این مقاله را به اشتراک بگذارید
جانباخته بر سر آرمان
«نام من ریچل کوری است» نمایشنامهای است برگرفته از خاطرات ریچل کوری. خاطراتی که با ویراستاری الن ریکمن و کترین واینر به متنی نمایشی تبدیل شدهاند. این نمایشنامه در مجموعه کتابهای «دورتادور دنیا» منتشر شده. ریچل کوری، فعال صلح متولد آمریکا بود. زنی که در دفاع از خانوادهای فلسطینی در غزه، سپر انسانی آنها شد و ارتش اسرائیل با بولدوزر او را زیر گرفت و به قتل رساند. نمایشنامه «نام من ریچل کوری است» چنانکه در توضیح کوتاه آغاز این نمایشنامه آمده براساس خاطرات و ایمیلهای او تنظیم شده است. آنطور که کترین واینر، یکی از ویراستاران این خاطرات، در یادداشتی که در پایان نمایشنامه آمده توضیح داده است، تبدیل یادداشتهای ریچل کوری به اثری دراماتیک، ایده الن ریکمن بوده است. کترین واینر در یادداشت خود درباره اینکه او و ریکمن حین تبدیل این یادداشتها به نمایشنامه در پی چه چیز بودهاند و همچنین درباره اینکه یادداشتهای ریچل کوری چه شخصیتی از او را بازتاب میدادند، مینویسد: «امیدوار بودیم که دریابیم چه چیزی باعث شده بود ریچل کوری با کلیشه جوانان مصرفگرا و سیاستگریز امروز فرق داشته باشد. پس از اینکه از پدر و مادر ریچل اجازه تبدیل کلمات او به نمایش را گرفتیم، یک بسته بزرگ برایمان آمد: ١٨۴ صفحه از نوشتههای ریچل که بیشترش را قبلا ندیده بودیم.این نوشتهها زنی را آشکار کرد که هم عادی بود و هم فوقالعاده: شعر راجع به گربهاش، دوستانش، مادربزرگش، وزش باد و از سن بسیار کم، درگیرشدن پراحساس با مسائل جهان، برای اینکه جای خودش را در آن پیدا کند. در قدیمیترین نوشته سیاسیای که پیدا کردیم ریچل در دهسالگی شعری نوشته بود درباره اینکه چقدر «همهجا کودکان آزار میبینند» و چقدر آرزو دارد «گرسنگی را تا سال ٢٠٠٠ پایان دهد». همانطور که ریکمن میگوید، آثار دوره نوجوانی و جوانی ریچل نشان میدهد که او «در عینحال زبان را میشناخت. بامزه و داستانسرا بود و تخیل فعالی داشت». او همچنین جدیتی دوستداشتنی دارد و نگاهی عمیق به جهان بزرگتر و جایگاه خود در آن.» در انتهای ترجمه فارسی کتاب، یادداشتی هم از طرف خانواده ریچل کوری چاپ شده است. در بخشی از این یادداشت آمده: «این نمایش درباره آرمان مشخصی که ریچل در حال دفاع از آن جان داد، در چارچوب ارزشهای وسیعتر مورد احترامش است و همین است که پیام او را نیرومند و فراگیر میسازد. ریچل خود، عزیزانش، و دنیایش را به پرسش گرفت. این نمایش نشان میدهد که این کار را با طنازی، ظرافت و حسن ظن انجام داد. با وجود همه آنچه به قصد فرشتهسازی یا اهریمنسازی از ریچل نگاشته شده، این نمایش در انسانیساختن او موفق است». همچنین در سطرهای پایانی این یادداشت میخوانیم: «آنچه ریچل در رفح شاهد بوده است، ماجرائی واقعی است. ماجرای او و ماجرای خانوادههای فلسطینی که او با آنان زندگی میکرد. این کل ماجرای کشمکش اسرائیل/فلسطین نیست، ولی یکی از ماجراهای اشغال فلسطین به دست اسرائیل است که بهندرت بازگو شده است. اگر در طول تعریفکردن داستان احیانا گیج و گم شدید، به توصیه یکی از نویسندگان نمایشنامه و کارگردان اولین اجرای آن، الن ریکمن، عمل کنید: به ریچل بازگردید. به آنچه نوشته است، و بگذارید واژههایش شما را با خود ببرد.»
شرق