این مقاله را به اشتراک بگذارید
«ایزابل آلنده» از ملکه دنیای ادبی اسپانیایی زبانها میگوید
بهار سرلک
«کارمن بالسل» نماینده ادبی نویسندگان اسپانیایی زبان بود که از میان نویسندگانی که زیر چتر حمایت و راهنماییهای او قرار داشتند، شش نویسنده برنده جایزه نوبل شدند. بالسل حرفه خود را از سال ١٩۵۶ تا ٢٠٠٠ ادامه داد و در این دوره او یکی از محرکهای اصلی «انفجار ادبیات امریکای لاتین» در دهه ۶٠ بود. پس از بازنشستگی به بالسل مدرک افتخاری اهدا شد و او در سال ٢٠٠٨ به حرفه ادبی خود بازگشت. «گابریل گارسیا مارکز»، «خوانکارلوس اونتی» و «خوان مارسه» برخی آثارشان را به بالسل تقدیم کردهاند و تعدادی از نویسندگان اسپانیایی زبان شخصیت او را در آثارشان به تصویر کشیدهاند. یکی از مهمترین اقدامات بالسل احیای بستن قرارداد میان نویسنده و ناشر بود. او در متن قراردادها محدودیت زمانی را عنوان میکرد و تمامی امتیاز ترجمه اثر را برای نویسنده میدانست. در ادبیات امریکای لاتین از او به عنوان یکی از قدرتمندترین و موثرترین زنان ادبیات اسپانیایی یاد میشود. بالسل در سن ٨۵ سالگی در بارسلونا درگذشت. روزی که او از دنیا رفت «ماریو بارگاس یوسا» گفت: «کارمن عزیز، به زودی میبینمت.»
اما «ایزابل آلنده» نویسنده شیلی- امریکایی در یادداشتی که برای روزنامه گاردین نوشته، یاد این نماینده ادبی زبان اسپانیایی را گرامی داشته است:
کارمن بالسل، ملکه دنیای ادبی اسپانیایی، یکشنبه گذشته درگذشت. او ٨۵ ساله بود و نیم قرن نقش نماینده ادبی را ایفا کرد و بسیاری از نویسندگان اسپانیایی زبان را به دنیای ادبی معرفی کرد. او به تنهایی منجر به «انفجار» در ادبیات امریکای لاتین در دهه ۶٠ و ٧٠ شد. با پابلو نرودا و گابریل گارسیا مارکز همکاری کرد و سبب تغییر معاملات سختگیرانه نشر کتاب شد. به سبب اقدامات او بود که نسلی از نویسندگان توانستند از راه نوشتن امرارمعاش کنند و نشرهای اسپانیایی مجبور به مدرنیزه شدن و رقابت با یکدیگر شدند.
او چندین نویسنده برنده نوبل و بهترین میراث ادبی نویسندگان را به ادبا و علاقهمندان ادبیات معرفی کرد که شامل آثار «نرودا»، «کلاریس لیسپکتور» و «کارلوس فوئنتس» میشود. او مذاکرهکنندهای سرسخت بود که ناشران از او میترسیدند و مشتریانش او را محترم میدانستند. او حافظهای قوی داشت و با وجود اینکه روی صندلی چرخدار مینشست اشتیاقی پایانناپذیر برای زندگی کردن داشت. رفتار او رییسمآبانه، گفتارش صریح و بیپرده و بسیار بخشنده و احساساتی بود. بالسل برای نویسندگانی که با او کار میکردند شور و شوق و مهربانی داشت و به همین خاطر آنها نام مستعار «مادر بزرگ» را به او داده بودند.
آلنده درباره ملکه دنیای ادبی نوشته است: «من بالسل را «مادرازا» (مادر خوانده) صدا میکردم. هرچند همیشه بالسل یادآوری میکرد که مادر و دوست من نیست و فقط نماینده من است. همیشه برایم شکلات تلخ و هدیه میخرید. ٣۴ سال پیش وقتی نویسندهای کمرو و مشتاق بودم و به ونزوئلا تبعید شده بودم، دستنوشته رمان «خانه ارواح» را که هیچکس دوست نداشت بخواند، از من گرفت و این رمان را به شهرتی جهانی رساند. حرفهام را مدیون او هستم؛ او مادر تمامی کلمات و واژههایی است که نوشتهام. او عزیزترین دوست و محرم اسرارم بود. من و بالسل از غم، شادی، اتفاقات پیشپاافتاده و کارمان با یکدیگر حرف میزدیم؛ بدون او احساس گم شدن دارم. جای خالی او را هیچکس نمیتواند پر کند. مرگ بالسل پایاندهنده یک عصر است.»