این مقاله را به اشتراک بگذارید
مروری بر کتاب فلسفه آلمانی (میراث ایدئالیسم ١٨۶٠-١٧۶٠) نشر ققنوس
تجارت چوب، قرن هجدهم
آغاز فلسفه روشنگری
در سال ١٧۶٣ جنگ هفتساله که میتوانست جنگ جهانی اول باشد، به پایان رسید. تأثیرات جهانی آن آشکار بود. فرانسه گذشته از متحملشدن خسارات مالی بیشمار، به دست بریتانیا از آمریکای شمالی و هند بیرون شد و هرگز نتوانست قلمرو خود را در این کشورها بازیابد. اما جالب آنکه در این جنگ، خاک آلمان عمدتا صحنه این نبرد نبود. نبردی که یکی از اصلیترین نتایجش این بود که سرزمین ژرمنی پروس به قدرت بزرگ اروپایی تبدیل شود. بااینحال دشوار بتوان گفت تبعات قدرت جدید در آلمان چه بود؛ چنانچه تاریخنگاران روایت میکنند آلمان در آن زمان اساسا وجود خارجی نداشت مگر بهعنوان اسمی اختصاری برای بخشهای آلمانیزبان «امپراتوری مقدس روم ملت ژرمن» که رو به زوال میرفت. آلمان که زمانی در قرون وسطی و رنسانس مرکز مبادله و تجارت بود، در قرن هجدهم نقش بازیگری فرعی را در اروپا بازی میکرد. بعد از جنگهای صلیبی و صلح وستفالی در سال ١٨۶۴، به تعدادی شاهزادهنشین تقسیم شد. از اینرو، در آن زمان چیزی به نام آلمان وجود نداشت و تنها حین بازاندیشی گذشته است که آلمان میشود. با وجود این، فلسفه آلمانی از سال ١٧٨١ آغاز شد. این فلسفه که برای مدتی به فلسفه مسلط اروپا بدل شد، شیوه تلقی اروپاییان و عملا همه جهان را از خودشان، طبیعت، دین، تاریخ بشر، سرشت دانش، سیاست و بهطورکلی ساختار ذهن انسان تغییر داد. این فلسفه از آغاز، فلسفهای بحثبرانگیز و سختفهم بوده و تقریبا همیشه با عنوان «آلمانی» توصیف میشود. به یاد بیاورید اولین جملهای که ویلیام هزلیت در سال ١٨۶١ بر کتابی از فردریش شلگل نوشت: «این کتاب آلمانی است». روشن است که لفظ آلمانی گاه برای اشاره به عمق و گاه صرفا برای اشاره به ابهام و سختی متن است. بااینحال پرسشهایی که فلاسفه آلمانی در آن دوره مطرح کردند، همچنان پرسشهای اساسی خود ما و زمانه ماست. ازاینرو، پرسش اصلی این خواهد بود که ربط فلسفه آلمانی به آلمان چیست؟
این تصور که آلمانشدن «آلمان»، نتیجه انفجاری بوده که در کار فلسفی، ادبی و علمی اواخر قرن هجدهم در این نقطه از جهان رخ داده، تصوری وسوسهانگیز است. تصوری که براساس آن، آلمان را از طریق دستاوردهای فلسفی و ادبیاش به کشوری با فرهنگی واحد تبدیل کرده است. در سال ۱۸۱۰ مادام دو استال در کتاب خود، «درباره آلمان»، ایده آلمان را بهعنوان سرزمین شاعران و فیلسوفان خلق کرد که بهواسطه شعر و فلسفه میتوانستند هر چیزی را که در واقعیت سیاسی به دست نیاورده بودند، در تفکرشان تحقق ببخشند. ازاینرو، تصویر آلمان غیرسیاسی که در ورطه اثیری شعر و فلسفه غوطهور است، به نمادی برای تصور دیگریها از آلمان بدل شد. اما این تصور شاید گمراهکننده باشد اگر غلط نباشد. چون فلسفه و شعر آلمان در این دوران به وضع سیاسی بیاعتنا نبوده است. از نیمه دوم قرن هجدهم تا پایان آن، آلمان صحنه تنشهایی بنیادین در درون خود بوده است. کتاب فلسفه آلمانی (میراث ایدئالیسم ١٨۶٠-١٧۶٠) تلاشی است در روشنساختن این تصویر. چراکه به ادعای نویسنده کتاب، در همین دوران بود که فلسفه آلمانی مدتی به جریان مسلط بر فلسفه اروپایی تبدیل شد. این جریان شیوه تفکر درباره طبیعت، دین، تاریخ و سیاست را تغییر داد. ازاینرو، کتاب حاضر میکوشد تاریخ آلمان را با بررسی جریانها و پیچیدگیهای تفکر فلسفی شکوفندهاش در هم آمیزد. نویسنده تأثیر گسترده فلسفه کانت و تأکید انقلابی او بر مفهوم «خود تعینبخشی» را بررسی میکند و این اثرگذاری را از شکوفایی رمانتیسم و ایدئالیسم تا نقدهای متفکرانی پساکانتی مثل شوپنهاور و کییر کگور دنبال میکند.
بیشک در این دوران، انقلابی در حال برخاستن بود، اما دستکم در آغاز، انقلابی سیاسی نبود و ممکن نبود سیاسی باشد. چراکه بههرحال جبر و محدودیتهای زندگی در آلمان مولود منبع قابل تشخیصی نبود که مردم بتوانند طغیان و شورش را علیه آن متمرکز کنند. در آلمان متکثر آن زمان نه کلیسای واحدی در کار بود و نه دربار واحدی و نه حتی اقتصاد واحدی که بتوان همه مسئولیتها را بر دوشش انداخت. هیچ باستیلی نبود که دگراندیشان آلمانی در زندان باشند. به ادعای نویسنده کتاب «فلسفه آلمانی» اصلا زندگی آلمانی وجود نداشت، هرچه بود زندگی زاکسونی، زندگی پروسی، زندگی فرانکفورتی یا زندگی سوابیایی بود. بااینحال فلسفه رسمی آن دوره ظاهرا بر آن بود که امور همانگونهاند که طبق سرشت فینفسهشان باید باشند. گویی شکافهای آگاهی و دوگانگی حیات افراد، نه نتیجه نظمی ممکن بلکه نتیجه ضرورت درونی اشیا بودند. اما در سال ١٧٨١ وضعیت تغییر کرد. در کونیتسبرگ، پایگاه مرزی دورافتادهای در پروس و حتی خارج از قلمرو و امپراتوری روم، در نتیجه فعالیت گسترده تجاری بازرگانان، مرکزی از تفکرات روشنگرانه انگلیسی-اسکاتلندی شکل گرفته بود. نگرانی نیروی دریایی ارتش بریتانیا درباره نحوه تأمین منابع چوب مورد نیاز برای صنعت کشتیسازی موجب درگیری تجاری بریتانیا با تجار چوب در منطقه بالتیک شده بود. تجارتی که از کونیتسبرگ انجام میشد. حضور بریتانیا در کونیتسبرگ سرآغاز حرکتی شد که بهتدریج و در نقطهای بیرون از مرزهای امپراتوری روم، تفکر روشنگری اسکاتلندی را با تفکر آلمانی ترکیب کرد. از این ترکیب، صاعقه دیگری زاده شد که با ضربهای تمام نظام متافیزیکیای را که شالوده کل طرح تفکر آلمانی بود زیرورو کرد و با کنارزدن متافیزیک قدیم واژه جدیدی را وارد دایره واژگان کرد. از آن پس همه در آلمان مدرن و اروپا با بیان آن از زندگیشان صحبت میکردند: خودتعینبخشی. پس از کانت دیگر هیچ چیز آنگونه که بود، نمیماند.
کتاب فلسفه آلمانی (میراث ایدئالیسم ١٨۶٠-١٧۶٠) میکوشد فلسفه آلمان را در دورانی بررسی کند که آلمان در حال تبدیلشدن از چند ایالت پراکنده شاهزادهنشین به ملتی تازهتأسیس و فرهنگی بود. نسخه اصلی این کتاب را انتشارات دانشگاه کمبریج در سال ۲۰۰۲ منتشر کرد. این کتاب چهار بخش اصلی دارد: «کانت و انقلاب در فلسفه»، «ادامه انقلاب: پساکانتیها»، «تکمیل انقلاب؟ هگل» و «انقلاب زیر سؤال میرود». ازجمله مباحثی که در خلال این فصول طرح میشود میتوان به خودانگیختگی بشر و نظم طبیعی، خودآیینی و نظم اخلاقی، ذوق زیباشناسانه، غایتشناسی و نظم جهان، ایدئالیسم و واقعیت انقلاب فرانسه، واکنش بلافصل پساکانتی، فیشته، پس از فیشته، از آن خودسازی رمانتیک کانت، آلمان پس از انقلاب، پدیدارشناسی روح هگل و تلاش شلینگ برای احیا اشاره کرد.