این مقاله را به اشتراک بگذارید
روایت فرهاد مهندسپور از تئاتر و سینمای آربی اُوانسیان
سرآغاز
کتابی که پیشرو دارید، نخستین پژوهش فراگیر ویژهی آربی اُوانسیان است که در ایران به چاپ میرسد. این کتاب با اینکه دیرهنگام چاپ میشود ولی دربردارندهی ویژگیهایی است که آن را همچنان نو نگاه داشته است. دیرهنگام بودن این کتاب از آنروست که همچون بخشی از پیشینهی تئاتر و سینمای ایران در تاریکی بهسر برده است. و نو بودن آن نیز از اینروست که خوانندگان در آن گوشههایی از این پیشینهی تاریک را بهروشنی خواهند دید.
مجید لشکری، جوان دانشآموختهی دانشگاه سوره، هنگامیکه سال ١٣٨١ کار خود را برای نوشتن پایاننامهاش آغاز کرد هنوز آربی اُوانسیان را بهدرستی نمیشناخت و نمیدانست که برای این شناخت چه هزینهای باید بپردازد. بسیار ساده باید بگویم که او برای این شناخت، کمابیش از دوزخ ناآگاهی روزگار ما گذشته است. و آنچه که بههمین سادگی در برابر ماست دسترنج کار دیوانهوار اوست. دیوانهوار از اینرو که هنوز نمیدانم با کدام انگیزهی نیروبخش، این همه سال توانست اینکار را دنبال کند.
تئاتر ایران هنوز در تاریکی راه میرود. این گزاره را پیشتر شنیدهایم، همینکه این پژوهش دیرهنگام بهدست ما رسیده، نشان از این دارد که شتابی برای بیرون آمدن از تاریکی و نادانی در کار نیست. آربی اُوانسیان را باید از نزدیک ببینید تا گواهی بدهید که او هنوز زنده و زاینده است. آربی بخشی زنده از پیشینهی تئاتر و سینمای ایران است و در انزوایی که ما برایش فراهم آوردهایم بهسر میبرد. ولی بگذارید بگویم که این انزوا بهسراغ دیگران هم آمده و این سرنوشتی است که چشمبهراه هنرمندان دیگر ایران نیز هست. سرمان را از یقهمان درآوریم، میبینیم که چقدر فراموش کردهایم و چقدر فراموش شدهایم. آربی شناختی روشن از هنرهای نمایشی دارد، جستوجوگر است و با تازههای تئاتر و سینمای جهان آشناست. در اینجا میخواهم بیشتر با آربی اُوانسیانِ کارگردان تئاتر روبهرو باشم. اگر تئاتر ایران چراغی داشته باشد آربی یکی از روشنترین و نزدیکترین آنهاست به ما. او در همهی زندگیاش، در تئاترش، دغدغهای جز تئاتر نداشته است. زیاده نمیگویم ولی باید بدانید آربی از همهی کسانیکه در این کتاب گفتوگوهایشان را میخوانید بیدارترین و روشنترین یادآورندگان است. کاش روزی بتوان یادداشتهای آربی را بر این گفتوگوها چاپ کرد تا دریابیم که آنچه برای بسیاری گم شده و بهفراموشی گراییده، برای آربی دمدست و تازه است، گویی آربی از دههی چهل و پنجاه سخن نمیگوید. باورکردنی نیست اینهمه هوشیاری و حساسیت. از همینجا میتوان ریشهی بسیاری از دشمنیهای با او را دریافت. تئاتر، همه چیز آربی بوده، و این در آن دوران نیز باورکردنی نبوده است، همچنانکه امروز.
دوگانگی آرا بر سر اینکه تئاتر آربی اُوانسیان، تئاتر ایدئولوگ دوران خود بوده یا تئاتری نوگرا و پیشرو، چالشی است همچنان پابرجا. زیرا نخست اینکه تئاتر ایران با مردهریگ کهنهی «چشمانت را ببند و دشنام بده» پیرامونش را شناخته و هنوز به ویژگیها، چراییها و منافع همگانی خودش، و بنیان اجتماعی روزانهاش نیز آگاه نیست. و از همینروست که در سدهی بیستویکم، تئاتری آزاد و مستقل نیست. دوم اینکه تئاتر ایران هنوز بهاندازهی کافی ثبت نشده، و تواناییها و ناتواناییهایش را به آگاهی خودش نرسانده است. و سوم اینکه تئاتر ایران هنوز زبانی برای گفتوگوی با خود نیافته و دشواریهای تولید تئاتر، پیچوخمهای رسیدن به اجرا آنچنان ستوهندهاند که دمی برای اندیشیدن و گفتوگو باقی نگذارده است.
آربی دور از تئاتر ایران زندهتر و پیگیرتر از بسیاری است که در ایران هستند ولی جوانان تئاتر ایران را نمیبینند. آربی نه با حسی نوستالژیک یا هذیانی، که با آگاهی ریزبینانهای به رویدادهای تئاتر میپردازد؛ هم به آنچه در گذشته روی داده و هم به آنچه که اکنون در جریان است. گذشته، گویا هماکنون در برابر چشمان اوست. کسانیکه با او دشمنی میکردهاند از همین ویژگی او محروماند. این کتاب کاری کرده که پرده از این نادانی بردارد. من میدانم که مجید با چه سختی اینهمه گفتوگو را فراهم کرده است، در دورانیکه دوران فراموشی و تنبلی است. او برای تکتک این گفتوگوها – برای کسانیکه در ایران بودهاند یا نبودهاند – وقت گذاشته است و پس از آن آربی همهی آنها را خوانده و هرجا را که فراموشی، خاطرهپردازی یا تناقضی در خود فروپوشانده، هویدا کرده است.
این کتاب دستآورد کاری پیوسته برای گردهم آوردن تکهپارههای تئاتر و سینمای ایران است. باز بر تئاتر بیشتر پا میفشارم، از اینرو اگر پس از خواندن گزارهی بالا با خود گفتهاید که مگر آربی همهی تئاتر ایران است باید بگویم که البته چنین منظوری نداشتهام، هرچند همهی ما، همهی تئاتر ایران نیست. ترازو در دست نگرفتهام، ولی همه میدانیم که برای بزرگداشت هنر ایران، نخست باید هنرمندان آن را بزرگ داشت. اگر بخواهم از کاستی این کتاب بگویم شاید این باشد که در آن با نگاهی تاریخی روبهرو نیستیم. به تاریخ پرداخته شده است، ولی چیزی در آن تاریخی نشده است. میگویم تاریخی نشده است زیرا هنوز همهی دانش، گزارشهای پیشینی، و نیز آگاهی تاریخی – برای صورتبندی ایندسته از رویدادهای تئاتر ایران به تاریخ – فراهم نیست و البته اینهمه چشمداشتِ نابهجایی است از این کتاب. این کتاب در ستایش آربی اُوانسیان نیست، زیرا نه او نیازمند ستایش است و نه با ستودنهای معمولِ روزگار، پرده از نادانی ما برداشته خواهد شد. اگر بهاندازهی کتاب، گردآوری فراگیر، و گفتوگوهای فراوان نگاهی بیندازیم، در خواهیم یافت که اینهمه بُندهشی است برای آغاز گفتن و دانایی. مجید لشکری چیزهایی که نیاز ما برای دانستن بوده، فراهم آورده است. انگیزهی او و آغازگریاش بر ما و تئاتر ایران خجسته باد.
*برگرفته از کتاب «تئاتر و سینمای آربی اُوانسیان»