این مقاله را به اشتراک بگذارید
«تقاص برادری» و جهانی پر از خشونت
نگاهی به رمان تقاص برادری نوشته ناصر نخزریمقدم
سعید بردستانی
سیستمی که ناصر نخزریمقدم در رمان تقاص برادری- نشر آموت- تصویر میکند، برخاسته از جهانی است که آشوب و کابوس مشخصه بارز آن است. در چنین جهانی، نظم به آن معنای مألوف همیشگی معنا ندارد و روابط و قوانین تحت سلطه تنش و آشوب است. پس رفتارهای اجزای این جهان چندان قابلپیشبینی و تحتتأثیر مناسبات ملموس جهانهای دیگر نیستند. پس چه بخواهیم چه نخواهیم، با متر و معیارهای نهادینهشده در نباید به استقبال آن رفت. برادری جزو این گونه است، تقاص برادری سعی میکند رمان اقلیمی را به صورتی دیگر بنویسد و جهان این رمان را به نحلهها و فرمهای جدید پیوند بزند. میتوان گفت رمان تقاص برادری دستاوردش، تلاش برای احیای رمان اقلیمی است. از سنتهای پوسیده. نخزریمقدم از بیان سرراست و ساده طفره میرود و همانند نویسندگانی چون صفدری و آرام تلاش میکند در این راه پا جای پای خود بگذارد. تقاص برادری، روایت خاندانی است که در رأس آن کربلایی غلام مانند اربابی بیادعا ایستاده و سعی میکند به همراه برادرش مهردل نظم را در عین بینظمی حاکم کند، ریشه تکرویها و اختلافات را بخشکاند و با تجربه و درایت، خاندانش را از میانه طوفانهای سهمگین شن به سلامت بگذراند. اما هر چه در روایت پیشتر میرویم و هرچه او پیرتر میشود، در این هدایت ناتوانتر و گسست و پریشیدگی بیشتر و بیشتر میشود. فرزندان هر کدام سازی میزنند و نوهها هر کدام به راهی میروند، تا جایی که در پایان چیزی از او و خاندانش باقی نمیماند، جز سطوری که در یک دفتر زرد در کشوی یک میز در یک رمان به نام «تقاص برادری» از آن باقی میماند. جهانی که نویسنده در این رمان میسازد، سرشار است از خشونت، کینه، جهل، خرافات، جادو، توطئه و آمیخته به طعم تند قصهها و متلها. مانند «مرغ آمینی که اتفاقی از آن حدود میگذرد، دعا را میگیرد و سالیانی بعد اجابت میکند. (ص٧٨) یا موی بزی که توی آتش انداخته میشود تا همراه مدفوع سگ بسوزد و اهل هوا را دور کند. (ص٩٠) در چنین جهانی سنت حرف اول و آخر را میزند و نوگرایی و دانش محکوم به تبعید و رسوایی است. مانند کمونیست خواندن و لامذهب دانستن جوانی که از تحصیل برگشته. (ص١۵٠) یا وحشت اهالی یک روستا از آسانسور (ص٣٠). زمین این جهان چون گاوی است که شیرش خشک شده باشد. باد لوار میوزد. صورت را میسوزاند و پرندهها و موجودات دشت بیحالتر از آن هستند که بالی بزنند یا صدایی بیرون بدهند. (ص٩٢) در این زمین وقتی برای مراسمی فرمایشی شهر کویری را مزین به درختان جنگلهای شمال میکنند، تنها طنزی زیبا و تلخ حاصل میشود. (ص٩۵) نویسنده برای ساختن چنین جهان یکهای از ابزار همیشگی زبان استفاده میکند، اما زبان او گاه درخششی دارد که چشم را کور میکند و گاه متاسفانه ضعفهایی دارد که دهان را باز میکند و البته در مورد ضعف، بیشتر پیکانم را به سمت ویراستار و ناشری میگیرم که از وظایف اصلی اما فراموششدهاش، اصلاح همین انحرافات است. پیوند زنده و موفق واژهها، کنایات و اصطلاحات بومی سیستان با زبان ساده و سرراست نویسنده یکی از آن اوجهای زبان است. از یک طرف آوردن واژگان و اصطلاحات زیبایی مانند خارخانه، دودنی، کلاک، باسر، گاش یا «کجا با این هول هول کن؟»، «شلشکم…»، «حیف روی شالم نشستهاید» و از طرفی تلاش برای جا انداختن و استفاده رندانه از این واژگان مانند جا انداختن «گاش» در این پاره: «توی گاش رفت. گوسفند چاق پیشانی سفیدی جدا کرد و سر برید.» اما از طرف دیگر، زبان راویان که قدرت توصیفی خود را با توصیفهایی همچون: «خورشید چون اناری سرخ فرو میافتاد» و «آفتاب داغاداغ از سقف روی سر همه میپاشید»، نشان میدهد جابهجا به لغزشها و ضعفهای تحریری و ویرایشی آلوده است. مانند: «آیا مثل اجدادشان دارای مرگ از نوعی دیگر شده بودند؟» یا «باد لوار به خارهای خیس خورده میخورد. تغییر ماهیت میداد.» یا «تصمیماتی که اثر خودش را سالهای سال بعد خودشان را نشان میدهند.» یا «چوب کوتاهی در زائده انتهایی شکم سوسک فرو میکند.» اما همانطور که گفته شد آشوب اصلیترین مختصه رمان تقاص برادری است. آشوب در فضا، آدمها، روابط، جغرافیا، تاریخ و… که همه به دلیل اشراف نویسنده بر اقلیم خویش، از واقعیت برگرفته شده، اگر بخواهد وارد رمان شود، طبیعتا به ساختار و فرم رمان هم سرایت میکند و در نتیجه رمان را دچار آشوبزدگی و کائوس میکند. در تقاص برادری نیز فرم و ساختار دچار همین آشوب شده و روایت فرم پارهپاره و کائوتیکی دارد. صرفنظر از میزان موفقیت نویسنده، جسارت او در زدن به دل این آشوب از امتیازات اثر به شمار میرود، بهطوری که بدون واهمه راویان را مدام عوض میکند و خط روایت را میشکند و سعی میکند تا از دل بینظمی، نظمی نو را سامان دهد. اما ریسک این استراتژی چنان بالاست که بعید نیست نویسنده همه جا از پس آن برنیامده باشد، برای همین است که شماری از خوانندگان عام و خاص ارتباط خود را با روایت مخدوش میبینند. عامل دیگری که ممکن است ارتباط مخاطب را با اثر سست کند، تمرکززدایی از تنش مرکزی داستان است. چالشها و درگیریهایی که بین برادران با برادران یا پدران با پسران یا دیگر افراد رخ میدهد، همه نسبتا همسنگند و یکی بر دیگری چربش ندارد تا تمرکز اصلی مخاطب را معطوف خود کند، بهخصوص وقتی اسم اثر هم اشاره دارد به روابط برادر با برادر یا برادران با برادران؛ روابطی که امروز گسسته شده و بار سنگین زخمشان چون تقاصی در حافظه یک اقلیم کهن سنگینی میکند.