اشتراک گذاری
درباره رمان «مجمع الجزاير اوريون»
روايت آنچه نيست
ندا ديالمه
رمان مجمعالجزاير اوريون، روايت آنچه نيست است. از سرزميني ميگويد كه در هيچ نقشهاي علامتگذاري نشده است. مجمعالجزايري كه از بازتاب صورفلكي اوريون روي دريايي متلاطم شكل گرفته است. راوي داستان شبحي است كه از درون روزنامهنگاري ملقب به مسافر بيرون افتاده است. روزنامهنگار تمام شهرها و كشورهايي كه براي تهيه گزارش از آداب و رسوم مردم رفته را به ياد دارد، جز مجمعالجزاير اوريون كه به شكل برچسب قرمز رنگي روي چمدانش غيرقابل انكار است. تمام طول رمان ما همراه شبح و مسافر درگير به ياد آوردن مجمعالجزاير اوريون هستيم. رمان رابطه ما با جهان پيرامونمان را مسالهدار ميكند و نميگذارد مانند مسافر لحظهاي آرام بگيريم و زندگي روزانه ما را تسخير كند. مجمع الجزاير اوريون همان سرزميني است كه از گسست بين انسان و جهان بيرون آمده و هر امنيتي را در اطراف او به هم ميريزد. آدمهاي داستان اسم ندارند و هر كدام با خصوصيتها يا لقبهايشان ناميده ميشوند. آنها گويي از درون كابوسهايمان بيرون آمده و به دنبال سرنوشتشان روان شدهاند. در رمان آنچه ناشنيدني است را ميشنويم و آنچه ناديدني است را ميبينيم. زمان و مكان مانند آبهاي اقيانوسي كه مجمع الجزاير اوريون را در برگرفته سيال است. جنگ در رمان همان خلئي است كه تمام كنشهاي ما به دورش شكل ميگيرد ولي به نمادينه شدن تن نميدهد. آنچه را جنگ ميناميم هر دم به شكل هيولايي از درون جهان سربرميآورد و تمام تصوراتمان را به هم ميريزد. از همه هولانگيزتر حضور تاريخ در رمان است كه مانند همان آسمان مفرغي و سنگين در رمان، آدمها در زيرش به بازي در نقشي كه نيستند، تن ميدهند. ما حقايق هولانگيزي را از دهان دختر صاحبخانه كه آدمي نيمهديوانه است، ميشنويم و در اينجاست كه عقلانيت به سكوت كردن وادار ميشود. مجمعالجزاير اوريون سرزميني است عاصي كه نميگذارد ما درون خيالاتمان آرام بگيريم. شخصيتهاي رمان هم آن گونه كه نام ندارند به همان شكل هم در يك تيپ خاص نميگنجند. آنها متعلق به هيچ سرزمين خاصي نيستند بلكه آنها انسانهاي اين جهانند كه در نبرد دايم براي به اثبات رساندن خودشان، در مرز تنشآلود آنچه هست و آنچه ساختهاند اسير شدهاند. مجتمعآپارتماني كه مسافر از سفر طولاني و هراسانگيزش براي فراموش كردن و بودن در امنيت روزمره به آنجا برميگردد با وجود شبحي آويخته در گوشه اتاق، پيرمردي در كمد و برچسب قرمز رنگي كه نه ميشود ناديدهاش گرفت و نه پاكش كرد، به هم ميريزد. رمان مجمع الجزاير اوريون، روايتِ واقعيت امروز جهان ما است. اما چنان واقعي كه در چارچوبِ اوهامي كه ما براي خود از جهان ساختهايم، نميگنجد. آدمهاي رمان دقيقا مانند ما بايد بهاي ناديده گرفتن طبيعت پيرامونشان را پس بدهند. آنها از هر طرف ميچرخند با آنچه هستند روبهرو ميشوند، هيچ فراموشي نميتواند به آن حد عميق باشد كه گسست خوفناك انسانِ امروز كه بين خودش و نقابي كه به چهره دارد را ناديده انگارد. آنها در رمان با مرزهايي رودررو ميشوند كه با سختي رسم شدهاند ولي در عين حال در حال فروپاشي هستند.
*****
نگاهي به كتاب «روبان سفيد»
تجربه رها بودن
محسن آزموده
«براي سالها تلاش من اين بود كه به مخاطب ذرهاي از تجربه رها بودن و آزادي را كه در ديگر هنرها وجود دارد بچشانم»؛ اين بخشي از گفتوگوي روي گروندمان از سردبيران مجله سينه آ و استاد مطالعات فيلم و تلويزيون در دانشگاه بوستون با ميشاييل هانكه، كارگردان سرشناس و غريب اتريشي است كه در كتابي كه اخيرا توسط نشر بصيرت درباره و با عنوان فيلم «روبان سفيد» منتشر كرده، آمده است. كتاب چنان كه از عنوانش پيداست به فيلم تاثيرگذار هانكه محصول ٢٠٠٩ آلمان و اتريش اختصاص دارد؛ اثري كه بعد از اكران جوايز و افتخارات متعددي چون جايزه نخل طلا از جشنواره كن (٢٠٠٩)، جايزه گلدن گلاب براي بهترين فيلم خارجي زبان (٢٠٠٩)، جايزه انجمن فيلمبرداران امريكا (٢٠٠٩)، جايزه انجمن منتقدان تورنتو براي بهترين فيلم خارجي زبان (٢٠٠٩) و جوايز بهترين فيلم، كارگرداني و فيلمنامه از جشنواره فيلم اروپا (٢٠٠٩) را به خود اختصاص داد. داستان اين فيلم سياه و سفيد ساده است، راوي كهنسالي از خاطرات نه چندان عادي و مرسوم دوران جوانياش در دهكدهاي در آلمان سالهاي پيش از جنگ جهاني اول ميگويد، وقتي كه به عنوان يك معلم جوان عاشق دختري است كه هيچگاه به او نميرسد. او در كنار اين داستان عاشقانه شاهد رويدادهاي هولناك و غريبي است، پزشك دهكده از اسب ميافتد و سخت مجروح ميشود، همسر يكي از كشاورزان به شكل مشكوكي مصدوم ميشود و در نهايت ميميرد، پسر كوچك بارون و مزرعهدار دهكده به شكل وحشيانهاي مورد ضرب و جرح قرار ميگيرد، انبار علوفه به آتش كشيده ميشود، پسر عقب افتاده قابلهاي كه در مطب پزشك كار ميكند، كور ميشود، فرزندان كشيش دهكده به طرز عجيبي تنبيه ميشوند، پزشك و قابله ناگهان دهكده را ترك ميكنند و هيچ كس از آنها اطلاعي ندارد و در پايان فيلم متوجه ميشويم كه جهان در آستانه شروع جنگ جهاني اول قرار دارد. در كارنامه ميشاييل هانكه (متولد ١٩٤٢، مونيخ آلمان) فيلمهاي اثرگذار كم نيستند: قاره هفتم (١٩٨٩)، ويديوي بني (١٩٩٢)، بازيهاي مسخره (١٩٩٧)، رمز ناشناخته (٢٠٠٠)، معلم پيانو (٢٠٠١)، زمانه گرگ (٢٠٠٣)، پنهان (٢٠٠٥) و در نهايت عشق (٢٠١١) . اما چرا مترجمان و گردآورندگان كتاب يعني حامد عزيزيان و حميد باقري روبان سفيد را برگزيدهاند؟ ايشان در مقدمهاي كه بر كتاب نوشتهاند در پاسخ به اين پرسش مينويسند: «روبان سفيد در كارنامه هانكه فيلمي متفاوت است. از تعدد شخصيتها و داستانهاي موازي گرفته تا دوره تاريخي رخ دادن فيلم تا محيط روستايي دور افتاده در روستايي آلماني زبان… در روبان سفيد همه عناصري كه به نوعي در فيلمهاي گذشته او غايب بودند دور هم گردآمدهاند تا اين فيلم به عنوان خاصترين فيلم هانكه جلوه كند… روبان سفيد كليدي است براي پاسخ به سوال هميشگي فيلمهاي هانكه، چرا و چگونه خشونت خود را به انسانها تحميل ميكند. خشونت انسان را انتخاب ميكند يا بالعكس؟ اما يك مفهوم مشخص است و آن اينكه خشونت در جايي پنهان ميشود كه هيچگاه انتظار آن را نداريم. تراژدي اصلي در جايي است كه خشونت ريشههاي خود را در ذهن كودكان به ظاهر معصوم و پاك فرو ميكند. اين كودكان در آينده مردمان شهرهاي مدرن در فيلمهاي هانكه خواهند بود». كتاب روبان سفيد مجموعهاي خواندني درباره اين فيلم است كه بعداز مقدمه و اعلام مشخصات فيلم و خلاصه داستان و ارايه يك گاهنگاري از زندگي هنري هانكه، با يادداشتهايي از منتقداني سرشناس چون راجر ايبرت و تيم كاكول. در ادامه گفتوگوي مفصل روي گروندمان با هانكه را ميخوانيم. كتاب با ترجمه دو مقاله نوشته جان ار (جايگاه روبان سفيد در سينماي ميشاييل هانكه: شيطان پنهان) و جيمز ويليامز (خشونت و پايداري سينماتيك در روبان سفيد؛ كژنماييهاي زيبايي) به پايان ميرسد.
******
نگاهي به كتاب «صحنههايي از يك ازدواج»
پيوند سينما و شهر
پيام رضايي/ «كتاب پيش رو… از پيش باور دارد كه سينما همواره يك پايش در هنرهاي ديگر است. از اين جهت به تعريف كمابيش دمُده از سينما، در مقام هنر هفتم، وفادار است، يعني به همان بنياد هستيشناسانه سينما، همان امكان حركت از يك هنر به هنرهاي ديگر، همان قدرت ساماندهي حركت ناممكن، اما به يمن سينما ممكن ميان هنرهاي ديگر با همان خصلت «به علاوه يك هنر ديگر» بودن.»
اين بخشي از مقدمه كتابي است كه مازيار اسلامي آن را نگاشته است. اسلامي در سالهاي اخير با ترجمه آثار متعدد و برگزاري كلاسها و دورههاي آموزشي خود را به عنوان يك منتقد و مترجم با نگاهي متاثر از تباري فلسفي تثبيت كرده است. اين بار در تازهترين اثرش او به سراغ فضا و شهر در سينما رفته و با بررسي برخي فيلمهاي برجسته هنر هفتم تلاش كرده است تا مواجهه اين هنر را با اين دو موجوديت جهان مدرن تشريح كند. نام كتاب با تاسي از فيلم جاودان «برگمان» انتخاب شده است. نامي كه در نگاه اول و بدون توجه به عنوان دوم كتاب مخاطب حرفهاي سينما را به سمت ديگري ميبرد. دريافتي كه بعد از آغاز كتاب تغيير ميكند و معنايي را مييابد كه نويسنده در منظر داشته است.
كتاب در هشت فصل تدوين شده و اين فصلها با عناوين «مكان و نامكان، ديداري و بساوايي»، «صحنه مريي/نامريي»، «متافيزيك دكور: طراحي صحنه و گونههاي مخلف آن»، «آسمانخراش ها: جهنمي يا بهشتي»، «شهر عريان: سينما چگونه شهر را عريان ميكند»، «بليد رانر: شهر پست مدرن، سينماي پست مدرن»، «سرچشمه: تقديس فرديت معمار»، «شهر و امر منفي»، «شهر و امر منفي» نامگذاري شدهاند.
در اين كتاب اسلامي تلاش كرده است تا با دورهبندي سينما و همزمان سير تكامل مفهوم شهر مسيري را براي «ازدواج» اين دو برجسته كند. در بخشي از كتاب وي با نگاهي نقادانه به پيدايش استوديو و لاجرم تغييري كه مفهوم شهر و نشانههاي آن در سينما رخ ميدهد، نگاه انتقادياش را هم به رخ ميكشد.
و آنچه منظور هرچند عمده مواجهات نويسنده درباره اين مفهوم و آنچه منظور اوست در بررسي تاريخ سينماي جهان كشف و تشريح ميشود اما در موارد محدود به سينماي ايران هم گريز ميزند. در يكي از اين مواجهات جالب او با بررسي دو فيلم از داريوش مهرجويي يعني «اجارهنشينها» و «مهمان مامان» كه با فاصله چندساله ساخته شدهاند، اين ايده را مطرح ميكند كه مهرجويي با وجود تازگي در اجارهنشينها با گذشت زمان در مهمان مامان به يك واپسگرايي دچار شده است: «تمام آن آنتاگونيسمي كه در دهه ٦٠ دغدغه فيلمساز است، ٢٠ سال بعد از طريق روكشكاري ايدئولوژيك و بازگشت به خانه «قمرخان حياطدار حوض در وسط» حل و فصل ميشود.»
مضمون اين كتاب با وجود نو نبودن در نسبت جهاني اما براي نگاه سينمايي در ايران ميتواند حرفهاي تازه يا دستكم چارچوبي تازه و تا حدودي مدون به دست دهد.
****
نگاهي به كتاب «صحنههايي از يك ازدواج»
پيوند سينما و شهر
پيام رضايي/ «كتاب پيش رو… از پيش باور دارد كه سينما همواره يك پايش در هنرهاي ديگر است. از اين جهت به تعريف كمابيش دمُده از سينما، در مقام هنر هفتم، وفادار است، يعني به همان بنياد هستيشناسانه سينما، همان امكان حركت از يك هنر به هنرهاي ديگر، همان قدرت ساماندهي حركت ناممكن، اما به يمن سينما ممكن ميان هنرهاي ديگر با همان خصلت «به علاوه يك هنر ديگر» بودن.»
اين بخشي از مقدمه كتابي است كه مازيار اسلامي آن را نگاشته است. اسلامي در سالهاي اخير با ترجمه آثار متعدد و برگزاري كلاسها و دورههاي آموزشي خود را به عنوان يك منتقد و مترجم با نگاهي متاثر از تباري فلسفي تثبيت كرده است. اين بار در تازهترين اثرش او به سراغ فضا و شهر در سينما رفته و با بررسي برخي فيلمهاي برجسته هنر هفتم تلاش كرده است تا مواجهه اين هنر را با اين دو موجوديت جهان مدرن تشريح كند. نام كتاب با تاسي از فيلم جاودان «برگمان» انتخاب شده است. نامي كه در نگاه اول و بدون توجه به عنوان دوم كتاب مخاطب حرفهاي سينما را به سمت ديگري ميبرد. دريافتي كه بعد از آغاز كتاب تغيير ميكند و معنايي را مييابد كه نويسنده در منظر داشته است.
كتاب در هشت فصل تدوين شده و اين فصلها با عناوين «مكان و نامكان، ديداري و بساوايي»، «صحنه مريي/نامريي»، «متافيزيك دكور: طراحي صحنه و گونههاي مخلف آن»، «آسمانخراش ها: جهنمي يا بهشتي»، «شهر عريان: سينما چگونه شهر را عريان ميكند»، «بليد رانر: شهر پست مدرن، سينماي پست مدرن»، «سرچشمه: تقديس فرديت معمار»، «شهر و امر منفي»، «شهر و امر منفي» نامگذاري شدهاند.
در اين كتاب اسلامي تلاش كرده است تا با دورهبندي سينما و همزمان سير تكامل مفهوم شهر مسيري را براي «ازدواج» اين دو برجسته كند. در بخشي از كتاب وي با نگاهي نقادانه به پيدايش استوديو و لاجرم تغييري كه مفهوم شهر و نشانههاي آن در سينما رخ ميدهد، نگاه انتقادياش را هم به رخ ميكشد.
و آنچه منظور هرچند عمده مواجهات نويسنده درباره اين مفهوم و آنچه منظور اوست در بررسي تاريخ سينماي جهان كشف و تشريح ميشود اما در موارد محدود به سينماي ايران هم گريز ميزند. در يكي از اين مواجهات جالب او با بررسي دو فيلم از داريوش مهرجويي يعني «اجارهنشينها» و «مهمان مامان» كه با فاصله چندساله ساخته شدهاند، اين ايده را مطرح ميكند كه مهرجويي با وجود تازگي در اجارهنشينها با گذشت زمان در مهمان مامان به يك واپسگرايي دچار شده است: «تمام آن آنتاگونيسمي كه در دهه ٦٠ دغدغه فيلمساز است، ٢٠ سال بعد از طريق روكشكاري ايدئولوژيك و بازگشت به خانه «قمرخان حياطدار حوض در وسط» حل و فصل ميشود.»
مضمون اين كتاب با وجود نو نبودن در نسبت جهاني اما براي نگاه سينمايي در ايران ميتواند حرفهاي تازه يا دستكم چارچوبي تازه و تا حدودي مدون به دست دهد.