این مقاله را به اشتراک بگذارید
طوطی مانتی پایتون، کهکشان آدامز و دنیای نامعقول آدورنو
مضحکه رفتار معقول در دنیای نامعقول
زیبا طهماسبی
در دنیای نادرست، درست نمیتوان زیست.
تئودور آدورنو
صحنه. درونی- فروشگاه حیوانات خانگی.
مردی قفس طوطی در دست وارد فروشگاه میشود تا طوطیای را پس دهد که نیمساعت پیش خریده است. صاحب مغازه میپرسد:
– چه ایرادی داره مگه؟
مشتری در پاسخ او یکی از مشهورترین جملههای گروه مانتی پایتون را بر زبان میآورد:
– بهت میگم ایراداش چیه، مُرده، ایرادش همینه!
نمایش با گفتوگوی دکاندار و مشتری ادامه مییابد.
«طوطی مرده» شاید مشهورترین اسکچ برنامه «سیرک هوایی مانتی پایتون» و از مشهورترین دیالوگهای گروه مانتی پایتون باشد. فروشنده با خونسردی تمام بر زندهبودن طوطی اصرار میکند. مشتری در اثبات مرگ طوطی دلیل میآورد که طوطی از جای خود تکان نمیخورد. فروشنده پاسخ میدهد که طوطی خسته است و استراحت میکند. مشتری میگوید که طوطی بیحرکت کف قفس افتاده است. فروشنده پاسخ میدهد که این نوع طوطی، طوطی نروژی آبی، از بر زمین درازکشیدن لذت میبرد. مشتری اقامه دلیل میکند که هنگام خریدن طوطی، طوطی فقط به این دلیل بر میله قفس نشسته بود که پاهای او را با میخ به میله چسبانده بودند. فروشنده پاسخ میدهد که اگر این کار را نمیکرد طوطی با قدرت زیاد خود میلهها را از جا میکند. مشتری دلیل میآورد و فروشنده دلایل او را رد میکند. از مشتری اصرار و از فروشنده انکار. مشتری حتی طوطی را به دست گرفته، آن را به بالا پرتاب کرده و روی زمین میاندازد تا ثابت کند که طوطی مرده است. اما فروشنده باز هم بر زندهبودن طوطی اصرار میکند. طوطی اما مرده است. واقعیتی کاملا واضح و روشن برای همه، برای مشتری، برای فروشنده و برای تماشاگران.
گروه مانتی پایتون از پرآوازهترین گروههای کمدی دنیا است اما در ایران چندان شناخته شده نیست. کارنامه گروه مانتی پایتون از سال ١٩۶٩ آغاز میشود. این گروه در دهه ٧٠ میلادی قرن پیش، با برنامه تلویزیونی «سیرک هوایی مانتی پایتون» و بهویژه با فیلمهای «زندگی برایان» و «در جستوجوی جام مقدس» به شهرت جهانی رسید.
همکاری اعضای این گروه: گراهام چپمن، جان کلیس، اریک ایدل، تری جونز و مایکل پالین، با اجرای نمایشهای کمدی در دوران دانشجویی در دانشگاههای کمبریج و آکسفورد آغاز و گروه مانتی پایتون پس از پیوستن تری گیلیام، دانشجوی آمریکایی به این جمع، تکمیل شد. برنامه سیرک هوایی این گروه از سال ١٩۶٩ تا ١٩٧۴ از تلویزیون بیبیسی پخش شد. این برنامه مجموعهای بود از قطعهها یا اسکچهای کمدی که اعضای گروه در آنها در نقشهای مختلف ظاهر میشدند. طوطی مرده در کنار اسکچهایی مانند «وزارتخانه راهرفتنهای مسخره»، «بازی فوتبال فلاسفه» و «مرگآورترین جوک دنیا» شهرت جهانی یافت.
پایتونها پس از برنامه پرمخاطب و پرآوازه سیرک هوایی، به فیلمسازی روی آورده و در سال ١٩٧۵ فیلم «در جستوجوی جام مقدس» را به بازار عرضه کردند. این فیلم، که با بودجه بسیار کمی تولید شده بود، با نگاهی طنزآمیز زندگی آرتور، پادشاه انگلیس در قرون وسطی را بازآفرینی میکند. پایتونها پس از موفقیت نامنتظره این فیلم، «زندگی برایان» را در سال ١٩٧٩ ساختند. این فیلم روایتی است متفاوت از زندگی عیسی مسیح. زندگی برایان موفقترین و جنجالبرانگیزترین فیلم پایتونها بود.
چپمن، بهترین بازیگر این گروه، که در هر دو فیلم نقش اول را بازی میکرد، در سن ۴٨ سالگی بر اثر سرطان درگذشت. گروه مانتی پایتون پس از مرگ او به کار خود پایان داد. اعضای گروه از آن پس گاه جدا از هم و گاه با هم فعالیتهای سینمایی خود را ادامه دادند. چند تن از آنان در چند پروژه سینمایی با هم همکاری کردند که فیلم سینمایی «ماهیای بهنام واندا»، که در سال ١٩٨٩ ساخته شد، موفقترین آنهاست.
اعضای بازمانده گروه تاکنون در مناسبتهای گوناگون به صحنه رفتهاند. در سال ٢٠١۴ این گروه یک بار دیگر، و بهگفته خود برای بار آخر، به صحنه رفت و در چند شب برنامه «یکی رفته، پنج تا مونده» را اجرا کرد که تکرار موفقترین اسکچهای برنامه سیرک هوایی بود.
درباره طنز پایتونها تفسیرهای گوناگونی نوشتهاند. بسیاری از منتقدان از طنز پایتونها چون نمونه متعالی طنز انگلیسی یاد میکنند. این گروه در برنامهها و فیلمهای خود زندگی خردهبورژوازی و زیست میانمایه غربی و بیش از همه فرهنگ غالب بر جامعه انگلیس را با طنزی عمیق نقد میکنند. اعضای گروه، به چپ انگلیس نزدیک بوده و دیدگاههای انتقادی خود را بیرون از چارچوب کمدی نیز بیان میکردند. پایتونها در اسکچهای خود با تحولات هنرهای نمایشی همراه شده، از بسیاری عناصر نو بهره گرفته و طنز پست مدرنیستی را ارتقا دادند.
راهنمای کهکشان برای اتواستاپ زنها
طنز متمایز پایتونها را در کتابهای داگلاس آدامز، بهویژه در کتاب پنج جلدی «راهنمای کهکشان برای اتواستاپ زنها» نیز میتوان دید. این کتاب از پرخوانندهترین، مطرحترین و بحثانگیزترین رمانهای طنزآمیز و پست مدرنیستی ادبیات معاصر جهان است که با استقبال گسترده خوانندگان و اقبال فراوان منتقدان ادبی روبهرو بوده است. داگلاس آدامز، نویسنده انگلیسی در سال ١٩۵٢ متولد شد و در سال ٢٠٠١ چشم از جهان فروبست. آدامز که همدوره و معاصر با گروه مانتی پایتون بود، در سالهای ٧٠ میلادی با برخی از اعضای این گروه دوست و در سالهای پایانی اجرای برنامه سیرک هوایی، بهعنوان نویسنده، با پایتونها همکاری میکرد.
داگلاس آدامز و کتاب «راهنمای کهکشان برای اتواستاپ زنها»ی او نیز، چون پایتونها، در غرب بسیار مشهوراند اما در ایران چندان شناختهشده نیستند.
آدامز در این رمان، بافت و ساختار، درونمایهها و چالشهای ساختاری رمانهای علمی-تخیلی، رمانهای ناکجاآبادی و کتابهای فلسفی را با زبان کنایی خود در قالبی نزدیک به نقیضه (Parody) بازآفرینی کرده و در تلفیقی متعالی از آنها فرا میرود. شگردهای نوآورانه آدامز در خلق موقعیت داستانی و شخصیتهای داستان و در بسط رمان، تکنیکهای ابداعی او در طرح هنری و داستانی ِمباحث و مفاهیم فلسفی، برخورد بدیع و خلاق او با برخی مباحث مهم فلسفی چون معنای زندگی و با برخی پرسشهای علمی چون سفرهای میانستارهای، سفر در زمان، تکنولوژیهای ابرپیشرفته، موجودات فضایی، فرهنگها، زبانها و تمدنهای مختلف در کهکشان، این رمان را به اثری متعالی برمیکشند.
«راهنمای کهکشان…» را از زیباترین نقیضهها در زبان انگلیسی ارزیابی میکنند. آدامز در این رمان بسیاری از آثار معروف ادبی و فلسفی جهان را به سبک نقیضههای باارزش، در طنزی زیبا، درونی و باژگونه میکند. این رمان علاوه بر ادبیات، و بهویژه داستانهای علمی-تخیلی، بر فرهنگ پاپ آمریکا و کشورهای اروپایی نیز تأثیراتی ماندگار بر جای نهاد. کافی است تا در گوگل عبارت «معنای زندگی، جهان و همه چیز» را جستوجو کنید تا به تصویری از تأثیر گسترده این رمان بر فرهنگ پاپ غربی دست یابید. ١
طنز آدامز به طنز پایتونها شبیه است. از عناصر مهم طنز پایتونها و آدامز مؤلفهای است که من آن را «رفتار معقول در موقعیت نامعقول» مینامم. پایتونها در بیشتر قطعههای موفق و مشهور خود موقعیتی ناعقلانی، نامعمول، نامعقول، پوچ و ابزورد خلق کرده و سپس یک انگلیسی تمامعیار را به این موقعیت میفرستند و او تمام سعی خود را میکند تا با رفتار منطقی، معقول و عقلانی خود موقعیت را مدیریت کند اما موقعیت نامعقول و غیرعقلانی از مدیریت معقول و عقلانی سر باز میزند و عبثیت یا ابزوردیته این تناقض از مؤلفههای اصلی طنزی است که در این بافت شکل میگیرد. حضور در جایی که حضور، معقول، معمول، پیشبینیپذیر، محاسبهشدنی و بهنجار نیست، جدیتی که تناقض مؤلفههای موقعیت آن را به مضحکه بدل میکند و رسمیتی که جدیت آن، آن را مضحک میکند، از شگردهای خلق طنز گروه مانتی پایتون است که اسکچ طوطی مرده از بهترین نمونههای آن است.
آدامز در رمان خود از این شگردها بهره میگیرد. بحث طولانی دو تن از قهرمانان رمان با مردی که بر تمام جهان حکومت میکند و در همان زمان سعی میکند تا درباره هیچ موضوعی تصمیمگیری نکند، یا گفتوگوی یکی از قهرمانان کتاب با بازماندگان سفینهای که بر سیارهای متروک سقوطکرده و قصد بنیانگذاشتن تمدنی جدید را دارند، درباره اختراع چرخ، آتش و سیاست مالیاتی، در جلد دوم کتاب از بارزترین نمونههای این طنز ابزورداند.
در جلد دوم رمان «راهنمای کهکشان…» با عنوان «رستوران آخر جهان» قهرمان کتاب با شگفتی از بازماندگان سفینه سقوط کرده بر سیاره متروک میپرسد که چرا آنها هنوز چرخ را اختراع نکردهاند و آنها در پاسخ به پرونده حجیم مباحثات اعضای گروه اختراع چرخ اشاره میکنند که در بیش از صد جلسه هنوز درباره رنگ نخستین چرخ به توافق نرسیدهاند. تضاد پاسخهای بازماندگان سفینه، که در موقعیتی کاملا ابزورد شکل گرفتهاند، با بافت و ساختار منطقیِ جملههای قهرمان رمان در این فصل، از بهترین نمونههای طنزی است که بر بستر رفتار عقلانی در موقعیت ناعقلانی شکل میگیرد.
تئودور آدورنو در اخلاق صغیر
آدامز و پایتونها در آثار خود مضحکه پنهان در رفتار به ظاهر معقول و عقلانی را در موقعیتی بهروشنی نامعقول افشا میکنند. طنزی از این دست، آگاهانه و خواسته یا ناآگاهانه و ناخواسته، به مبحثی مهم اشاره میکند که تئودور آدورنو، فیلسوف مشهور آلمانی و از بنیانگذاران مکتب فرانکفورت در کتاب «اخلاق صغیر» خود بدان پرداخته است. یکی از تزهای مهم کتاب اخلاق صغیر را میتوان در دو جمله کلیدی خود آدورنو در این کتاب دید: «در زندگی نادرست، درست نمیتوان زیست» و «کل کذب است». جمله اول را میتوان به «در دنیای نادرست، درست نمیتوان زیست» نیز ترجمه کرد. جمله «کل کذب است» آدورنو در قیاس با جمله معروف هگل «کل حقیقت است»٢ زمینهساز بحثهای بسیار بوده است.
آدورنو در کتاب «اخلاق صغیر» و در کتابهای دیگر خود بر این نکته تأکید میکند که مناسبات یا نظام تولید سرمایهداری در دنیای امروز به تمامی بخشهای زندگی نفوذ کرده، بر آنها سلطه یافته و آنها را در اختیار خود گرفته است. آدورنو در کتاب «دیالکتیک روشنگری» برآن است که بیگانگی انسان از جوهر وجودی خود، که به اعتقاد او از دوران روشنگری آغاز شد، در دوران سرمایهداری مؤخر به اوج خود رسیده است. در این دوران خردورزی و خردمندی به ابزاری برای تسلط بر طبیعت و سلطه بر انسان بدل شده و جوهر انتقادی خود را از دست داده است. مناسبات سرمایهداری اصالت جوهری وجود آدمی را مخدوش، گژدیسه و تحریف کرده است. این گژدیسگی چنان عمیق و گسترده است که حتی شناخت جوهر وجودی ناممکن شده است.
از نگاه آدورنو تغییرات کوچک و جزئی در چنین دنیایی چارهساز نبوده، دردی را دوا نکرده و تنها به تداوم وضع موجود یاری میکنند. به نظر او بسیاری از اعضای جامعه بر این واقعیت که «کل کذب است» آگاهاند و ناامید از تغییر کل (نظام نادرست) میکوشند تا دستکم در حریم محدود خصوصی خود «درست» زندگی کنند اما در این برخورد آرزوی خوشبختی خصوصی و رفتارهای درست در مناسبات محدود خصوصی، جای نگاه انتقادی به کل سیستم را میگیرد. آدورنو با تأکید بر آنکه نهفقط بخشهایی از مناسبات اجتماعی و سیاسی دوران کنونی، که کل ( نظام) کذب است، تلاش برای زیستی درست در زندگی خصوصی را چارهساز نمیداند. از نگاه آدورنو این انتخاب (زندگی خصوصی درست در مناسبات نادرست) خطاست، در جهان (مناسبات) از پایه غلط نمیتوان درست زیست، در زندگانی از بن اشتباه، راه زندگی درست بسته است یا همانگونه که در چرکنویسهای اخلاق صغیر نوشته است «دیگر در زندگی خصوصی نمیتوان درست زیست». همینجاست که پایتونها و داگلاس آدامز به صحنه میآیند.
موقعیت در اسکچهای پایتونها و در رمانهای داگلاس آدامز موقعیتی است کاملا ناعقلانی، غیرمنطقی و ابزورد، اما در لایههای عمیقتر این آثار، این نه آن موقعیت، که آدمهایی غیرمنطقی و نامعقول هستند که در موقعیتی یکسره نامعقول، رفتاری منطقی و معقول پیشه میکنند. طنز نه از پوچی ِموقعیت نامعقول، که از رفتار وگفتار «معقول» آدمها در این موقعیت برمیخیزد و از این گمان آنان که در موقعیتی نامعقول میتوان معقول بود و در بافتی نادرست، میتوان درست زیست. بدینسان نقشها تغییر میکنند: آدمهایی که در موقعیت ناعقلانی بر رفتار معقول و عقلانی پای میفشارند نامعقول و آدمهایی که همرنگ جهان نامعقول پیرامون خود رفتار میکنند، معقولاند. در دنیای ما، دستکم در جهان آنگونه که آدورنو آن را توصیف میکند، رفتار درست اخلاقی در محدوده خصوصی نیز عبث و بیهوده است؛ چراکه در این دنیای غلط رفتار درست اخلاقی در حریم محدود نیز بیمعنا شده است.
پس چه باید کرد؟
خواننده کتابهای آدورنو و رمانهای آدامز با پرسشی مشابه دستبهگریبان میشوند: حالا چه کنیم؟ وقتی آدامز به همان راحتی زندگانی را پوچ و معنای آن را «۴٢» اعلام میکند که آدورنو کل نظام را کذب، وقتی رد استدلالهای هر دو چندان ساده و آسان نیست، چه باید کرد؟
توماس مان، نویسنده مشهور آلمانی، در نامهنگاریهای خود با آدورنو مینویسد که کتاب «اخلاق صغیر» را دو روزه خوانده و بهشدت تحتتأثیر قرار گرفته است. از آدورنو میپرسد: «پس چه باید کرد؟»
آدورنو، آدامز و پایتونها پاسخی مشخص برای این پرسش ندارند. آدورنو به هنر و اسطوره اشاره میکند که بشر میتواند پژواک جوهر اصلی وجود خود را در آنها ردیابی کند. پایتونها و آدامز با طنزی تلخ و کنایی از پاسخ بدین پرسش طفره میروند.
اما شاید انتظار ما از آنها بیش از حد است. هولم تتنز، فیلسوف آلمانی و استاد فلسفه علم در دانشگاه برلین، که افتخار شاگردی او را داشتم، بر آن است که مهمترین وظیفه فلسفه نه پاسخدادن به پرسشهای مهم بشری که نشاندادن پرتگاههای عمیقی است که بههنگام تفکر درباره جهان و موقعیت آدمی در آن، با آنها روبهرو میشویم. فلسفه آن گاه آغاز میشود که ما در عرصه تفکر با مشکلاتی پایهای رودررو میشویم که در زندگانی عملی نیز با آنها مواجهایم.
آدورنو، پایتونها و آدامز هر یک بهشیوه خود پرتگاههای عمیقی را بر ما آشکار و پدیدار میکنند. اگر پس از دیدن آثار و خواندن کتابهای آنها خود را بر لبه پرتگاهی عمیق یافتیم که آن آثار و کتابها تصویری مبهم از عمق آنها را بر ما آشکار کردهاند، اگر پس از خواندن کتابهای آدورنو یا آدامز به گفته حافظ «چو بید بر سر ایمان خویش» لرزیدیم، در باورهای خود و در بهنجار، معقول و بهجا بودن دنیای خود به دیده تردید نگریستم، متزلزل شده و گیج ماندیم که «اکنون چه؟»، اگر کتابهای فلسفی آدورنو و رمانهای آدامز برداشتهای ما را درباره جهان هستی، معنای جهان و موقعیت آدمی در این جهان حتی اندکی تغییر داده یا با پرتویی از تردید و پرسش سست کردند، آنگاه با کتابهای فلسفی و آثار موفقی روبهرو بودهایم. از این منظر نهتنها کتابهای آدورنو، که نمایش ها و فیلمهای مانتی پایتونها و رمانهای آدامز نیز آثار فلسفی بسیار خوبی هستند!
پینوشتها:
١. برای اطلاعات بیشتر درباره این کتاب به مقدمه مترجم نگاه کنید.
٢. در زبانهای دیگر در برابر این جمله هگل Das Ganze ist das Wahre،
«حقیقت کل است» نیز نوشتهاند.
شرق