتاری از سوی قهرمان قصه، بهخصوص وقتی که قرار است فیلم از لحظه شروع، بحران را به تصویر بکشد و فقط در زمان حال با تداوم بحران بگذرد، از چالشهای مهم فیلم «پریدن از ارتفاع کم» بوده که نویسنده- فیلمساز تلاش کرده از دیدگاه خود تا جای ممکن به آن بپردازد، اما همچنان جای سؤال و حرف و حدیثهای جاری درباره فیلم هست. درواقع همین وجه فیلم است که آن را به یک درام روانکاوانه و درونی تبدیل میکند که بیش از منطق و عقلانیت، حس و حال و همذاتپنداری با قهرمان قصه را میطلبد که طبعا میتواند بهواسطه جنس ارتباط مخاطب با این وضعیت فیلم را به یک درام لغزنده بین حس و منطق یا باور و ناباوری تبدیل کند. نویسنده- فیلمساز تلاش کرده در طی مسیری که برای حرکت نهال طراحی میکند و بهواسطه نوع ارتباط او با شوهر، پدر، مادر، خواهر، دوست، فامیل، مغازهدار، تعمیرکار، دکتر و… کدهایی از یک گذشته متزلزل و بیثبات بدهد که او دچار بیماری روحی- روانی بوده و قرص مصرف میکرده است.
به این ترتیب شرایطی ایجاد کرده تا علامتسؤالهای ذهن کنجکاو مخاطب را با منطق و ادله پاسخ دهد و رفتارهای عجیبوغریب نهال تا حدی قابلقبول باشد و بخش غیرقابلباور رفتارهای او هم بهواسطه این پیشینه به بیماری مرتبط شده و واجد منطقی در درون درام باشد.
نکته همینجاست که به نظر میآید نویسنده- فیلمساز تکلیفش با بحران نهال و چرایی رفتارهای او روشن نبوده و درواقع اطمینانی از باورپذیری آن نداشته. به همین دلیل با قراردادن این پیشینه روانی، پاسخ منطقی به سؤالهای احتمالی مخاطب داده درحالیکه فیلم از سویی دیگر تلاش میکند از نهال تصویر یک زن نرمال را ترسیم کند که بهواسطه قرارگرفتن در بحرانی ناگهانی میخواهد به جهان اطرافش که هریک بهنوعی در این بحران دخیل هستند، واکنش نشان دهد.
معلقبودن فیلم بین این دو فضا باعث شده نه وجه درونی این بحران و انتقامجویی نهال عمق پیدا کند و مخاطب را قلقلک دهد تا بعد از تمامشدن فیلم همچنان در ذهنش ادامه پیدا کند، نه پاسخ بهظاهر منطقی به علت رفتارهای نهال میتواند او را بهعنوان یک مورد بیمار روحی- روانی باورپذیر کند و این سرگردانی تا پایان فیلم ادامه پیدا میکند.