این مقاله را به اشتراک بگذارید
اولیور استون، مصاحبه با پوتین و تاریخ ناگفته امریکا
بهار سرلک
«اولیور استون» کارگردان مشهور هالیوودی که تمرکزش بر ساخت فیلمهای بحثبرانگیز سیاسی است میخواهد فیلم مستندی درباره رییسجمهور روسیه بسازد و قصد مصاحبه با «ولادیمیر پوتین» را دارد. اولیور استون در حال حاضر مشغول ساخت مستندی درباره رییسجمهور سابق اوکراین «ویکتور یانوکویچ» است. استون در مصاحبه با خبرگزاریها گفت: «مصاحبهای با آقای یانوکویچ داشتم اما حالا میخواهم با آقای پوتین مصاحبه کنم. یانوکویچ انسان جالبی بود. او داستان (درگیریها) را از دید خود برایم تعریف کرد و من حرفهای او را باور دارم.» استون در ادامه گفت: «برای صحبتهای آقای پوتین هم مستندی دیگر در نظر دارم.»اولیور استون نوامبر ٢٠١۴ اعلام کرد میخواهد فیلم مستندی درباره ولادیمیر پوتین کارگردانی کند. او گفته بود پوتین دیدگاهی متفاوت دارد که امریکاییها قادر به درکش نیستند و به همین خاطر از مصاحبه با او لذت خواهد برد. اما موضوع مورد علاقه اولیور استون، رویدادهای بحثبرانگیز اواخر قرن بیستم امریکاست. برای ساخت سریال مستند «تاریخ ناگفته امریکا» دوربینش را روایتگر ترور «جان اف. کندی»، جنگ ویتنام و حادثه یازدهم سپتامبر قرار داده است. تحقیق و بررسی استون برای ساخت این مجموعه سبب شد متوجه استثمار و بهرهبرداری امریکا از خاورمیانه شود. استون که برای رونمایی کتاب جدیدش درباره تاریخ امریکا در نشست مطبوعاتی شرکت داشت، گفت: «وقتی تاریخ ناگفته امریکا را میخواندم، چیزی که مرا سرجایم میخکوب کرد تاریخ دخالتهای ما در منطقه خاورمیانه بود؛ دخالتهایی که به درگیریهای زشتی منجر شدند.»در پی این تحقیقات، استون متوجه دخالتهای مقامات دولتی ایالت واشنگتن در دهه ١٩٣٠ در این منطقه شد. اما استون خود معتقد است این دخالتها وقتی به اوج خود میرسند که رییسجمهور «جورج اچ. دبلیو بوش» بعد از حملهاش به عراق در سال ١٩٩٠ صدها هزار نظامی امریکایی را برای آزادسازی کویت به این کشور میفرستد. استون در ادامه صحبتهایش گفت: «با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، منطقه خاورمیانه محلی امن برای قدرتنمایی یک ابرقدرت بود. حالا، ما (امریکا) هرگز از این موضوع بیرون نخواهیم آمد. به محض اینکه پای ما به جایی باز شود، برای همیشه آنجا مستقر میشویم. تمام منطقه خاورمیانه را بیثبات و هرجومرج را مهمان این منطقه کردهایم. بعد داعش را مقصر هرجمرجهایی که به پا کردیم میدانیم.»استون تحقیقات و نوشتن فیلمنامه این سریال را با همکاری «پیتر کوزنیک» انجام داده است. کوزنیک کارشناس حمله اتمی امریکا به ژاپن است؛ حملهای که پایاندهنده جنگ جهانی دوم بود. کوزنیک نیز در ادامه گفت: «همه این درگیریها برای نفت است. حتما آن برچسب را یادتان هست که رویش نوشته بود: «نفت ما زیر خاک آنها چه میکند؟»«طمع مقامات دولتی واشنگتن به سوخت زمینهساز اتحاد و همبستگی آنها با عربستان سعودی شد. همچنین سازمان اطلاعات امریکا (سیا) پشتیبان کودتا علیه نخست وزیر ایران محمد مصدق در سال ١٩۵٣ شد… سبب تمامی این آشفتگیها ما بودیم و حالا یک نقشه نظامی بزرگ ریختهایم تا این آشفتگیها را حل کنیم و البته که راهحل نظامی هم جواب نمیدهد.»ممکن است دیدگاههای استون و کوزنیک مردم خاورمیانه و دیگر کشورها را متعجب نکند اما این مسائل در خود ایالات متحده امریکا هرگز مطرح نشده است. استون معتقد است: «امریکاییها در حباب زندگی میکنند و دولت اطلاعات گلچینشده را به آنها میدهد. دستگاه آموزش و پرورش، سیاستمداران و رسانهها امریکا را به شکل چراغی که مسیر ثبات را نشان میدهد و نیرویی که خیر و خوبی را برای جهان به ارمغان میآورد به تصویر میکشند. امریکایی بودن احساس خوبی دارد. وقتی امریکایی باشی احساس امنیت میکنی و خیالت از بابت درجه یک بودن اجناس مصرفی راحت است اما همه جای دنیا دشمن داری. امریکایی درون یک پیله جای دارد که کشور بزرگی است و به دو اقیانوس راه دارد؛ کشوری که مردمش همیشه زیر سایه تهدید زندگی میکند.»اولیور استون بزرگشده نیویورک است و میگوید معلمهای تاریخ همیشه درباره چهره امریکا در تاریخ و در جهان اغراق میکردند و او هرگز ابهامی در این صحبتها نمیدیده است: «من این قسمت از داستان را که بر «استثناگرایی امریکا» (تئوری که معتقد است امریکا از سایر ملل پیشرفتهتر است) تاکید داشت فهمیده بودم و اینکه همه امریکا را کشوری عاری از خودپرستی و سودمند برای تمامی کشورها میدانند.»سال ١٩۶٧ اولیور استون داوطلبانه به ارتش پیوست تا در جنگ ویتنام شرکت کند. از دو ناحیه مجروح و با ستاره برنز قهرمانی از او تقدیر شد. استون میگوید: «وقتی از ویتنام برگشتم، گیج و منگ بودم و اصلا نمیفهمیدم دلیل جنگ امریکا با ویتنام چه بوده است؟»او شروع به پرسیدن سوالهای دیگری کرد و درباره «عصر ترقیخواهی» مطالعه کرد و در همین حین در دانشگاه نیویورک فیلمسازی را زیرنظر «مارتین اسکورسیزی» یاد میگرفت. بنابراین ایدههای سیاسی که در ذهنش نقش بسته بودند سبب شد او در دهه ١٩٨٠ فیلمسازی را با درونمایهها و موضوعات سیاسی آغاز کند. فیلمهای «سالوادور» (١٩٨۶)، «جوخه» (١٩٨۶)، «زاده چهارم جولای» (١٩٨٩)، «جی. اف. کی» (١٩٩١)، «نیکسون» (١٩٩۵) و «دبلیو» (٢٠٠٨) آثاری هستند که نقطهنظر استون درباره امریکا و سیاستمدارانش را فاش میکند.
اعتماد