این مقاله را به اشتراک بگذارید
«درباره هایدگر» به فارسی / کتابی از نشر حکمت
کتاب «درآمدی بر هایدگر» که هدفش بهدستدادن شناختی از اندیشه مارتین هایدگر است، برای نخستینبار در سال ١٩٩٢ منتشر شد. هدف کتاب این بوده که اندیشهها و دیدگاههای پایهای هایدگر را پیشروی خواننده بگذارد و میکوشد پرسش و مسئلهای را نشان دهد که همه مرحلههای فلسفه، هایدگر بر گرد آن سامان یافتهاند. از این حیث که پرداختن به فلسفه هایدگر پرداختن به فلسفهای سپریشده و پیوسته به تاریخ نیست. هایدگر پرسشهای بنیادین فلسفه و پرسش از چیستی زیست انسانی را بهگونهای ریشهای بررسی کرده است و همین امر به اندیشهها و بررسیهای او در میانه تلاشهای فکری بشر برای توضیح فلسفی جهان و هستی انسانی، جایگاهی رادیکال بخشیده است. برای همین، آشنایی با فلسفه هایدگر آشنایی و همراهشدن با کوششهای اصیل اندیشه انسانی برای فهم خویشتن و جهان پیرامون است.
کتاب حاضر در شش بخش تنظیم شده است. نویسنده در دیباچه این کتاب که بهعنوان بخشی مستقل در کتاب آمده، به هایدگر و تبیین جایگاه او در بین فلاسفه میپردازد. در نظر فیگال، «هایدگر دستاوردهای تازهترین پژوهش را به کار گرفت تا بتواند به پردازش دقیقتری از مسئلهها و دشواریهای مقولهها و معناشناسی سدههای میانه دست یابد. حتی میتوان این گمان را داشت که او به دلیل چیرگی موضوع موسوم به مسئله مقولهها در فلسفه زمانهاش بود که در رساله استادی خود به دونوس اسکوتوس پرداخت. صرف پرداختن به این مسئله، کار هایدگر را از اصالت و تازگی برخوردار نمیکند. پیش از او، هگل در درسگفتارهای خود درباره تاریخ فلسفه نشان میدهد که چگونه میتوان متنهای فراداد را روشن و دسترسپذیر کرد؛ از دید او باید این متنها را بر بستر مسئلهها و مفهومهای امروزی تفسیر کنیم. هایدگر نیز دنبالهرو هگل میماند». فیگال در بخش دیگری از کتاب با عنوان «هستیشناسی بنیادین: یک میانپرده پرپیامد» تأکید دارد برای هایدگر، واکاوی و بررسی «آنجابودن» (دازاین)، از چند نظر بنیادین است و میکوشد از راه واکاوی بنیادین آن جنبههایی از آنجابودن را نشان دهد که سازنده آنجا، یعنی شیوه ویژه ما برای بودن است. اما واکاوی آنجابودن همچنین برای این بنیادین است که این واکاوی، در بهانجامرساندن خود این واکاوی ریشه دارد. واکاوی آنجابودن، در آنجابودن به پیش برده میشود و تحقق مییابد و از رهگذر بهانجامرسیدن، ممکنبودن خود را نشان میدهد؛ یعنی آنچه را که آشکار میکند بهعنوان «بنیاد» خویش به نمود میرساند.
در نظر فیگال، افزون بر اینها، واکاوی آنجابودن، از این جهت نیز بنیادین است که پایه و شالوده علم و فلسفه را آشکار میکند، چراکه در نگاه هایدگر، «علمها شیوههایی از آنجابودن هستند که در آنها با هرچه نیازی به بودن خودش ندارد، هم نسبت و رابطه دارد. چون فلسفه دستکم از زمان ارسطو، خود را با تعریف «هستندگی» مشخص میکند، ازاینرو، آن را فقط میتوان به یاری ساختارهای بنیادین آنجابودن فهمید. ویژگی آنجابودن پیشافلسفی، داشتن فهم از هستی است. نویسنده در بخشهای دیگر کتاب به موضوعاتی چون جهان فراسوی هستی، سیاست و پوچانگاری و همچنین هولدرلین در فلسفه هایدگر میپردازد.