این مقاله را به اشتراک بگذارید
مقالات و گفتوشنیدهای جواد مجابی
مروری بر کتاب «شکل نوشتنم هستم» از جواد مجابی
مانی سپهری
«شکل نوشتنم هستم» مجموعهای است از مقالات و گفتوشنیدهای جواد مجابی که از طرف نشر کتاب آمه منتشر شده است. این کتاب شامل دو بخش است. بخش اول با عنوان «مقالات» مجموعهای از مقالهها و نوشتههای انتقادی مجابی را دربر میگیرد و بخش دوم با عنوان «گفتوشنیدها» شامل مصاحبههای اوست. مجابی ازجمله شاعران و نویسندگان معاصر است که بهواسطه سالها تجربه در کار روزنامهنگاری، همواره برای ژورنالیسم ادبی و هنری اهمیتی ویژه قائل بوده و مقالههای بسیاری در نقد ادبیات و هنر در نشریات گوناگون نوشته است. ضمن اینکه نوشتن این مقالهها برخاسته از ضرورتی است که مجابی به آن اعتقاد دارد و آن ضرورت، تأمل آگاهانه بر کار هنری و خلاقه است و مقالهنویسی مجابی، در بسیاری از موارد، محصول پرداختن او به این ضرورت بوده است. بخش اول کتاب «شکل نوشتنم هستم» شامل تعدادی از این مقالههاست. این بخش شامل ٣۵ مقاله از مجابی است که ازجمله آنها میتوان به مقالههای «سروستان فین»، «شعر، هنر عشق و آزادی است»، «آنوقتها در بیکتابی چه میخواندیم؟»، «ما ایرانیها به چه چیزها میخندیم»، «برگی از حافظ روزانه»، «ربط هنرها با حوزههای دیگر»، «تعریفی دیگر میدهم از طنز»، «مفهوم خلاء در ادبیات، هنر ایران» و «نگاهی به تاریخ نگارگری شاهنامه» اشاره کرد.
علاوه بر شعر و قصهنویسی که کار اصلی جواد مجابی است، او همواره نسبت به هنرهای دیگر نیز حساس و کنجکاو بوده و بر ارتباط شاخههای گوناگون هنری به یکدیگر تأکید کرده است و به اینها باید توجه خاص مجابی به طنز را نیز اضافه کرد. از اینرو عجیب نیست که بین مقالههای او مقالههایی درباره هنرهای تجسمی باشد که مجابی سالها علاوه بر ادبیات، در این حوزه هم نقد نوشته و مقالهای درباره ارتباط هنرها با یکدیگر و با حوزههای دیگر علوم انسانی و همچنین مقالهای درباره طنز. در مقالهای از این کتاب با عنوان «ربط هنرها با حوزههای دیگر» میخوانیم: «هیچ رشته هنری از رشتههای همسایهاش بینیاز نیست و با آن در ارتباطی چند سویه و برهمکنشگر است. بنابراین یک هنرمند بینیاز یا بیاطلاع از سایر رشته ها و آگاهیهای سودمند بشری، موجودی کمسواد و بیتأثیر بر جامعه خواهد بود. هنرها و ادبیات زیرمجموعه فرهنگ است و آفرینش هنری عالی در گرو آگاهیهای متنوع از سایر رشتهها، خاصه فلسفه و اقتصاد و علوم انسانی است. مگر میتوانی تاریخ مملکتت را ندانی یا نفهمیکه در کشورت و دنیا حالا و فردا چه میگذرد، بعد بتوانی برای این جهان شهر برای مردم خودت نه، حتی برای دلت چیزی بیافرینی که ارزش شنیدن و دیدن داشته باشد؟»
طنز موضوع یکی دیگر از مقالات کتاب «شکل نوشتم هستم» است. مقالهای با عنوان تعریفی دیگر میدهم از طنز. در بخشی از این مقاله میخوانیم: «شوخی دنیایی گسترده در برابر جهان وسیع جدی گشته است، پاسخی به آن و غالبا در برابر آن به قصد تعدیل گرانجانی و بلاهت مستمر. طنز یکی از وجوه شوخی است و میدانیم شوخی طیفی گسترده دارد از پایینترین حد شوخی که به قصد مزهپرانی و نمکریزی و استهزا و دستانداختن دیگران ساخته شده، تا هزل تعلیمیو طنز که بالاترین شکل نقد اجتماعی است با چاشنی خنده. فکاهیات در پایینترین حد درجهبندی شوخی یعنی به خاطر تنوع و کثرتش در قاعده هرم خندهانگیزی قرار دارد. میشود با شوخی رکیک، رقبا را در جدل از میدان خارج کرد، در جمع آنها را دست انداخت، توهین و تحقیر کرد دیگران را، برای خود و خانواده حریف و ایل و تبار و نژادش مضمون کوک کرد. اینها از دایره شوخی بیرون نیست، اما آنچه هدف استهزای فردی و تحقیر قومیو دستانداختن گروهی دارد، از مقوله طنز نیست. میتواند از زمره فکاهیات و اهاجی باشد که خود مشتمل است بر انواعی چون: متلک، مزاح، هجو، طعنه، استهزا، لاغ، حداکثرش بذله، لطیفه، طیبت و مضمونسازی. درواقع هر چه به هجو فرد یا گروهی میپردازد، فرق اساسی دارد با طنز که غرضش ارزیابی شوخیانه وضعیت عمومیاست، درآوردن ریشههای خباثت و جنایت از خاک ریا و ترس و ستم و نشاندادن آن ریشه ها به مردم. تا مردم بدانند که این میوههای بهظاهر چشمفریب از چه ریشههای زهرآلودی رنگ و طعم گرفته است. این کار نباید با خشم و عصبانیت و جهتگیری متعصبانه، بلکه با نوعی اشراف روحی توأم با سبک روحی و شادخویی صورت گیرد که مخاطب رمنده و ترسان نگردد.»
گفتوشنیدهای جواد مجابی، بخش دوم کتاب «شکل نوشتنم هستم» را بهخود اختصاص داده است. «زبان طنز، زبان نقد است»، «در باب رمان تاریخی»، «این جهان دلافسردگان است»، «در ادبیات یتیم نیستیم»، «در ده شب اتفاق افتاد»، «این روزها هیچ کاری جز نوشتن ندارم»، «… شاید ادامه دادیم رویای مشترک را»، «خودمختاری ذهن آفرینشگر»، «ادبیات کافه است، نه اداره»، «ما مردم را ترک نکردهایم» و «شعر، برآیند سرشت فردی و جمعی ماست» عنوانهای برخی از این گفتوشنیدهاست. تاریخ همواره یکی از دغدغههای جواد مجابی در قصهها و شعرهای او بوده است؛ چه تاریخ معاصر و چه تاریخ قدیم. در رمانها و قصههای او شاهد احضار تاریخ و گذشته به زمان حاضر هستیم که یکی از نمودهای این احضار، رمان «عبید بازمیگردد» است. تاریخ اما از دیدگاه مجابی، تاریخ رسمیو مکتوب نیست، بلکه تاریخ غیررسمی است؛ تاریخی که در آن گوش و کنارهایی که در پس تاریخ رسمینامرئی ماندهاند، مرئی میشود و مجابی برای این مرئیکردن بهسراغ افسانه و روایتهای شفاهی میرود؛ روایتهایی که متعلق به ادبیات هستند و درواقع ادبیات در رمانهای مجابی عرصهای است برای پرداختن به بخشهایی که در تاریخ مکتوب غایباند. مجابی در آثارش به روایت خطی تاریخ نمیپردازد، بلکه امور ناهمزمان تاریخی را به صورت همزمان به ادبیات احضار میکند. مجابی در بخشی از یکی از گفتوشنیدهای کتاب «شکل نوشتنم هستم» با عنوان «تاریخ زیر هُرم دندانهای نوشتن»، میگوید: «تاریخ ملتها برای من بیشتر از تاریخ شخصیتها اهمیت دارد. و این تاریخ را از ادبیات خودمان، از شعر و قصهبهای مکتوب و شفاهی گرفتهام نه از متون تاریخ صرف. در کارم همواره تاریخ را به زمان حاضر احضار کردهام تا درک زمان حال برای من راحتتر باشد».