این مقاله را به اشتراک بگذارید
‘
نگاهی به سریال «ساوتکلیف»
اضمحلال
مهرزاد دانش
ساوتکلیف/ Southcliffe
کارگردان: شان درکین، نویسنده: تونی گریسونی، مدیر فیلمبرداری: ماتیاس اردلی، تدوین: ویکتوریا بویدل و دانیل گرینوی، بازیگران: روری کینیر (دیوید وایتهِد)، شان هریس (استیون مورتن)، شرلی هندرسن (کلر سالتر)، ادی مارسن (اندرو سالتر) و… محصول ۲۰۱۳ انگلیس، چهار قسمت ۶۰ دقیقهای (۲۴۰ دقیقه).
یک کارگر محلی همهفنحریف به نام استیون مورتن با سرباز جوانی با نام کریس کوپر آشنا میشود که تازه از افغانستان به خانه بازگشته است. استیون از کریس دعوت میکند تا در یک مأموریت تمرینی او را همراهی کند. مورتن خودش را به عنوان سرباز سابق اسایاس معرفی میکند. اما کوپر بعداً متوجه میشود که این موضوع واقعیت ندارد و یک ادعای دروغین بیش نبوده است. او با عمویش درسی به مورتن میدهند و حسابی او را تحقیر میکنند. صبح روز بعد مورتن راه میافتد و هر کسی را که گیر میآورد میکشد. او با مادر سالخورده و بیمار خودش آغاز میکند که پیش از این از او مراقبت میکرده است.
نقد: ساوتکلیف یک مینیسریال انگلیسی است که ماجرایش در شهری کوچک و خیالی واقع در این کشور میگذرد، اما نوع روابط و بافت جامعه و آدمهایش بهشدت واقعی است. داستان با لحظهای کوبنده شروع میشود: پیرزنی در حال رسیدگی به باغچهی کوچک جلوی منزلش است که شلیک گلولهای، شکمش را میشکافد و میکشدش؛ و بعداً معلوم میشود که پیرزن یکی از دهها قربانیای است که در عرض یک روز مورد حمله و کشتار جمعی یک مرد روانپریش ساکن همان شهرستان قرار گرفتند. کل چهار قسمت این سریال به ریشهیابی و تحلیل و نمایش پیامدهای این جنایت فاجعهبار میپردازد و اینکه چهطور در داخل شهرستانی کوچک و روستایی، با وجود مراودات صمیمانه و بیغلوغش ساکنان سادهاش، یکباره چنین قتل عام خشونتباری انجام میشود.
مجموعهی ساوتکلیف چند امتیاز دارد: نخست آنکه با توجه به قسمتهای محدود سریال، آب به فضای داستان بسته نشده است و شخصیتهای ماجرا (خبرنگار مأمور گزارش قتل و قربانیان و خانوادههایشان، و نیز شخص جانی) به فراخور فضای موقعیتیشان، مورد پردازش قرار گرفتهاند. اگرچه گاه در مورد برخی از آنها (مثل کابوس ذهنی خبرنگار از دوران کودکیاش در این شهرستان یا سابقهی جانی) میشد مناسبات عمیقتری را دنبال کرد؛ دوم آنکه با توجه به نشانههایی مانند اشاره به ماجرای بازگشت نظامیان مأمور در جنگ با افغانستان و خاورمیانه، ارتباط قابل تأملی بین یک جنگ ویرانگر و بیحاصل و از بین رفتن آرامش در دهکدهی کوچکی دهها فرسنگ دورتر شکل گرفته است و با همین ایده، اضمحلال پنهان انسانی ناشی از جنگهای بیحاصل را در تاروپود جا میدهد؛ سوم آنکه با نقدی گزنده بر عنصر تحقیر، ریشهی جنایت را واشکافی میکند. شخص جانی در اصل مردی منزوی است که با مادر علیل و پیرش زندگی میکند و با تعمیرات جزیی ساختمان امرار معاش میکند، اما از سوی اهالی دهکده دائماً و از راههای مختلف (از ندادن دستمزد گرفته تا گذاشتن لقب) مورد تحقیر قرار میگیرد و سرانجام رویهی خشونتبار این تحقیر در واکنشی مهیب، پاسخ داده میشود.
سریال البته ضعفهایی هم دارد؛ از جمله نوع روایت غیرخطیاش در برخی قسمتها که چندان کارایی ندارد و میشد به شکل عادی داستانگویی، موقعیتها را بهتر تشریح کرد؛ و همچنین پایانبندی سریال که تا حدی معلق و لق شکل گرفته است و اگر هم قرار بر پایان باز میبود، میشد با سروشکل قوامیافتهتری داستان را به انتها رساند.
تولید: در ماه اوت ۲۰۱۲ «کانال چهار» اعلام کرد که قصد ساخت سریال درام چهارقسمتی با عنوان ساوتکلیف را دارد. فیلمنامه توسط تونی گریسونی نوشته شد و «وُرپ فیلمز» تهیهکنندگی مجموعه را بر عهده گرفت. نویسندهی این مجموعه درباره داستانش میگوید: «ساوتکلیف یک شهر کوچک خیالی است که یکی از مراکز خرید منطقه به شمار میرود و شخصیتهای ساکن در آن هم ساختگی هستند. با این وجود شباهتهای زیادی میان لوکیشنها و شخصیتهای مجموعه با مکانها و آدمهای واقعی وجود دارد که در این دوره و زمانه در بریتانیا زندگی میکنند؛ این داستان درباره آدمهایی است که دیده نمیشوند و مکانهایی که بینامونشان هستند.» او همچنین این نکته را به حرفهایش اضافه میکند که «ساوتکلیف سرودی است برای آدمهای معمولی که میتوانند در مقابل تاریکی و ظلمت فراگیر بهپا خیزند و دوباره خودشان را احیا کنند.» با این حال او این موضوع را رد میکند که مضمون مرکزی این مجموعه درباره سوءاستفاده و استثمار دیگران است: «این داستان واقعاً درباره کشتار سرخوشانهی دیگران نیست؛ بلکه داستان آدمهایی است که ناگهان از اطرافیان و آدمهای نزدیکشان ضربه میخورند و فرومیپاشند. از این رو خیلی مهم بود که شخصیت مرکزی داستان، مرد مسلحی که کشتاری به راه میاندازد، یک هیولای کارتونی تصویر نشود و به عنوان یک انسان ترسیم شود که باید با او مثل یک انسان هم برخورد شود.»
فیلمّبرداری: این مرحله از پروژهی تولید مینیسریال ساوتکلیف در ماه اکتبر ۲۰۱۲ در شهر فاورشام – و بر اساس یک برنامهریزی هشتهفتهای – آغاز شد. فیلمبرداری در لوکیشنهای مختلف این شهر و حومههای آن، از جمله خانههای محلی، خیابانهای مرکزی شهر، «فاورشام کریک»، باشگاه هالوشور، سرزمین بازی و سرگرمی فاورشام، مهمانخانهی مارکت، «اور مارشز»، راهآهن ایست کنت، ایستگاه گرین پاور، بیمارستان کانتربری، اداره پلیس سیتینگبورن و مکانهای متعدد دیگری انجام شد. طبق برآوردهای مسئولان مربوطهی فاورشام این پروژه مبلغی در حدود پانصد هزار پوند برای اقتصاد این شهر درآمدزایی داشته است. با این وجود و پس از لو رفتن داستان، برخی اهالی در خصوص تأثیر این مینیسریال بر تصویر این شهر در ذهن مردمان سایر مناطق ابراز نگرانی کردند.
نظر منتقدان خارجی: عمدهی واکنشها به دو قسمت اول سریال مثبت بود و اغلب منتقدان به سکوتهای طولانی، مههای سرد و فضاهای گرفته سریال اشاره کردند که با اینکه به عنوان یک مجموعه تلویزیونی بیش از اندازه پرتنش بود اما در مجموع یک تراژدی مسحورکننده را پیش روی تماشاگران قرار میداد.
نکتههایی در حاشیه: ۱) این مینیسریال در بخش «ارائهی ویژه»ی جشنواره بینالمللی فیلم تورنتو ۲۰۱۳ به نمایش درآمد. ۲) ساوتکلیف در جوایز تلویزیونی بفتا در رشتههای بهترین مینیسریال، بهترین بازیگر مرد مکمل و بهترین بازیگر زن مکمل نامزد شد و جایزه بهترین بازیگر مرد را برای شان هریس به ارمغان آورد.
*****
نگاهی به فصل اول سریال «وِیوارد پاینز»
شهر تاریک
مهرزاد دانش
وِیوارد پاینز/ The Wayward Pines
خالق و نویسندهی اصلی: چَد هاج بر اساس رمانهای «ویوارد پاینز» اثر بلیک کروچ، کارگردانان بهترتیب اهمیت و بعد فعالیت: ام. نایت شیامالان (قسمت اول)، نیمرود آنتال (۱ قسمت)، جیمز فولی (۱)، زال باتمانجلی (۲)، تیم هانتر (۲)، شارلوت سیلینگ (۱)، جف تی. تامس (۱)، استیو شیل (۱). بازیگران: مت دیلن (ایتن برک)، کارلا گوجینو (کیت هیوسن)، توبی جونز (دکتر جنکینز)، شانین سوسامن (تریسا برک)، ملیسا لئو (پرستار پَم) و… محصول ۲۰۱۵ شبکهی فاکس. ژانر: معمایی، علمیخیالی، تریلر. تعداد قسمتها: ده قسمت ۴۲ تا ۴۴ دقیقهای.
ایتن برک، مأمور سرویس مخفی، وارد شهر کوچک و روستایی «ویوارد پاینز» میشود و مأموریتش این است که دو مأمور فدرال گمشده را پیدا کند. اما او در مسیر تحقیقاتش به جای رسیدن به جوابهای مناسب، با سؤالهای بیشتری مواجه میشود. واقعاً در «ویوارد پاینز» چه خبر است؟ ایتن با هر گامی که به حقیقت نزدیکتر میشود، بیشتر از زندگی گذشتهاش دور میشود و از جایگاه شوهر و پدریاش فاصله میگیرد؛ تا اینکه باید با این واقعیت وحشتناک روبهرو شود که او ممکن است هرگز از «ویوارد پاینز» زنده خارج نشود.
نقد: یکی از تهیهکنندگان سریال «ویوارد پاینز»، ام. نایت شیامالان است. نه! لطفاً مطالعهی مطلب را متوقف نکنید! این درست است که فیلمهای اخیر این سینماگر چنان ضعیفاند که تحمل تماشایشان تا پایان بسیار دشوار میشود، ولی این مجموعه چنین نیست و اگر نگوییم سریال خوبی است، دستکم موقعیتهای جذاب و تأملبرانگیز کمی ندارد و برای دوستداران فضاهای رازآلود و علمیخیالی، پتانسیل بالایی را برای کشش میآفریند. سریال با نمایی از چشمان بازشدهی مردی خوابیده در جنگل افتتاح میشود که بسیار یادآور مطلع مجموعهی گمشدگان (Lost) است، اما خیلی زود از این تداعی دور میشود و داستان غریب خودش را تعریف میکند: مردی با فراموشی مقطعی از حافظهاش، خود را در شهری مییابد که قوانین نامتعارف و رفتارهای مشکوک شهروندانش او را دچار تردیدهای جدی و فزاینده میکند و در مواجهه با افراد غریبه و معدود افراد آشنا، رفتهرفته پی به واقعیتی هولناک در رابطه با فرجام دنیا و انسانها میبرد. سریال در مواردی میراث آثار ارزشمندی همچون شهر تاریک و نمایش ترومن را دنبال میکند و این فضا را بهخوبی با نمودهایی از قبیل سریال مردگان متحرک گره میزند. روند تدریجی معمایی متن که دربرگیرندهی وحشت، تعلیق، جنایت و نهایتاً موقعیتهای فاجعهآمیز پساآخرالزمانی است، روال متناسب و معقولی را در ریتم و ضرباهنگ طی میکند و مقطعهای غافلگیرکننده کموبیش در جایگاه درست خود قرار گرفتهاند. البته سریال مانند بسیاری از نمونههای مشابهش، در ترسیم برخی روابط انسانی و تعمیق برخی زمینههای شخصیتی دچار سستی و سادهانگاری است، اما به هر حال حاصل کار، بسیار بالاتر از انتظاری است که از شیامالان دههی اخیر میرود؛ ولو در مقام تهیهکننده و نه خالق اثر.
تولید: چد هاج، ام. نایت شیامالان، دانلد دی لاین و آشوین راجن، چهار تهیهکنندهی اجرایی این مجموعه هستند که سیزدهم ماه مه ۲۰۱۳ به طور رسمی تولیدش اعلام شد. فیلمبرداری هم از نوزدهم ماه اوت ۲۰۱۳ آغاز شد و در چهاردهم فوریهی ۲۰۱۴ به پایان رسید (یعنی بر خلاف این سرزمین که معمولاً آخرین قسمتهای سریال همزمان تولید و نمایش داده میشوند، سریالهای موفق در یک نظام تولید درست، حتی یک سال پیش از روی آنتن رفتن به طور کامل ساخته میشوند و با تبلیغات ویژه در مدت زمان تعیینشده به نمایش درمیآیند). فضاهای داخلی در شهر برنابی و فضاهای خارجی در آگاسیز ایالت بریتیش کلمبیا گرفته شدند. پیرنگ اولین رمان از سهگانه بلیک کروچ با عنوان پاینز (۲۰۱۲) به داستان و ماجراهای پنج قسمت اول سریال تبدیل شد و رمانهای دوم و سوم، ویوارد (۲۰۱۳) و آخرین شهر (۲۰۱۴)، خط داستانی و وقایع پنج قسمت دوم فصل اول را شکل دادند. شیامالان پس از خواندن منبع اقتباس مجموعه درباره این پروژه گفت: «تا زمانی که همه مرده نباشند، من پای کار هستم.»
بازتاب در رسانههای غربی: فصل اول این سریال با استقبال مطلوب منتقدان روبهرو شده و اغلب نقدهای مثبتی بر آن نوشته شده است. در سایت «راتن تومیتوز» که ویژهی جمعآوری امتیازها و نقدهای منتقدان است، امتیاز میانگین ۸۶ از صد بر اساس ۴۹ نقد برای «ویوارد پاینز» به دست آمده است. مجموع نظر منتقدان درباره این فصل میگوید که «این سریال به بهترین شکل ممکن عجیبوغریب و هراسانگیز است و میتوان آن را بازگشت خوشایندی برای ام. نایت شیامالان در نظر گرفت.» در میان قسمتهای مختلف این سریال، قسمت پنجم بالاترین امتیاز را به خود اختصاص داده است. در سایت مطرح «متاکریتیک» امتیاز ۶۶ از صد بر اساس ۳۴ نقد برای فصل اول این مجموعه حاصل شده است که باز هم گویای نظرهای عموماً مثبت نسبت به آن است.
نکتههایی در حاشیهی سریال: ۱) ام. نایت شیامالان در گفتوگوهای مختلفی به تأثیرپذیریاش در این مجموعه از تویین پیکس (دیوید لینچ و مارک فراست، ۱۹۹۰) اشاره کرده و حتی در جایی گفته که بلیک کروچ، نویسندهی رمانهای منبع اقتباس فیلم، هم این کارش را تحسین کرده است. ۲) در اینجا دوباره مت دیلن (مأمور ویژه ایتن برک) و ترنس هاوارد (کلانتر) همبازی شدهاند؛ آنها آخرین بار در فیلم تصادف (پل هگیس، ۲۰۰۴) در کنار هم قرار گرفتند که آنجا هم دیلن نقش یک افسر پلیس را بر عهده داشت. ۳) موسیقی که در قسمت اول سریال از رادیو پخش میشود، تم بازی مشهور و فوقالعادهی «ریزش اتمی» (Fallout) است؛ بازی که در جهانی پساآخرالزمانی روی میدهد و مردم در جوامع خاصی جمعشدهاند تا بقایشان ادامه یابد. ۴) عنوان هر قسمت سریال، قسمتی از دیالوگهای آن قسمت است. ۵) پروندهی شخصیت آرلین مورن که نقش متصدی پذیرش و اطلاعات را در دفتر کلانتر را دارد، نشان میدهد که کار قبلی او راننده اتوبوس مدرسه بوده؛ بازیگر این نقش، سیوبن فالن، در فارست گامپ (رابرت زمکیس، ۱۹۹۴) راننده اتوبوس مدرسه بوده است.
‘