این مقاله را به اشتراک بگذارید
پای صحبت ر. اعتمادی
اسیر تنگنظری برخی در جامعه ادبی شدیم
برخی او را از تاثیرگذارترین چهرههای رمان عامهپسند در چهار دهه اخیر میدانند. از جمله کتابهای مشهورش که به چاپهای فراوانی رسیدند میتوان به «آبی عشق» و «شب ایرانی» اشاره کرد. ر. اعتمادی کار خود در زمینه فعالیتهای مکتوب را با خبرنویسی در روزنامه اطلاعات آغاز کرد و پس از چند سال رمانهایش پای ثابت پاورقیهای همان روزنامه شدند. پاورقیهای او با استقبال فراوانی از سوی خوانندگان مواجه میشد. در ادامه مجله «جوانان» را زیرنظر موسسه اطلاعات سردبیری کرد که به رکورد جالب ۴٠٠ هزار نسخه رسید. (این رکورد پس از سالها هنوز هم در ایران دستنخورده باقی مانده است.) به نظر او: «روزنامهنویسی امروز ایران با وجود تلویزیون، ماهواره و رادیو و شبکههای مجازی مطلقا محلی از اعراب ندارد!» با رجبعلی اعتمادی که مخاطبان رمان در ایران او را با نام «ر. اعتمادی» به خاطر میآورند، گفتوگو کردیم.
شما در سالهای قبل از انقلاب یک روزنامهنگار با سابقه به حساب میآمدید که بعدا به نوشتن رمان روی آورد. آیا به جز حرفه نویسندگی به کار دیگری مشغولید یا همچنان سرگرم نوشتن هستید؟
به نظرمن نویسندهها دو دستهاند: یکی نویسندگانی که اصلا حرفه دیگری دارند اما در کنار کار اصلیشان رمان هم مینویسند و دیگر نویسندگان که همیشه کارشان نویسندگی است. شخصا جزو نخستین نویسندگان ایرانی بودم که هم در روزنامهنگاری و هم در داستاننویسی حرفهای شدم و امروز هم تنها کاری که انجام میدهم نویسندگی است.
میخواهم نظر شما را در مورد مفهوم واژه عامهپسند بدانم. تا به حال شده از به کار بردن این واژه در مورد کتابهایتان احساس بدی به شما دست دهد؟
راستش بله. یکی از مشکلات ما در جامعه ادبی این است که با توجه به مخاطبان فراوان بخشی از رمانهای موجود (چه قبل و چه بعد از انقلاب)، امثال من اسیر تنگنظریهای برخی افراد همین جامعه ادبی شدیم. تا آنجا که هر کسی بدون خواندن حتی یکی از کتابهای ما به خود اجازه اظهارنظر در مورد کارمان را میدهد.
درسال ٧٠ وزارت ارشاد وقت، به تمامی رمانهایی که همه را قبل از انقلاب نوشته بودم مجوز چاپ داد. با وجود آنکه عدهای میگفتند این کتابها فاسدکننده و مخرب است، حتی یک سطر از آنها هم کم و زیاد نشد!
شما آثار خودتان را در کدام یک از ژانرهای ادبیات قرار میدهید؟
من عاشقانه نویسم. از سال ۴۵ این حس در من گسترش پیدا کرد که رمان عاشقانه بنویسم چرا که عشق مفهومی ابدی است. چه در اروپا، چه در امریکا و چه در ایران خودمان رمانی بنویسید که در آن ردپایی از عشق نباشد آن رمان فراموش خواهد شد.
آیا کتابی از شما به زبانهای دیگر هم ترجمه شده؟
من قراردادی با یک ناشر آلمانی در رابطه با ترجمه کتاب «ساکن محله غم» امضا کردم. این کتاب مربوط به دهه ۴٠ است. ناشر این کتاب را به آلمانی ترجمه کرد. این خانم هم ناشر بود و هم چاپخانه داشت. در آن سالها گروهی با عنوان «بادرماین هوف» در آلمان اقدامات تروریستی انجام میداد و با این خانم مشکل داشت. در یک روز تعطیل که این خانم سر کار رفته بود، گروه مذکور در دفتر نشر بمب کار گذاشت و خانم ناشر و کارگرانش را کشت. امروز هم دیگر این امکان مالی را ندارم که مثلا١٠میلیون برای ترجمه انگلیسی کتاب بپردازم تا به زبانهای دیگر ترجمه شود. البته خانمی در امریکا با من صحبت کرده که بتواند این کتاب را ترجمه کند. باید ببینیم در آینده چه میشود…
الان هم مشغول نوشتن کتابی هستید؟
بله. در حال حاضر مشغول نوشتن یک رمان نو هستم که در آن مراحل مختلف عرفان ایرانی را آوردهام. آنچنان مسحور این رمانم که گاهی غذا خوردن را فرموش میکنم. این کتاب «سفر عشق» نام دارد.
اعتماد
1 Comment
ترانه
دوران راهنمایی یه رمان از ایشون خوندم که تا یه مدت حالم بد بود. :)) البته من اکتفا نمی کنم به چیزی که از اون زمان یادمه و همین طور رمان رو کامل نخوندم اون زمان، ولی فکر نمی کنم بشه کارهای ایشون رو در جرگه کارهای جدی ادبیات قرار داد.