این مقاله را به اشتراک بگذارید
میتوانیم جهان را پیشنهاد کنیم
امیر گنجوی
«لازلو نِمِس» در یک شب ِپر از شگفتی، جایزه بزرگ (گرندپری) هیأتداوران جشنواره کن را از آن خود کرد. درام هولوکاستی «پسر شائول» (Son of Saul)، تحسینشدهترین فیلم بخش رقابتی از سوی منتقدان بود که نظر هیأتداوران این جشنواره را هم به خود جلب کرد. فیلم، نگاهی به زندگی در آشوویتس دارد و مخاطب را به اتاقهای گاز و گورهای کشتهشدگان میبرد. لازلو نمس، کارگردان مجار، در حالی موفق به دریافت جایزه دوم این جشنواره شد که با اولین فیلم بلند داستانی خود پا به این رقابت گذاشته بود. این کارگردان البته دو جایزه «فیپرشی (انجمن بینالمللی منتقدان فیلم)» و «فرانسوا شوالیه» کن را هم از آن خود کرد. «پسر شائول» داستان مقاومت گروهی از اسرا را در زمان نسلکشی یهودیان (هولوکاست) روایت میکند که برای زندهماندن میجنگند. قهرمان آن، یکی از قربانیان اردوگاهی است که باید به زندانبانهای خود برای فرار کمک کند. خبرنگار «شرق» در «کن» با کارگردان این فیلم گفتوگو کرده است. در این گفتوگو، تولیدکننده و دستیار کارگردان هم حضور داشتهاند.
هولوکاست، سوژه کارگردانانی چون آلن رنه (شب و مه)، کلود لنزمان (شوا) و اسپیلبرگ (فهرست شیندلر) هم بوده است. شما چگونه موفق شدید فیلمی بسازید که تفاوتهای خاص خودش را با این سه فیلم کلاسیک داشته باشد؟
لازلو نمِس: دوتا از این سهتا مستند هستند… .
بله، اما منظورم بهلحاظ موضوعی است و اینکه هر سه فیلم به هولوکاست اشاره دارند. پرسشم در اینباره است؛ اینکه فیلم شما چه تفاوتهایی با این سه فیلم دارد؟
نمِس: من در پی آن نبودم که کارم متفاوت باشد. بیشتر میخواستم برای نسل بعد کاری بهجا گذاشته باشم و اینکه با این درام، هولوکاست را برای آنها تجلی ببخشم. این نسل چندان راجع به این موضوع اطلاع ندارد. به همین دلیل داستان را از کتابهای تاریخی بیرون کشیدم و تبدیل به آنچه میخواستم کردم. در سینما وقتی محدودیتهای بصری وجود ندارد، میتوان تصاویری فوقالعاده ایجاد کرد. بنابراین موضوعات احساسی دیگر جایی ندارد.
اما پرسشم مربوط به مسائل احساسی نیست. صراحتا میخواهم بدانم شما چطور تصمیم گرفتید چیزهایی را نشان دهید و چیزهایی را نه؟!
نمِس: ما فقط یک مرد را نشان میدهیم و بر او متمرکز هستیم. قصد داریم به او توجه کنیم. پس زمینه زندگی او و حواشی دیگر برایمان اهمیتی ندارد؛ چون برای او مهم نیست چه اتفاقاتی دارد میافتد و توجهی به این موضوعات ندارد. آنچه برای او اهمیت دارد، به تصویر میکشیم و این چیزی است که شاکله فیلم را میسازد. این اساس فیلم است و داستان برمبنای آن پیش میرود. درواقع استراتژی هنری فیلم را همین موضوع تشکیل میدهد و میخواهم تأکید کنم از آنجا که ما نمیتوانیم دوباره جهان را از نو بسازیم، میتوانیم آن را پیشنهاد کنیم. نمیخواهیم بینندگان در اوج جهان باشند؛ چون قابل درک و دستیابی نیست، اما تلاش کردیم در مواجهه با واقعیات، این فیلم ملموستر باشد. این چیزی بود که سعی کردیم تولید کنیم. اینطور بگویم که ما سن را طوری نچیدیم که بگوییم اینها چیزهایی است که باید نشان دهیم و اینها چیزهایی است که نباید؛ چون نمیدانیم چه چیزهایی ممکن است نشان داده شود. دنبال خلق یک قهرمان نیستیم. دقیقا میخواهیم همهچیز در مسیر واقعی و نرمال خود قرار گیرد و اتفاق بیفتد. به نظر من بازماندهها استثنا هستند و میخواهم این را هم بگویم که بازمانده (survivor) واقعی در این فیلم از نظر ما یک بازمانده درونی است و امید برای بینندهها باقی میماند.
این بازمانده درونی چگونه شکل میگیرد؟
نمِس: وقتی دیگر هیچ امیدی نباشد، صداهای مثبتی شنیده میشود که البته خود، سؤال اصلی را تشکیل میدهد و آن این است که چهچیزی را به لحاظ درونی انتخاب میکند.
داستان را از کجا آوردید؟
دستیار کارگردان: داستان فیلم پنج سال پیش شکل گرفت. بعد از آن پژوهشهایمان را بیشتر کردیم تا به چیزی که امروز هست رسیدیم، اما اصل داستان تخیلی و ذهنی است. در نهایت، فیلم نسبت به آنچه در ابتدا راجع به آن صحبت میکردیم، تفاوتهای فاحشی پیدا کرد. درواقع این داستان ساخته و پرداخته ذهن ماست و ریشه در تاریخ ندارد.
آیا در انتخاب «شائول» بهعنوان شخصیت اصلی فیلم قصد خاصی داشتید؟
نمِس: نه، فقط از این نام خوشمان آمد.
چرا پایانبندی فیلم، چنین باز و تلخ است؟
نمِس: چنین حسی داشتید؟! پایان فیلم درواقع قصد نمایش امیدواری را داشت. با آنکه شخصیت فیلم مرده است، خیلی از بینندهها هم پایان آن را مثبت میدانند. هرکسی میمیرد. اما به این نکته باید دقت کرد که او یک بازمانده فیزیکی نیست. او یک بازمانده درونی است که در جستوجوی پسر، خود را فریب میدهد. دیوانگیای که ما دنبالش بودهایم، از نکات اصلی فیلم است. این مهم است که دیوانه باشید. موضوع، دنیای دیوانههاست.
شاید هم موضوع چیز دیگری باشد و آن اینکه حق انتخاب ندارید و مجبورید (یا باید) که دیوانه باشد!
نمِس: البته منظور ما معنای واقعی دیوانگی است. چون اینکه خود را به دیوانگی بزنی، بعضی اوقات خیلی منطقی است. خیلی پوچ است. دیوانگی او درواقع نوعی زنگار است.
چرا اکثر صحنهها بهصورت کلوزآپ بود؟
نمِس: چون فیلم مشخصا درباره یک آدم است و به زندگی و جهان او میپردازد. البته یک کلوزآپ پشتسرهم نیست و در صحنههای مختلف به ارائه تصاویر کلوزآپ پرداخته میشود. به طور مشخص به زندگی یک آدم و زندگی و جهان او میپردازد.
صداگذاری فیلم بر چه اساسی صورت گرفت؟
نمِس: صداگذاری با هدف عمقبخشیدن به چشمانداز فیلم و آن ماشینها و کمپ و… انجام شده، صداگذاری درواقع در راستای این اتفاقات و تعمیق آنها صورت گرفته است.
با توجه به اینکه دستیار بلاتار بودهاید، تأثیر او و دیگر سینماگران مجار بر کار شما چه بود؟
نمِس: کارکردن با آنها را دوست دارم. البته مدتهاست که با بلاتار در تماس نبودهام. بااینحال فیلمهای او چیزهای زیادی را نمایش میدهند. بسیار احساساتی است و اصلا تئاترگونه نیست. البته ساخت فیلمهایی منبعث از ذهن، بسیار دشوارتر است.
شنیدهایم که فیلم بهخاطر برخی تصاویر موفق نشده بود توزیعکنندهای پیدا کند. با توجه به اکران در کن، تغییراتی رخ خواهد داد؟
تولیدکننده فیلم: در وهله اول به نظر من همیشه باید خیلی سخت باشد تا برای اولین فیلم، یک تأمینکننده مالی خوب پیدا شود، بهویژه اگر فیلم به سوژهای اینچنین بپردازد و درعینحال درون این موضوع هم چنین رویکردی داشته باشد. به همین دلیل هم مسیری طولانی را طی کرد. پرداختن به موضوع یهودیها و کنایهداربودنش بر روند کار اثر گذاشته است. البته با توجه به استقبال خوب از فیلم در کن میتوانم بگویم که بله، این تضمین برای فیلم وجود دارد که توزیع شود. خیلی مهم است که نسل جدید بتوانند داستان فیلم را باور کنند. درحالحاضر در مجارستان در مورد بحث توزیعکننده مشکلی نداریم.