این مقاله را به اشتراک بگذارید
علی حاتمی به روایت رفیق سالیانش؛ پرویز نوری
چشمنواز و اصیل همچون فرش ایرانی
عسل عباسیان
علی حاتمی، سعدی سینمای ایران فردا ٧١ساله میشود. سازنده سکانسهای ماندگار سینمای ایران که روزی در فیلمنامه «حاجیواشینگتن» نوشت: «آیین چراغ، خاموشی نیست»، خود نیز همچون چراغی در هنر ایرانزمین، ١٩ سال پس از مرگش همچنان میدرخشد. با ١٢ ساعت اختلاف زمانی و کیلومترها اختلاف جغرافیایی، به مدد تکنولوژی پای حرفهای پرویز نوری، منتقد سینما که اینروزهایش را در استنفورد میگذراند، نشستیم و به بهانه زادروز علی حاتمی روایت رفاقتشان را شنیدیم.
رفاقتتان با علی حاتمی چطور شکل گرفت؟
من و امیر نادری، علی حاتمی را پیش از ورودش به سینما شناختیم و رفاقتمان از همان سالها شروع شد. آن زمان علی، فیلمهای تبلیغاتی میساخت و هنوز بهطور جدی وارد سینما نشده بود. اولین فیلمش را که خواست بسازد، «حسنکچل» را، همزمان من برای علی عباسی، برنامه سینماییاش را که در تلویزیون پخش میشد، به نام «شما و سینما» مینوشتم. در آن دوران با هم بودیم تا اینکه علی ساخت فیلم «حسنکچل» را شروع کرد. علی اصولا بیشتر ذوق موزیکال داشت تا اینکه فیلمهای جدی بسازد. منتها زمانی که «قیصر» ساخته شد، علی هم فیلم بعدیاش را به سبک «قیصر» درست کرد و «طوقی» را ساخت. در حالی که زمینه کارش بیشتر موزیکال بود تا فیلم جدی و دراماتیکی مثل «قیصر».
از دوران ساخت «حسنکچل» خاطرهای به یاد دارید؟
اتفاقا بعد از روز اول فیلمبرداری، امیر نادری که بهعنوان عکاس سر صحنه حضور داشت، ذوقزده آمد و گفت هیچ میدانی یک «وینسنت مینلی» دیگر در سینما متولد شده؟ («مینلی» کارگردان بزرگ فیلمهای موزیکال تاریخ سینمای آمریکا بود.) ما کلی به حرف امیر نادری خندیدیم و گفتیم که پسرجان دست بردار. نادری بر موضعش پافشاری کرد و گفت: «هیچ خبر ندارید علی چه کرده در ژانر موزیکال. او به سبک «مینلی» کار کرده، منتها با رنگ و بوی ایرانی». با این حال ما زیاد حرفش را جدی نگرفتیم، گفتیم حتما چون در آن فیلم عکاسی میکند، جوگیر است و از کار تعریف میکند. ولی بعد که فیلم را در اکران خصوصی دیدیم، احساس کردیم، واقعا سبک فیلمسازی موزیکال در سینمای ایران متولد شده. علی، سینمای موزیکال را در ایران به شیوهای منحصربهفرد بدعت گذاشت. بعدها هم ساخت فیلم موزیکال را ادامه داد اما «بابا شمل»ش آنطور که باید و شاید، از کار در نیامد. نمیدانم چه شد که بعدها از این زمینه خارج شد و به سمت ساخت فیلمهای تاریخی رفت. حیف.
مسیری که علی حاتمی میتوانست بعد از «سوتهدلان» ادامه دهد؛ چطور بعد از این فیلم به سمتی دیگر رفت؟
بههرحال او به تدریج به سمت زمینههای تاریخی گرایش پیدا کرد و ترجیح داد اوضاع دوران قاجاریه را به تصویر بکشد و به سمت ساخت فیلمهایی رفت که بهنظرم مثل فرش ایرانی بودند؛ از این نظر که همه چیز در آنها چیده شده و رنگین و دقیق و قشنگ بود، پر از رنگ و زیبایی. از آن سبک پیشینش دل کند. دلیلش را نمیدانم.
علی حاتمی در «کمالالملک» و «هزاردستان»، تقابل هنرمند و قدرت را به تصویر میکشد. ریشه این نگاه در زندگی علی حاتمی و تجربههایش، از کجا نشئت گرفته؟
دقیقا نمیدانم چرا و براساس چه تجربهای علی به این نگرش رسیده؛ چون آن وقتهایی که ما با هم معاشرت میکردیم، اصلا چنین رویکردی را از او ندیده بودم. ابدا چنین ذهنیتی نداشت. اما چطور یک جایی برگشته به سمت این زمینه و خواسته این نوع نگاه را در روایات تاریخیاش مطرح کند، نکتهای است که من هم دقیقا نمیدانم، ریشه در چه تجربهای دارد.
یعنی علی حاتمی در زندگی خودش تقابل هنرمند و قدرت را ابراز نمیکرد؟
نه. چون علی بچه افتاده و متواضعی بود. ادعایی در جایگاه هنرمند نداشت که بخواهد آن را در تقابل با قدرت قرار دهد. ابدا چنین روحیهای نداشت. آرامش و اطمینان خاطری عجیب بر وجودش حکمفرما بود.
چهرهای که علی حاتمی از «کمالالملک» در فیلمش نشان میدهد تا چه حد براساس واقعیت این هنرمند نقاش و تا چه اندازه زاده ذهن علی حاتمی است؟
علی در فیلمهایش بیشتر، واقعیت را میگرفت و از دیدگاه خودش آن را روایت میکرد. باقی فیلمهایش هم همینطور است. در «سلطان صاحبقران» هم امیرکبیر و ناصرالدینشاه، حالات واقعی دارند اما از دیدگاه علی روایت شدهاند. «کمالالملک» هم همینطور است. علی، تاریخ را از دیدگاه خودش ورق میزد و کاری به آنچه در کتابها آمده بود، نداشت. بهطور کلی فیلمهای دیگر تاریخی در جهان هم به همین شکلند. همیشه دیدگاه فیلمساز، در روایتی که در فیلمش روایت میشود، دخیل است.
علی حاتمی در دورههای مختلف، با دشواریهایی روبهرو بود. شما بهعنوان یکی از دوستان نزدیک او، میدانید چرا هرگز به مهاجرت فکر نکرد؟
من احساس میکنم علی آنقدر عاشق ایران بود، که دوست داشت به هر قیمت، همیشه در ایران بماند و زندگی کند. میبینید در فیلمهایش هم همه چیز ایرانی است. او ایرانیترین فیلمساز ایران است. هیچ رنگولعاب فرنگی در فیلمهایش نمیبینید. حتی در «دلشدگان» که عدهای میخواهند برایش موسیقی فرنگی بسازند، نهایتا با شکست برمیگردند، چون این وجه ایرانیبودن برای علی یک اصل بود. او دلش نمیخواست وضعیت و موقعیتی را که در ایران دارد، رها کند و برود خارج از ایران زندگی کند. اصلا به فکر مهاجرت نبود. حتی فیلم «حاجیواشینگتن» را هم که درست کرد و برای ساختش به ایتالیا رفت، وقتی برگشت و ما با او صحبت میکردیم، محیط، فضا و فرهنگ آنجا را مطابق ذوق و فکر خودش توصیف نمیکرد. بنابراین دلش نمیخواست جایی جز ایران باشد.
زمانی که با علی حاتمی آشنا شدید او چند ساله بود؟
سنش خیلی کم بود. فکر میکنم ١٧، ١٨ سال داشت.
شما که علی حاتمی ١٧، ١٨ ساله را دیدید، فکر میکنید بر او چه گذشت، او چطور زندگی کرد، چطور با جهان مواجه شد که حاصلش شد آثاری که وجه اصلیشان ایرانیبودن و اصالت است؟ آثاری که به قول خود شما همچون یک فرش ایرانی قشنگ و چشمنوازند… .
راستش برای خود من هم کیفیت آثار و نگاه علی تعجبآور بود. هرگز فکرش را هم نمیکردیم علی چنین ذهنیت درخشان و نگاه فوقالعادهای داشته باشد. شاید هم او به شکلی غریزی چیزهایی در خودش داشت. من فکر میکنم همانطور که امیر نادری هم استعداد غریزی غریبی داشت، علی حاتمی هم همینطور بود. بی اینکه احساس کنی آنها مطالعات خیلی گستردهای دارند یا زندگیهای خیلی عجیبی را تجربه کردهاند، ولی هر دو بهطور غریزی، گوهری در وجود خود داشتند که حاصلش میشد آن فیلمها. وقتی فیلمنامههای علی را میخواندم و دیالوگهایش متأثرم میکرد، از او میپرسیدم چطور چنین چیزهایی به فکر و ذهن تو میرسد؟ از کجا اینها را خواندهای و پیدا کردهای و توانستهای به این شاهکار تبدیلشان کنی؟ علی جوابی نداشت و لبخند میزد. فکر میکنم این ودیعهای بوده در وجود او، که صرفا مجال بروز به آن داده شده. حالا چگونگیاش را، من هم نمیدانم.
بعضیها فیلم «مادر» را شناسنامه کارنامه علی حاتمی میدانند. شما کدامیک از فیلمهای حاتمی را شاخصتر از بقیه میدانید؟
من «سوتهدلان» را بهترین اثر او میدانم. این فیلم یک جور حس انسانی زیبا در خود دارد. البته مادر هم حس انسانی غریبی در خود دارد ولی کمی هم سانتیمانتال بود. بهطور کلی ما کمتر فیلمی داریم مثل «سوتهدلان» که حس انسانی غریبی را در همه بینندگانش برانگیزد.
تأثیر علی حاتمی را بر فیلمسازان بعد از خودش چه میدانید؟
من فکر میکنم هیچکس تحتتأثیر علی قرار نمیگیرد، یعنی نمیتواند قرار گیرد چون علی سینمایی یگانه و منحصربهفرد دارد. همانطور که گفتم مثل یک فرش ایرانی بود، مثل یک خنچه عقد، با زیبایی بیبدیل و مسحورکننده، چیدهشده و بیهیچ نقصی. در فیلمهای تاریخیاش، نمیدانم تاریخ را به چه شکلی در درام جا میداد که همه را انگشتبهدهان میکرد. به یاد ندارم در دیگر فیلمهای تاریخی ایرانی چنین حال و حسی رخ داده باشد. یعنی فیلمهای تاریخی دیگر یکجور باسمهای به نظر میآمدند. فیلمهای علی اصالتی داشت که من فکر میکنم هرگز کسی قادر به خلق اثری شبیه به او نبود و نیست.
مهمترین میراث علی حاتمی را برای هنر ایران چه میدانید؟
انسانیبودن آثارش و تأکیدی که او بر انسان، بهمعنای انسان در فیلمهایش داشت. فیلمهای او سمبلی از هنر ایران است و فشردهای از آنچه غایت هنر ایران است.