این مقاله را به اشتراک بگذارید
بهروز افخمی:
نسل فیلمهای «دورانساز» تمام شده است
بهروز افخمی ضمن ارائه تعریفی از «فیلم دورانساز» و نام بردن از این فیلمها در سینمای ایران درباره دلایل تمام شدن دورهی ساخت این فیلمها توضیحهایی داد.
به گزارش مد و مه به نقل از ایسنا بهروز افخمی که در نشست نقد و بررسی فیلم «سرب» ساختهی مسعود کیمیایی در سینماتک خانه هنرمندان ایران سخن میگفت، درباره فیلمهای دورانساز سینمای ایران صحبت کرد و به بررسی اهمیت وجود ادبیات در سینما پرداخت.
افخمی دربارهی تعریف خود از «فیلم دورانساز» گفت: فیلمی دورانساز است که تأثیری بر یک نسل در سالهای پس از نمایشش بگذارد. فیلمی که کودکان و نواجوانان در زمان نمایش، از قهرمان آن تأثیر بگیرند و بخواهند که در بزرگسالی شبیه او شوند.
او همچنین اظهار کرد: این دورانسازی را قبل از سینما در ادبیات داشتیم. نویسندگانی مانند بالزاک، داستایوفسکی و کیپلینگ در زمان نوشتن داستانهایشان از قهرمانانی یاد میکردند که در جامعهی آن زمان وجود نداشتند؛ ولی نسل بعدی در همان کشورها افراد زیادی مانند قهرمانان آن کتابها را به خود دید.
این کارگردان سینما بیان کرد: اوج تأثیرگذاری و کمال داستاننویسی در اواخر قرن ۱۹ میلادی بود. پس از آن زمان، دیگر رمانی با آن میزان تأثیرگذاری نوشته نشد و اگر هم کسی داستانی بزرگ مینوشت باز هم زیر سایه یک رمان بزرگتر از خود دیده میشد. بعد از آن دوران، رمان دورانسازی ندیدیم و سپس نوبت به سینما و ساخت فیلمهای دورانساز رسید که البته امروزه دیگر فیلم دورانساز هم کمتر میبینیم یا اصلا دیده نمیشود.
او در پاسخ به این پرسش که چرا دیگر فیلم دورانساز ساخته نمیشود؟ گفت: این اتفاق تقصیر فیلمها نیست؛ امروزه سینما کماهمیت و کوچک شده و بین بمباران تبلیغاتی گم شده است. دیگر بهنظر میرسد نسل این فیلمها تمام شده و گویی دیگر این کار از سینما برنمیآید.
افخمی در ادامه به فیلمهای دورانساز سینمای ایران اشاره و اظهار کرد: فقط دو فیلم در سینمای ایران هستند که دورانساز شدهاند، یکی «قیصر» و دیگری «گوزنها». این دو فیلم پس از کشته شدن تختی – قهرمان کشتی – ساخته شدند. آن نسلی که شاهد مرگ تختی بود، قهرمانی را از دست داده بود و با فهم اینکه با پهلوانیها و منشها هم نمیتوان چیزی را تغییر داد، انگار آب سردی روی سرشان ریخته شده باشد، دلسرد و افسرده شد.
این فیلمساز گفت: در فیلم «قیصر» کسی که مانند تختی است، در ابتدای فیلم کشته میشود و شخصی را در ادامه میبینیم که کاملا با معیارهای پهلوان در نظر ما، متفاوت است، ولی به قهرمان تبدیل میشود و بیننده متوجه میشود که قهرمانها دیگر نمیتوانند مانند «فرمان» در این داستان یا تختی، با آن سنتها و منشها چیزی را پیش ببرند و گویی دورهی آنها تمام شده است.
او ادامه داد: در فیلم «گوزنها» هم بهصورتی دیگر، قهرمانی را میبینیم که مانند تختی نیست و حتی برای اینکه دیگر به کسی خدمت ندهد، تصمیم به کشتن تدریجی خودش گرفته است. در نسل بعد از این دو فیلم، دیدیم که جوانهایی شکل گرفتند که در اعمال خشونت با چارچوبهای نسل قبلی خود متفاوت بودند. ما با نسلی روبهرو شدیم که تأثیر این دو فیلم روی آنها انکارناپذیر است. هیچ فیلم دیگری در سینمای ایران چنین تأثیری روی یک نسل و بخصوص بچهها نداشته است. طوری که یک نسل را شکل داده باشد که بچههای آن نسل بخواهند شبیه قهرمان آن فیلمها باشند و این از نظر من، تعریف فیلم دورانساز است.
این کارگردان همچنین بیان کرد: باید بدانیم که این فیلمها جذابیتشان را در به شوخی گرفتن واقعیت میبینند. البته ما این را در فیلمهای آقای کیمیایی کم میبینیم. در «قیصر» و «گوزنها» این امر دیده نمیشود، در آنها گویی یک سهلانگاری و بیخیالی و جدی نگرفتن واقعیت وجود دارد و قهرمانهای آنها خیلی آمادهی مرگ هستند و این برایشان بیاهمیت است.
او در پاسخ به پرسشی درباره اهمیت داستان یک فیلم در سینما، گفت: امروزه انگار فیلمسازان از روی فیلمهایی که میبینند فیلم میسازند. در زمان ما اینطور نبود و ما میدیدم که یک فیلمساز چطور از همان اتفاقات محلهی ما داستان مینویسد و فیلم میسازد؛ ولی متأسفانه فیلمسازان امروزی ادای فیلمهایی را که در آمریکا ساخته شدهاند، درمیآورند و آنها را دوباره میسازند و نمیدانند که همان فیلمهای آمریکایی هم از فیلمهای قدیمی دیگری ایده گرفتنهاند. کار اینها مانند یک عکسبرگردان بد رنگ از فیلمهای قدیمی است. متأسفانه این اتفاق فقط خاص ایران نیست.
افخمی در پایان با گلایه از کیفیت نامناسب فیلم «سرب» در هنگام پخش در این برنامه، از مسعود کیمیایی که در این برنامه حضور داشت خواست تا در راستای بهبود کیفیت فیلم، آن را اصلاح دیجیتالی کند.