این مقاله را به اشتراک بگذارید
شش کتاب سینمایی به همراه روایتی تصویری از شعرهای عباس کیارستمی منتشر شده است.
به گزارش مد و مه، به نقل از ایسنا، «بیضایی از نگاهی دیگر» (بررسی چهار اثر سینمایی بهرام بیضایی) نوشته دکتر سهیلا نجم و «انیماتیک» (شناخت کارکرد استوریبرد متحرک (پیشنمایش) در تولید فیلم) نوشته محمدجواد شجاعتمند و سیدجواد شبانی دو کتابی هستند که به تازگی منتشر شدهاند.
دیگر کتابهای منتشرشده در این مجموعه، «حاتمی در امتداد فردوسی» (تحلیل تاریخمحور بر هزاردستان علی حاتمی با نگاه به چندی از داستانهای شاهنامه) نوشته مهدی صادقی، «روایت مدرن و موج نوی سینمای ایران» نوشته اسدالله غلامعلی، «جنگل آسفالت» (چند تحلیل و یادداشت بر فیلم جنگل آسفالت جان هیوستن) نوشته مهدی صادقی و «فلسفه استنلی کوبریک» (هفت مقاله درباره سینمای استنلی کوبریک) (جنگ.عشق. تکنولوژی) با گردآورندگی و سرپرستی ترجمه اسدالله غلامعلی هستند.
«سر بر باد» (روایت تصویری فائزه پورکمالی از گزیده اشعار عباس کیارستمی) نیز به صورت دوزبانه منتشر شده است. ترجمه شعرها به انگلیسی از کریم امامی و مایکل بییرد (از کتاب گرگی در کمین) است.
این کتاب با قیمت ۴۰۰۰ تومان در نشر رسم به چاپ رسیده است.
***
معرفی کوتاهی از کتابهای سینمایی منتشرشده در همین نشر به نقل از یادداشت پشت جلد آنها:
«بیضایی از نگاهی دیگر» (بررسی چهار اثر سینمایی بهرام بیضایی) نوشته دکتر سهیلا نجم: «دکتر سهیلا نجم در این کتاب چهار اثر برجسته بهرام بیضایی را در چهار گفتار بررسی کرده است: گذر از آیینه تاریخ در «مرگ یزدگرد»؛ تصویر زن و زیرساخت اسطورهای در «باشو غریبه کوچک»؛ نگاهی به فیلمنامه «دیباچه نوین شاهنامه»؛ «مسافران» از دیدگاهی دیگر.
هر یک از این چهار اثر، خود نقطه عطفی در آثار بیضایی و نیز سینمای پس از انقلاب قرار میگیرد.»
***
«انیماتیک» (شناخت کارکرد استوریبرد متحرک (پیشنمایش) در تولید فیلم) نوشته محمدجواد شجاعتمند و سیدجواد شبانی: «من از انیماتیک برای ساخت فیلم خودم استفاده کردم. ساخت تصاویر در ذهن، بسیار مشکل است و آنچه اهمیت دارد، تصاویر متحرک است، نه قابهای ثابت»
این گفته جرج لوکاس کارگردان فیلم جنگ ستارگان شاهد خوبی بر اهمیت انیماتیک است.
جیمز کامرون، استیون اسپیلبرگ و جرج لوکاس هنرمندان بزرگی هستند که آثارشان همواره سرشار از جلوههای ابتکاری است.»
***
«حاتمی در امتداد فردوسی» (تحلیل تاریخمحور بر هزاردستان علی حاتمی با نگاه به چندی از داستانهای شاهنامه) نوشته مهدی صادقی:
«پنیر پیتزا، فصل مشترک فردوسی بزرگ و زندهیاد علی حاتمی است.
هر دو شخصیتهای آثارشان را روی محور تاریخ کش میدهند تا ماندنی و مثالزدنی شوند.
ایدهآلیسم رضا خوشنویس در برابر پراگماتیسم مفتش ششانگشتی به بنبست میرسد و این تداعیگر درگیریها و تضادهای موجود در چندی از داستانهای شاهنامه است:
ایدهآلیسم سیاوش در برابر پراگماتیسم کاووس، یا پراگماتیسم فریدون و پاسیفیسم ایرج.
شور جوانی سهراب از تجربه پیری رستم شکست میخورد، رضا خوشنویس هم تمام وقار پیری را به یک دم سبکسری جوانی میفروشد و…
باربد در همصدایی با خسرو، ساز میسوزاند و انگشت میبرد و اینجا در هزاردستان، پوستر چاپلین در آتش خشم و جهل میسوزد.»
***
«روایت مدرن و موج نوی سینما» نوشته اسدالله غلامعلی: «سینماگران موج نو علاوه بر تاثیرپذیری از جریانهای سینمای جهان مانند نئورآلیسم ایتالیا، موج نوی سینمای فرانسه و همچنین تئوری مولف، از ادبیات و جامعه ادبی ایران و جهان نیز متاثر بودند. بیشتر سینماگران موج نو، با ادبیات الفت داشته یا حتی نویسنده بودند.
ارتباط فیلمسازان با ادبیات، بر آثار آنها تاثیر گذاشت و موجب تحول در شیوههای روایتگری آثار سینماییشان شد. جریان متفاوتی که در سینما وجود آمد، به موج نو موسوم شد، اما همچون دیگر موج نوهای سینمایی برخوردار از اهداف و خاستگاه منسجم سینمایی نبود، بلکه وابسته به فیلمسازانی بود که نسبت به گذشته متفاوت میاندیشیدند و آثار متفاوتی میساختند.»
***
«جنگل آسفالت» (چند تحلیل و یادداشت بر فیلم جنگل آسفالت جان هیوستن) نوشته مهدی صادقی: «اندرو ساریس» و «ژان پیرملویل» جنگل آسفالت را بهترین فیلم «جان هیوستن» میدانند.
«جنگل آسفالت»، فیلم نوآری است که اگرچه در سایه بلند «شاهین مالت» فرصت قد کشیدن نیافت، اما سرآمد و الگوی فیلمهای دیگری شد؛ از فیلم «ریفیفی» (جولز داسین) تا «دایره سرخ» (ملویل).
نقشه سرقت در این دو فیلم، ریزپردازنهتر از جنگل آسفالت است.
اما شخصیتهای جنگل برخاسته از متن جامعه جنگزده است.
جامعهای سراسر تضاد؛ پلیس، مرد«قانون» نیست، اما خلافکاران مرد «اخلاق»اند.
***
«فلسفه استنلی کوبریک» (هفت مقاله درباره سینمای استنلی کوبریک) (جنگ.عشق. تکنولوژی) با گردآورندگی و سرپرستی ترجمه اسدالله غلامعلی: «استنلی کوبریک در تمام آثارش تلاش کرد انسان را از زوایای مختلف جسمی و روانی، مورد تحلیل و بررسی قرار دهد. او انسان را همچون آن تخته سنگ در فیلم «ادیسه فضایی» مینگریست و برای شناخت آن تلاش میکرد. کوبریک پیش از آنکه فیلمساز باشد، یک محقق و پژوهشگر است و یک کاشف! حال که چنین موجودی را در چنین جهانی کشف و واکاوی کرده، تلاش دارد آیندهاش را نیز پیشگویی کند. کوبریک شناخت انسان را رسالت خود میدانست. از این رو، بر خود واجب میدانست در این راه از هیچ چیز و هیچ کس نهراسد و از هیچ کلیشهای تبعیت نکند. «راههای افتخار»، «ادیسه فضایی»، «پرتقال کوکی» و «غلاف تمام فلزی» نشان میدهد برای بیان مفاهیم مورد نظرش، هر بار ژانری را انتخاب و هربار تکنیک و روشهای جدیدی را ابداع کرده است.»