این مقاله را به اشتراک بگذارید
آتشسوزی سینما رکس با اجازۀ حکومت بود
اطلاعاتی که منبع آگاه در اپوزیسیون داد
شیدا قماشچی
تاریخ ایرانی: بر اساس اسنادی که سایت ویکی لیکس اخیرا منتشر کرده، چارلز ناس، کاردار سفارت آمریکا در تهران در گزارشی محرمانه درباره آتشسوزی سینما رکس آبادان در ۲۸ مرداد ۱۳۵۷، به نقل از یک «منبع آگاه در میان اپوزیسیون مسلح» نوشت که حکومت ایران به طور ضمنی اجازۀ چنین کاری داده است. به گزارش «تاریخ ایرانی» متن کامل گزارش محرمانه ناس به این شرح است:
تاریخ: سه شنبه، ۲۲ آگوست ۱۹۷۸
خلاصه: تمامی مطبوعات تهران در ۲۲-۲۱ آگوست به طور کامل به اخبار آتشسوزی سینما رکس پرداختند. تعداد کشتهشدگان به صورت غیررسمی ۴۳۰ نفر برآورد شده است. جزئیات هنوز مشخص نیست. مقامات میگویند که تروریستها دور تا دور سینما گازوئیل ریخته و سپس آن را شعلهور کردند، ولی برخی از شاهدان صدای انفجار شنیدهاند. مطبوعات همدردی و خشم مردم را گزارش میکنند. رهبران اپوزیسیون بدگمان هستند ولی اظهار نظر عمومی نمیکنند.
۱. تیترها و گزارشهای تصویری مطبوعات تهران در ۲۲-۲۱ آگوست به آتشسوزی فاجعهبار سینما رکس آبادان اختصاص داده شده است. آتشنشانها اجساد ۳۷۷ نفر را پیدا کردهاند و تعداد کشتهشدگان به صورت غیررسمی به ۴۳۰ نفر رسیده است. این آمار به احتمال زیاد افزایش خواهد یافت زیرا ظرفیت سینما ۶۰۰ تا ۷۰۰ نفر برآورد شده و فقط ۲۰ تا ۴۰ نفر توانستهاند جان سالم به در ببرند. مقامات نمیدانند چند نفر در سینما حضور داشتهاند زیرا ورود اطفال آزاد بوده است.
۲. آتشسوزی اندکی پس از آن شروع فیلم ایرانی حدود ساعت ۲۱:۴۵ آغاز شد. طبق گزارشها، آتشافروزان دور تا دور ساختمان را گازوئیل ریختهاند و منتظر شدهاند تا گازوئیل به داخل ساختمان نفوذ کند و سپس آن را شعلهور کردهاند. اما برخی از بازماندگان میگویند که پیش از شروع آتشسوزی صدای انفجار شنیدهاند. شاهدان میگویند که سینما بلافاصله در شعلههای آتش غوطهور شد. جمعیت به سمت تنها در خروجی هجوم برد ولی در قفل بود. دربان میگوید که برای جلوگیری از حملات تروریستی در را قفل کرده بودند. (دو ماه پیش نیز این فیلم مورد حمله قرار گرفته بود.) آتشنشانها تا ساعت ۲ بامداد نتوانستند حریق را کنترل کنند. از آن به بعد فقط میتوانستند اجساد را بیرون بکشند.
۳. پلیس از ۱۰ فقره دستگیری خبر داده است. سه نفر در این میان مواد منفجره حمل میکردهاند ولی سخنی از دستگیری عاملان این جنایت نشده است. سه نفر از دستگیرشدگان نیز رئیس سینما و دو کارمند آن هستند که به دلیل اهمال و قصور مورد انتقاد سنگین قرار گرفتهاند.
۴. پیامهای همدردی و اندوه بابت «سنگینترین حملۀ تروریستی دوران» روزنامهها را پر کردهاند. شاه، شهبانو و نخستوزیر آموزگار پیام تسلیت فرستادهاند. سخنگوی انجمن مطالعات مسائل ایران خواستار اشد مجازات برای عاملان این جنایت شده است: «کلام از ابراز خشم و انزجار در برابر چنین قتل عامی قاصر است.» محسن پزشکپور نماینده مجلس و سخنگوی مخالفان حکومت نظامی اصفهان در جلسۀ فوقالعاده روز ۲۰ آگوست، ابراز تعجب کرد: «نمیدانم چه کسی میتواند دست به چنین اقدامی بزند.»
رهبران مذهبی این حمله را «غیراسلامی» توصیف کردند. آیتالله شریعتمداری گفت: «ما با چنین افرادی هیچگونه ارتباطی نداریم.» آیتالله شیرازی از رهبران مذهبی مشهد نیز عاملان این آتشافروزی را محکوم کرده و آیتالله نوری این فاجعه را «غیرانسانی» توصیف کرده است.
دکتر سید حجازی این عمل را «اقدامی بزدلانه و مغایر با فرهنگ و آموزههای اسلام» برشمرده است. آیتالله وحیدی (توضیح: از حامیان خمینی) از اظهارنظر مشابه خودداری کرده زیرا «حقایق مربوط به این اتفاق هنوز مشخص نشده است». همایون، وزیر اطلاعات، پس از جلسۀ کابینه در ۲۱ آگوست گفت که مردم باید با یکدیگر در برابر «وحشت بزرگ» متحد شوند و به مردم اطمینان داد که تدابیر امنیتی تشدید خواهد شد.
۵. منبع آگاه در میان اپوزیسیون مسلح در بعد از ظهر ۲۱ آگوست به مامور سفارت گفت که در مورد مسالۀ آبادان تردیدهایی وجود دارد. از سخنانش اینگونه برداشت میشد که حکومت ایران به طور ضمنی اجازۀ چنین کاری داده است، ولی او از هرگونه اظهار نظر مستقیم خودداری کرد و گفت که اپوزیسیون تحقیقاتش را در این زمینه آغاز کرده است. به گفتۀ مبارزین مسلح، این حقیقت که رئیس پلیس آبادان – رزمی – در جریان ناآرامیهای ماه ژانویه رئیس پلیس قم بوده است و همچنین تاخیر در ارسال تجهیزات آتشنشانی، مشخص میکند که مقامات هوشیار و آماده نبودهاند. این منبع همچنین تاکید داشت که این عمل نمیتواند از «تروریستها» سر بزند زیرا آنها هیچوقت «به مردم حمله نمیکنند». مسالۀ آتشسوزی آبادان برای مدتها اپوزیسیون را درگیر خواهد کرد.
۶. هفت نفر از نمایندگان مجلس درخواست جلسۀ فوقالعاده کردهاند تا تراژدی آبادان بررسی شود؛ آنها از دولت درخواست گزارش کامل کردهاند.
۷. سینماها در اعتراض به این فاجعه تعطیل شدهاند و اکثر آنها تا ۲۷ آگوست تعطیل باقی خواهند ماند. (توضیح: زیرا ۲۶-۲۵ آگوست اوج عزاداریهاست.)
*****
عامل آدم سوزی سینما رکس: کبریت را من کشیدم
«من معتاد به هرویین و حشیش و کارگر جوشکار بودم و دوا فروشی میکردم. در محله ما با اصغر نوروزی آشنا شدم و توسط وی کم کم به جلسات درس قرآن که در مجلس تشکیل میشد راه پیدا کردم.»
فرزانه ابراهیمزاده
با گذشت سی و چهار سال از آن روز تلخ ۲۸ امرداد آبادان هنوز ناگفتنیهای زیادی از واقعه سینما رکس باقی مانده است. واقعه مهمی که باعث شد تا شعلههای آتش انقلابی که مدتی پیش روشن شده بود گُر بگیرد و در کمتر از شش ماه پایههای نظام سیاسی را بسوزاند. سی و چهار سالی که هیچ کدام از نقاط تاریک این حادثه را باز نکرد. هنوز هم بعد از گذشت یک نسل کامل از آن دوران دربارۀ اینکه کدام گروه سیاسی درگیر آن روزهای ایران مسئولیت پیشبرد آن را برعهده گرفتهاند، اطلاعات مستند و موثقی در دست نیست. گفتههای ضد و نقیض گروههای سیاسی درگیر آن روزها نه تنها گره کور این ماجرا را باز نکرده بلکه گره تازهای به آن زده است. معلوم نشد واقعا چه کسی بود که آتش بر جان ۶۰۰ تماشاچی زد که در گرمای دم کرده آبادان آمده بودند تا فیلم تازه مسعود کیمیایی را ببینید: «گوزنها». هر چند که درست سحرگاه دو سال و ۱۵ روز بعد از آن شب تلخ، زندان آبادان که در آتش دستاندازیهای همسایه غربیاش میسوخت شاهد اعدام مردی بود که اعتراف کرد این کبریت را او روشن کرده است: «حسین تکبعلیزاده» مردی که گفتههای ضد و نقیضش نقاط تاریک این حادثه را تیرهتر کرده است.
چه کسی بود؟
چه کسی دست به این جنایت زده است؟ این مهمترین سووالی بود که رسانههای داخلی و خارجی تکرار میکردند. سووالی که دو روز بعد از حادثه در خروجی خبرگزاری فرانسه مطرح شد. چند روز بعد از به آتش کشیده شدن سینما رکس در حالی که هنوز بوی آتش همه شهر را فراگرفته بود و آبادان در داغ ۳۷۷ نفر میسوخت، سرتیپ رزمی رییس شهربانی وقت آبادان اعلام کرد عامل آتشسوزی که به عراق فرار کرده است را گرفتهاند و به ایران بازگرداندهاند. جوانی به نام عبدالرضا آشور که گفته میشد از مرزنشینان عرب است که در راه آهن خرمشهر کار میکرد و در آن روزها در عراق بود. او بلافاصله به زندان آبادان منتقل شد. دستگیری آشور و نادری رییس سینما و چند نفر از ماموران آتشنشانی آبادان نتوانست آتش خشم مردم داغدار را بنشاند. نکته اینجا بود که با توجه به اخباری که از شهرهای دیگر به گوش میرسید دستگیری یک نفر به عنوان عامل این حادثه قابل قبول نبود.
سینما رکس آبادان سیامین سینمایی بود که طی یک ماه پیش از این حادثه در ایران به آتش کشیده شده بود و رد پای یک گروه در این آتشسوزیهای زنجیرهای به چشم میخورد. چند روز بعد از این اتفاق یعنی در چهارم شهریور به دنبال آتشسوزی دیگری که بازار صفای جمشیدآباد را سوزاند، نام دیگری مطرح شد که بعدها به اعتراف خودش به عنوان عامل اصلی آتش زدن سینما به دار آویخته شد.
حسین تکبعلیزاده که بود؟
در دادگاهی که چهارم شهریور ماه ۱۳۵۹ در سالن سینما نفت برای مجازات عاملین آتشسوزی سینما رکس برگزار شد خودش را چنین معرفی کرد: «من معتاد به هرویین و حشیش و کارگر جوشکار بودم و دوا فروشی میکردم. در محله ما با اصغر نوروزی آشنا شدم و توسط وی کم کم به جلسات درس قرآن که در مجلس تشکیل میشد راه پیدا کردم.» ( روزنامه اطلاعات، ۶ شهریور ۵۹)
درباره حسین تکبعلیزاده و اینکه انگیزه اصلیاش از آتش زدن سینما چه بود جز اعترافاتی که خودش در دادگاه انقلاب که به ریاست سید حسین موسوی تبریزی برگزار شد و گفتوگوهایی که با روزنامهها و مجلات آن زمان داشت تقریبا اطلاعات بیشتری وجود ندارد. نکتهای که در مورد او هیچ کسی تردید نداشت این بود که او اعتیاد به مواد مخدر داشت و سابقهدار و خلافکار بود. پدرش را سالها پیش از دست داده بود و مادرش با مرد معتاد نوشابهفروشی ازدواج کرده بود. ماجرای آتش زدن سینما رکس را نیز او بود که به زنی که در محرم و صفر روضهخوانی میکرد تعریف کرده بود. درست در شب هفتم شهدای سینما رکس که همزمان با شب شهادت امام علی بود این زن که به ننه نمکی مشهور بود واقعه را از مادر حسین تکبعلیزاده میشنود و برای چند نفر نقل میکند. این در روزهایی است که تکبعلیزاده ظاهرا در خفا زندگی میکرد. چند روز بعد و به دنبال دستگیری آشور که بعدها گفته شد از نظر هوش در سطح پایینی بود، فردی معتاد در قبال آزادیاش میگوید که نام عامل جنایت رکس را میداند و حسین تکبعلیزاده را به همراه نام سه برادر به نامهای یدالله، فرج و فلاح بذرکار معرفی میکند.
تکبعلیزاده بعدها در دادگاه اعتراف میکند که بعد از آتش زدن سینما تا هفتم شهدا در آبادان میماند و بعد به اصفهان میرود. او یک بار دستگیر اما موفق به فرار از زندان شد و در چهارم دی ماه ۵۷ بار دیگر دستگیر میشود. او در اعترافاتش گفته: «در خانه نشسته بودم که ماموران آمدند و من را دستگیر کردند و به زندان انداختند.» او در زندان بود که انقلاب به پیروزی میرسد و ۲۳ بهمن از زندان آزاد میشود: «به اصفهان رفتم. چند روز بعد به تهران آمدم و امام در مدرسه علوی بود. به آنجا رفتم که خودم را معرفی کنم. اما شلوغ بود و نتوانستم. دوباره به اصفهان برگشتم، خواستم به آبادان بیایم تا خودم را معرفی کنم.» این وقتی است که مردم آبادان از دولت موقت و انقلابی میخواهند که قاتل فرزندانشان را به سزای عملش برساند و به همین دلیل روزنامهها عکس او را به عنوان قاتل فراری منتشر میکنند. تکبعلیزاده در اعترافاتش گفته هر روزنامهای را که باز میکرده نامش را به عنوان جنایتکار ساواک میدیده است: «در آبادان به خانه آقای رشیدیان – نماینده مجلس اول شورای اسلامی – پناه بردم.» رشیدیان به گفته خودش از او میخواهد که در خانه مادرش مخفی شود تا چارهای بیاندیشند. ظاهرا در این زمان او بار دیگر به اعتیاد روی آورد و با اینکه در هر جایی که مینشسته درباره آتش زدن سینما حرف میزده اما نامهای اعتراضی برای مجله اطلاعات هفتگی مینویسد و از قصد خود برای رفتن به فلسطین میگوید که انتشار مطالبی علیهاش در این مجله مانع آن شده است. در همان زمان تعداد زیادی از خانوادههای داغدار در قم و اداره دارایی آبادان تحصن میکنند و از امام خمینی میخواهند تا عاملین این جنایت آدمسوزی را مجازات کنند. تکبعلیزاده هم در همان زمان نامهای به امام مینویسد به این مضمون: «بسم الله قاسم الجبارین. من حسین تکبعلیزاده یکی از فرزندان جانباز اسلام که بیگناه و طبق یک توطئه حساب شده در معرض اتهام آدمسوزی سینما رکس آبادان قرار گرفتهام و عکسم را هم در مجله جوانان چاپ کردهاند.» او در ادامه میخواهد که این اتهام را رفع کنند. دفتر امام نیز در پاسخ به این نامه از آیتالله جمی نماینده و امام جمعه آبادان میخواهد تا به این ماجرا رسیدگی کند. اما خانوادههای بازماندگان خواستار ایجاد عدالت هستند. سرانجام نیز تکبعلیزاده به همراه ۲۵ نفر دیگر از مسئولان شهربانی و ساواک و روسای ادارات و مقامات استانی به عنوان متهم معرفی میشوند و دادگاه از ابتدای شهریور سال ۵۹ به ریاست حجتالاسلام سید حسین موسوی تبریزی برگزار میشود.
در دادگاه چه گذشت؟
حسین تکبعلیزاده از دستگیری مجدد تا اعدام در زندان آبادان ماند. درباره شخصیت و وضعیت او نکات ضد و نقیضی وجود دارد. او در این مدت تحت تاثیر گروههای سیاسی که در زندان بودند قرار داشت. بنا به گفته کسانی که او را از نزدیک دیدهاند او شخصیت ثابتی نداشته و بارها حرفهای خود را تغییر داد. در طی دادگاه آنجایی که از آتشسوزی و فرارش از سینما و جای گذاشتن همراهانش میگفت نیز بارها دچار تشنج عصبی شد. با این همه اعترافات تکبعلیزاده در دادگاهی که در آبادان تشکیل شد، تنها سندی است که از او به جای مانده است.
تکبعلیزاده در این دادگاه بعد از شرحی از ترک اعتیاد و آشناییاش با برادران بذرکار درباره چگونگی آتش زدن سینما گفت که بعد از ترک مجدد اعتیاد چند کتاب دکتر شریعتی تهیه میکند و به آبادان باز میگردد و در اینجاست که فرج را میبیند: «رفتم خانه و بچهها آمدند و گفتند میخواهیم یک سینما را آتش بزنیم. چهار شیشه کوچک تهیه شد تا تینر در آن ریختیم و به سینما سهیلا رفتیم. در سینما شیشهها را از سالن انتظار روی زمین انداختیم و بعد کبریت زدم. اما آتش نگرفت. به سالن سینما برگشتم و جریان را به بچهها گفتم. همگی از سینما بیرون آمدیم. فرج گفت که چطور شد آتش نگرفت؟ من گفتم برای اینکه تینر فوری بود و خشک شد و اثر نکرد.»
به گفته تکبعلیزاده قرار شد فردا شب به سینمای دیگری بروند. اما سر خیابان فرج با یک سری شیشه تازه میآید. شیشههایی که معلوم نمیشود از کجا میآید؟ به نوشته روزنامه اطلاعات، متهم آتشسوزی سینما رکس در ادامه دادگاه از آن شب تعریف کرد که باز میگردند تا دوباره سینما سهیلا را به آتش بکشند. اما سینما بسته بود و در بازگشت این سینما رکس و ۶۰۰ نفر تماشاگرش بودند که انتظار تلخی میکشیدند تا به کام آتشی بروند که معلوم نمیشود از کجا به دست فرج بذرکار و حسین تکبعلیزاده رسید؟ او در ادامه از شرح آتشسوزی میگوید: «پس از یک ربع ساعت فرج گفت میروم دستشویی و رفت. فرج بعد از ده دقیقه برگشت و نیمههای فیلم بود که فرج به آرامی گفت برویم. بعد بلند شدیم و رفتیم داخل سالن انتظار. از در عقب از طرف بوفه سر آن دوراهی کمربندی در سالن سینما که آب سردکن هم همانجاست. همه با هم رفتیم وقتی رسیدیم صحبتی از کجا ریختن تینرها شده بود. آنجا ایستادیم. هیچ کس داخل سالن نبود و بوفه تعطیل شده بود. فرج شیشه را در آورد و گفت: شما جلوی بوفه بریزید. و خودش با عبدالله رفت.» بعد از آنکه مواد در همه جا پخش شد ظاهرا به اعتراف خود تکبعلیزاده کبریت را او کشید و آتش یک باره شعله گرفت.
اما این مواد برخلاف مواد سر شب به نظر تینر نمیآمد چرا که به گفته خود تکبعلیزاده که تنها بازماندۀ آن جمع است به سرعت آتش دور تا دور سالن را محاصره کرد و به سالن سینما کشیده شد. فرج بذرکار شاید تنها کسی بود که میتوانست بگوید در یک ساعتی که تصمیم دوباره برای آتش زدن سینما گرفته شد چه گذشت و آن مواد چه بود که آن طور سینمای ۹۰۰ نفری رکس را آتش زد؛ بذرکار کسی بود که در این حادثه گم شد و حتی جنازهاش نیز پیدا نشد.
حسین تکبعلیزاده پنجشنبه ۱۳ شهریور ماه ۵۹ به همراه سروان منوچهر بهمنی، علی نادری مدیر سینما رکس، اسفندیار رمضانی مدیر داخلی سینما، سرهنگ سیاووش امینی آل آقا رییس سابق اطلاعات شهربانی آبادان و فرجالله مجتهدی به دار آویخته شد و داستان آتش زدن سینما رکس در آتش جنگی تحمیلی و دردهای بعدی آبادان گم شد. اما به نظر میرسد که این داستان هنوز به پایان نرسیده است و تاریخ باید درباره این حادثه تلخ قضاوت کند. تاریخی که انگار هنوز زمانش نرسیده است؛ جملهای که تکبعلیزاده در دادگاه اعتراف کرد.
تاریخ ایرانی
1 Comment
صاحب نظر
مدیران سینما برای چه اعدام شدند؟