اشتراک گذاری
‘
اولين روزنامههاي دنيا: جزوههاي چند برگي براي اصلاع رساني محلي
روزنامه در دنيا برای نخستین بار در اروپا (در قرن هجدهم ) رويت شد، البته نه روزنامه به شكل امروزين آن، بلكه جزوهها و اوراق اطلاعاتی كه مي توان آنها را به عنوان نخستين روزنامه مفتخر كرد! اين جزوهها به طور روزانه، چاپ و پخش میشد. اين جزوهها در دهه هاي بعد به شكل تديريجي با تغيير و تحول روبرو شده و رفته رفته بيش از پيش به آن اوراقي كه امروز مصداق روزنامه است، شباهت پيدا كرد. تعداد خوانندگان اين روزنامهها در اروپایی افزایش یافت و سر انجام در قرن بيستم به هزاران یا میلیونها نفر رسید. چاپ روزنامه در امريكا به حدود قرن نوزدهم بر ميگردد، نيويورك به عنوان شهري بندري كه مركز ارتباط امريكا با دنيا بود پيش از شهرهاي ديگر از داشتن روزنامه بهرمند شد و پس از مدتی در تمام شهرهای بزرگ شرق آمریکا توزیع شد و سپس در ابتداي فرن بيستم به شهرهاي ديگر امريكا نيز رسيد و امروز ه روزنامهها و مجلات امريكايي و اروپايي در تيراژهاي ميليوني در سراسر دنيا منتشر ميشوند.
در ميان كشورهاي منطقه، ميتوان مصر را از جمله كشورهايي دانست كه در قرن نوزدهم صاحب روزنامه شد، روزنامهاي بنام «الوقايع مصريه» كه در اوايا قرن نوزدهم و در زمان سلطنت محمد علي پاشا منتشر ميشد. اما روزنامه زبان فارسي نخستين بار در هند منتشر شد، البته نه روزنامهاي ايراني، بلكه روزنامه هايي هندي كه داراي مطالبي به زبان فارسي نيز بودند. اين زمان قريب به پنجاه سال پيش از انتشار نخستين روزنامه در ايران است.
اما انتشار روزنامه (و مجله) به حدود يكصد و پنجاه سال پيش و اواسط دوره قاجار برميگردد. اگر تغيير و تحول نظام ادبي اين ديار در سده اخير را سر منشاء شكلگيري ادبيات نوين ايران بناميم، بايد سرآغاز اين تحول تدريجي را تقريبا همزمان با طليعه تجدد خواهي ايرانيان در حوزههاي سياسي و اجتماعي و فرهنگي بدانيم. جرياني كه حاصل آشنايي ايرانيان با پيشرفتهاي اروپاييان در اغلب حوزهها، و قياس آن با عقب ماندگيهاي داخلي بود.
وقتي عباسميرزا در جنگ با روس شكست خورد، سخت به انديشه فرو رفت كه راز اين اين شكستها براي ملتي كه روزگاري قدرتي بي بديل در جهان بودند چيست و در اين سالها كه ايرانيان در خواب غفلت به سر برده و انحطاط آغاز كرده بودند، در غرب چه حركتها و پيشرفتهايي صورت گرفته بود. عباسميرزا براي جبران اين عقب ماندگي از جهات مختلف دست به كار شد. تدارك ارتشي منظم و متحد الشكل به سبك اروپايي ديد، ، مستشاراني را به كشور دعوت و دانشجوياني را روانه فرنگ كرد و از همه مهمتر دستور داد كه دستگاه چاپ جهت انتشار روزنامه و كتاب به ايران وارد شود و البته به اشاره او ترجمه برخي متون غربي را داد تا شايد از طريق آنها به شناخت دلايل اين شكستها و عقب ماندگيها نايل آيد. به اين ترتيب اين شاهزاده قاجار كه برخلاف ديگر شاهان و شاهزادگان ايل و تبارش از همتي بلند و طبعي شيفته ايران برخوردار بود، سهم به سزايي در شكل گيري تغيير و تحولات بعدي در ايران داشت هرچند كه عمر كوتاهش مجال ديدن ثمره كارش و البته به انحراف كشيده شدن آن توسط ديگران، را به او نداد.
تقريبا در همين دوران بود كه برخي از ايرانياني كه گذرشان به فرنگ افتاده و يا به دليل آگاهي از زبانهاي خارجي با متون فلسفي، سياسي، علمي و فرهنگي غرب آشنا شده بودند، هريك به زعم خود كوشيدند دست روي دلايل عقب ماندگي ايرانيان گذاشته و آنها را با پيشرفتهاي غرب در حوزههاي مختلف آشنا ساخته و زمينه جبران اين عقبماندگي ها را فراهم آورند. به اين ترتيب همزمان با ورود مفاهيم واژههاي تازهاي به ادبيات سياسي و اجتماعي ابران همچون قانون، ملت، مجلس، عدالتخانه و… همچنين صنايع تازهاي همچون چاپ كتاب يا روزنامه، تحولاتي در حوزههاي مختلف آغاز شد. ترجمههايي كه از متون گوناگون غربي صورت ميگرفت، نه تنها زمينههاي آگاهي از فرهنگ و تاريخ غرب رابه وجود آورد، بلكه ادبيات ايران را نيز به جهت آشنايي با گونههاي ادبي تازه دستخوش تغيير و دگرگوني ساخت.
در مجموع ميتوان گفت كه برخورد اقتصادي و فرهنگي با غرب كه از نيمه دوم قرن نوزدهم روبه فزوني گذاشت يكي از عوامل مهم در گذار حيات سنتي مردم اين ديار با حيات نوين بود. ادبيات نيز متاثر از اين جريان قرار گرفت. اين آشنايي و رسوخ دستاوردهاي آن در انديشه مردم ايران و بازتابش در زندگي آنها رفته رفته به ويراني حقايقي انجاميد كه قرنها بپذيرفته شده مي نمودند انجاميد.
مجموعه اين حركتها در دهه هاي بعد ادبيات نويني را در ايران پايهگذاري كرد. در حوزه شعر فارسي به لحاظ مضموني اين تغيير و تحولات آنگونه بود كه شاعران كه روزگاري مداح سلاطين و حاكمان بودند به سرودن اشعاري انتقادي دست زدند كه اوج آمالشان محدود كردن پادشاهان يا برچيدن بساط حكومتشان بود. و به لحاظ فرمي نيز نه تنها استفاده از كلمات جديدي كه ريشه در زبان مردم كوچه و بازر داشت استفاده كردند بلكه به تريج آن قالبهاي كلاسيك شعر فارسي نيز سرنگون و از دل آن شعر نوي فارسي توسط نيما يوشيج بنيان گذاري شد. نثرفارسي كه تا پيش از آن با استفاده از لغات و عبارات متصنع اغلب دشوار و مبهم مينمود و گاه درصدد برود به وزن و قافيهاي شاعرانه دست يابد پس از رواج نثر ترجمهاي رمانهاي غربي و همچنين نثر مقالات روزنامهها و مجلات كه آشكارا به زبان مردم كوچه و بازار نزديك شده بودند، پوست انداخت. اين تحول در نثر فارسي و آشنايي با شگردهاي رمانويسي غربي از طريق نهضت ترجمه در ايران و امتزاج آن سنتهاي داستانگويي در نثر فارسي از يك سو و نثر روزنامهاي كه به كلمات متصنع و سن رماننويسي (و پاورقي نويسي) و سپس پايهگذاري داستان كوتاه شد، آشنايي با نمايشنامهنويسي و نقد ادبي نيز حاصل همين حركتها و تحولات ناشي از آن بود.
اگرچه رويكردهاي تجددخواهانه در عصر قاجار كه به نيت اصلاحات سياسي، اجتماعي و فرهنگي انجام مي شد به شكل غير مستقيم در پايهگذاري بسترهاي فكري تغيير و تحولات نظام ادبي ايران موثر بود، اما بيشترين تاثير در اين زمينه را كه از ابعاد عملي هم برخوردار بود، آغاز انتشار روزنامه در ايران به همراه داشت كه هم در شكلگيري گونههاي جديد ادبي موثر بود و هم تثبيت آنها به عنوانبازتاب دهنده ادبيات نوين نقش تعيين كننده داشت.
اين تأثيرگذاري را در چند راستا ميتوان مورد توجه قرار داد، اول آنكه نه تنها ايده انتشار روزنامه در ايران از غرب گرفته شد بلكه نوع مطالب و چگونگي رويكرد در نوشتن آنها نيز با الگو گرفتن از روزنامههاي غربي صورت گرفت. بنابراين اين دست مقالات و همچنين ترجمههايي كه از روي متون مختلف اروپايي در روزنامهها منتشر ميشدند، در حقيقت پيشنهاد دهندگان اصلي انواع جديد ادبي هستند. دوم آنكه به دليل عدم گسترش كافي صنعت چاپ و نبود ناشران حرفهاي كه به چاپ كتابها بپردازند اين روزنامهها بودند كه پايگاه اصلي ادبيات ايران به حساب آمده و امكان انتشار تجربههاي جديد نويسندگان ايراني را بوجود ميآورند. پاورقي داستاني نيز يكي از همين انواع ادبي بود كه ايرانيان از طريق روزنامهها با آن آشنا شده و سپس امكان نخستين تجربهها در اين زمينه رابه وجود آوردند؛ چه آن آثاري كه نوشته شده و بعد به صورت پاورقي منتشر شدند و چه آنها كه در هنگام انتشار در نشريات نوشته ميشدند. پس به همان نسبت كه انتشار روزنامههاي ايراني در قياس با كشورهاي اروپايي با تأخير صورت گرفت، انتشار پاورقي نيز در ايران نزديك به يك سده بعد از اين كشورها آغاز شد كه تقريبا همزمان با انتشار نخستين روزنامهها در ايران بود.
اولين روزنامه فارسي در ايران «كاغذ اخبار» بود كه به همت ميرزا صالح شيرازي به سال 1216 منتشر شد و بعد از آن نيز سرو كله روزنامههاي ديگري در داخل و خارج از ايران پيدا شد. وقایع اتفاقیه (بعدا با نام روزنامه دولت علیه ایران)، روزنامه رسمي دولت ايران، روزنامه شرف، روزنامه اختر (در استامبول)، قانون (در لندن)، روزنامه ملتي، روزنامه دولتي، روزنامه خلاصه الحوادث، روزنامه علميه دولت ايران، روزنامه علمي، روزنامه بهار، روزنامه مريخ، روزنامه صور اصرافيل و … ازجمله روزنامههايي بودند كه در عهدقاجار منتشر شدند و جالب اينكه برخي با وجود يدك كشيدن نام روزنامه، ترتيب انتشارشان هفتگي يا حتي با وقفه بيشتر بود!
در ميان اين روزنامهها آنها كه در خارج از ايران منتشر ميشدند، به دليل آزاديهايي كه داشتند به مراتب بيشتر به سراغ مطالب سياسي و يا اجتماعي در نقد اوضاع و احوال حاكم بر ايران ميرفتند و از همين رو توزيع برخي از آنها در داخل كشور ممنوع بود. اما روزنامههايي كه در داخل كشور منتشر ميشدند، به دليل اينكه يا روزنامههايي وابسته به دولت بودند و يا تحت نظر وزارت انطباعات و دستگاه سانسور قرار داشته و عملا فضاي باز سياسي را در ايران نيز وجود نداشت؛ امكان پرداختن مباحث يا انتقادات سياسي پيدا نكرده و ناگزير خود نيز به سراغ چنين مطالبي نميرفتند، بنابراين بيشتر حجم صفحات آنها را مطالب غير سياسي و به خصوص ادبي به خود اختصاص ميداد. بدين سبب ناخودآگاه اين فشارهاي موجود و عدم امكا پرداختن به مطالب انتقادي سياسي و اجتماعي به نفع ادبيات تمام شد و فضاي بيشتري ر براي انتشار مطالب ادبي در روزنامههاي داخلي فراهم آورد كه در سرعت گرفتن تغييرو تحولات نظام ادبي و تحقق ادبيات نوين ايران موثر واقع شد.
اما در عين حال كاركرد اين دست مطالب محدود به آشنايي با گونههاي ادبي و هنري تازه نظير رمان، نمايشنامه ، نقد ادبي و… نبود. اين قسم مطالعه، مخاطبان را با افكار و انديشههاي علمي، فلسفي و حتي به طور ضمني مسلكهاي سياسي و اجتماعي جديد آشنا ميكرد كه به رشد افقهاي فكري آنها انجاميده و بر مطالباتشان در حيات شخصي و اجتماعي و يا حتي سياسي ميافزود و در شكوفايي فضاي فكري زمانه خود مؤثر ميافتاد كه نتايج آن را به شكل غيرمستقيم و تدريجي در تغيير و تحولاتي كه در دهههاي بعد به لحاظ فرهنگي ، اجتماعي و سياسي به وقوع پيوست، شاهد بوديم. در يك جمعبنديكلي مجموعه اين روزنامه (داخلي و خارجي) هريك به اندازه خود، يكي از اصليترين اركان شكلگيري حركتهايي بودند كه در سالهاي بعد به انقلاب مشروطه ايران ختم شد.
تقريبا از حدود دهه سوم سده سيزدهم هجري شمسي گردانندگان روزنامهها متاثر نشريات فرنگي به فكر چاپ مطالب طولاني به صورت پاورقي افتادند. اولين پاورقيها البته داستاني نبودند، براي نمونه «تاريخ سيستان» از متون قديمي پارسي در روزنامه ايران به صورت پاورقي منتشر شد و يا روزنامه ملتي پاورقي به شرح احوال كرسف كلمب كاشف امريكا اختصاص داد. اما مدت زماني طول نكشيد كه پاورقيهاي داستاني هم از راه رسيدند و سهمي از صفحات روزنامهها و نشريات را به تصرف خود درآوردند.
نام نشریه: اخبار شهر، کاغذ اخبار
نوع و روش: خبری
مدیر: میرزا محمدصالح شیرازی
منشی و دستیار مدیر: محمدجعفر شیرازی
محل انتشار: تهران
زبان: فارسی
قطع: طول 40 سانتیمتر و عرض 24 سانتیمتر
نشانه و تصویر: مصور نیست ولی در سرلوحه آن نشان دولتی ایران، علامت شیر و خورشید و شمشیر نقش بسته است.
تعداد صفحات چاپی: 2 صفحه. صفحه اول اخبار ممالک شرقیه، صفحه دوم اخبار ممالک غربیه
خط: تیترها به خط نسخ، متن به خط نستعلیق
چاپخانه: میرزا اسدالله باسمهچی (فارسی)
چاپ: سنگی
فاصله انتشار: ماهنامه
وابستگی: دولت ایران
تاریخ انتشار: رمضانالمبارک 1252 هجری قمری، اولین شماره در روز دوشنبه محرمالحرام 1253 هجری قمری برابر با اول ماه مه 1837 میلادی
توضیحات: این روزنامه تا سه سال عمر کرد و آخرین شماره آن در سال 1256 هجری قمری (برابر با 1840 میلادی) منتشر شد.
اگرچه نام (کاغذ اخبار) به عنوان اولین روزنامه ایران ثبت شده و در پی آن نیز روزنامههایی چون: وقایعاتفاقیه، عروهالوثقی و روزنامه دولت عِلیه ایران و بعدها نشریات دیگر که در استانبول و دهلی چاپ میشدند و همچنین روزنامههای زمان رضاشاه؛ اما هیچ کدام به صورت یومیه و رسمی ترتیب انتشار نداشتند و گاه به صورت ماهانه بودند و روزنامه اطلاق میشدند. اولین روزنامههای رسمی کشور که با استقبال مردم روبرو شده و توانستند در تمام طبقات و لایههای اجتماعی برای خود خواننده پیدا کنند روزنامه های (اطلاعات) و (کیهان) بودند که به طور روزانه چاپ و پخش میشدند. شماره اول روزنامه اطلاعات عصر یکشنبه 19 تیرماه سال 1305 خورشیدی منتشر شد و شماره نخست روزنامه کیهان نیز در تاریخ 6 خرداد 1321 وارد جامعه مطبوعات شد.
‘