این مقاله را به اشتراک بگذارید
نگاهی به کتاب تکوین جهان مدرن اثر مری اونز
نامها و نمایهها
فرهاد اکبرزاده
تکوین جهان مدرن از جمله کتابهایی است که بهشخصه میتوانم خواندنش را به دوستانم توصیه کنم. برخلاف ظاهر ساده این جمله، دستکم برای من، در سالهای اخیر، فقط چند کتاب، یعنی چیزی کمتر از انگشتان دو دست واجد چنین توان و ظرفیتی بودهاند. یافتن کتابی که هم گیرایی لازم برای یک خواننده غیرحرفهای را داشته باشد و هم عمق کافی در مقابل چشمان یک خواننده حرفهای، هم موجز باشد و هم اثرگذار، هم به خواندن بیشتر ترغیب کند و هم خواندنش چشماندازی ژرف را چون تابلویی تماشایی پیش چشم ترسیم کند، هم خوب نوشته شده باشد و هم خوب ترجمه، هم بهروز باشد و هم جاافتاده، برخلاف آنچه آمار و ارقام تولید کتاب نشان میدهند، چندان ساده نیست.
گذشته از اینها، نخستین چیزی که در برخورد با کتاب تکوین جهان مدرن به چشم میخورد یک شاهکار نقاشی است. ما در نخستین مواجهه خود با کتاب تابلوی ندیمه را، در نسخه انگلیسی بر جلد و در نسخه فارسی در نخستین صفحات، میبینیم. اثری چندوجهی که در سادهترین و احتمالا مهمترین توصیف، اثری است درباره دیدن. نویسنده درباره این اثر مینویسد: «این نقاشی بسی بیش از هر کلامی توصیفگر جهانی است که ما در آن میزییم و به درک ما از تنوع این جهان و خودآگاهی ما از خودهای اجتماعی و شخصیمان اشاره دارد. اما این اثر، با توجه به تاریخ آفرینشاش، از پیوستگی اعصار گوناگون نیز سخن میگوید، بهطوری که میتوان خود را در ندیمهها بازشناسیم و از این رهگذر احساس کنیم که تاریخ مشترکی با آنهایی که در سده هفدهم میزیستهاند، داریم.» (ص٩) . و بعد از چند سطر در همان پیشگفتار در توضیح کار خود و ارتباطاش با این نقاشی مینویسد: «این کتاب در پرتو رویهای نوشته شده است که محصول منسوخشدن آموزش تقویمی تاریخ در بافتهای گوناگون و وقوف بر اهمیت زمینه شکلگیری ایدهها و بستر وقوع رویدادهاست» (ص١٠) .
شاید بشود، با این ملاحظات و از یک منظر کلیتر، کارنامه خود مری اونز، در مقام نویسنده کتاب تکوین جهان مدرن، را همچون نمایه خوبی از محتوای کلی دیدگاه پژوهشیـتاریخی او دید. با مرور اجمالی عناوین و ترتیب انتشار کتابها، بدون در نظر گرفتن وجه کیفیشان، بهسادگی میتوان آثار او را با صفت «متنوع» وصف کرد. پیداست این تنوع که بازه زمانی نزدیک به چهار دهه را از سال ١٩٧٩ تا به امروز دربرمیگیرد، شامل لیست تقریبا بلند بالایی است که ما در اینجا صرفا به شکل تصادفی نام تعدادی را میآوریم: کار روی زنان، راهنمایی برای ادبیات (١٩٧٩)، تاملاتی پیرامون آناکارنینا (١٩٨٩)، مساله زن (١٩٩۴)، افراد گمشده، محالبودن خود/نگاری (١٩٩٩)، جنسیت و نظریه اجتماعی (٢٠٠٣)، تخیل شر: داستان کارگاهی و جهان مدرن (٢٠٠٩) . بعد این سوال پیش میآید که چهگونه میتوان این کتابها ــ و کتابهای نامبردهنشدهای که مابین، قبل، یا بعد از این آثار منتشر شدهاند ــ را با خطوط مریی و نامریی به هم وصل کرد؟ چه مفاهیمی برای پلزدن میان آنها و قراردادنشان در کلیتی بههمپیوسته لازم است. این پرسش را به این صورت هم میتوان مطرح کرد: چهطور میتوان با وصلکردن و پیوند نامهایی که در یک نمایه آمدهاند پی به مضمون کلی یک کتاب برد؟ و مهمتر از آن، آیا میتوان به این صورت شکلی از تاریخنگاری را توضیح داد؟ کمی که بیشتر با مساله نمایه درگیر شویم و همینطور نمایه کتاب را مرور کنیم، به کلماتی برمیخوریم که کمتر در نمایه کتابی با تم مدرنیته دیدهایم ــ حال یا به این دلیل که معمولا نامها (آنهم غالبا نام مردان و آثار) نمایهها را اشغال میکنند، یا اینکه نمایه اساسا محل اشاره به ترمها (دانشواژهها) ی موضوع مورد بحث است. به هر حال، در نمایه تکوین جهان مدرن در کنار نام اندیشمندان جریانسازی چون کارل مارکس (١۶بار)، ماکس وبر (١۶بار)، اسپینوزا (۴ بار) یا مفاهیم محوریای که خود مدخلی بر تغییرات بنیادین یک دورهاند، مثل روشنگری (٣١) یا بردهداری (۴بار)، با کلماتی مثل مردانگی (۵ بار) و از آن «جالبتر» ازدواج (١۴ بار) هم مواجه میشویم. یکی از صفحاتی که «ازدواج» در آن آمده را باز میکنیم، میخوانیم: «چنان که تا اینجا گفته شد، یک مساله محوری تقریبا همه رمانهای انگلیسی سده هجدهم این بود که مناسبات بین مردان و زنان را چگونه میتوان سامان داد. در دهههای گذشته، تاریخنگاران، بهویژه فلیپ ارایز و لارنس استون، گفتهاند که از سده هفدهم به بعد، اروپا شاهد ظهور نگرشهای «مدرن» در مورد کودکان و اشتیاق به ازدواج بر پایه عشق بود و نه ازدواج بهمثابه یک کارکرد اجتماعی» (ص٧۴) . با دنبال کردن رد این ترم، از طریق سرنخهایی که در نمایه آمده ما در صفحات دیگر نوعی تاریخنگاری فوکویی را تمرین خواهیم کرد، نوعی تاریخنگاری که بر اساس «مسالهسازی» عمل میکند. روش او در سادهترین شکل به این صورت بود که مفاهیم، نهادها و دیسپوزیتیفهایی مثل مراقبت، زندان، کلینیک یا سلامت را، از طریق روشی که آن را دیرینهشناسی مینامید، همچون مدخلیهایی که در نمایه مدرنیته آمدهاند، بررسی میکرد. او با ایجاد مساله در ارکان جاافتاده اندیشه مدرن امکان بازاندیشی اساسی در برخی مقولات را به وجود میآورد. با این حال، اگر از این بحث روششناختی برای نورانداختن بر ابعاد دیگر بگذریم، همچنان میتوان این پرسش را مطرح کرد که آمدن مدخلی مثل «ازدواج» در نمایه کتابی درباره مدرنیته با چه مفهوم کلانتری توضیح داده میشود؟ یا اصلا اهمیت دنبالکردن یک چنین چیزی در کتاب اونز و بهاصطلاح مته به خشاش گذاشتن در مورد حضور یک واژه در نمایه برای چیست؟
در میان اندیشمندانی که بهنوعی در سنت چپ قلم زدهاند، باز هم این میشل فوکو است که با پیشکشیدن مفهوم «زیستسیاست» (بهمعنای قدرت سیاسی و اجتماعی روی حیات) در توضیح نگرش سیاسی به مسائلی که اساسا سیاسی نیستند راهگشاست. پاسخ به این پرسش هم که چرا نئومارکسیستهایی مثل ژاک رانسیر تا این حد به استتیک و بازتعریف آن در نسبتش با سیاست میپردازند، احتمالا در همینجاست. به هر تقدیر، برای توضیح موضوع حتی میشود از جای دیگری هم به آن پرداخت. مثلا به بخشی از گفته راجر اسکروتن در فرهنگ اندیشه سیاسی (١٩٨٢) اشاره کرد که مینویسد: «از آنجا که همه تغییرات اجتماعی بر نهادهای سیاسی اثر میگذارند و حتی ممکن است به یک بازنگری ضروری در ساختار این نهادها منجر شوند، همیشه میتوان یک تفسیر سیاسی به هر موضوع غیرسیاسی نسبت داد… [و از این منظر]، ممکن است هیچ تفاوت بنیادینی میان کنشهایی که انگیزه سیاسی دارند و کنشهایی که صرفا تبعات سیاسی دارند وجود نداشته باشد.» با این تعریف میشود حضور واژه «ازدواج» را در نمایه کتاب تکوین جهان مدرن به عنوان یک ترم زیستسیاسی توضیح داد و بررسی تلقی و اشکال فهم آن را، در دورههای تاریخی، نشانه تغییرات کلیتری در افق آن دوره فهمید.
این چرخش مهم و بنیانساز در کتاب اونز بیشتر با پرترههای بینظری که نویسنده پیش چشم مخاطب میگذارد قابل درک و دیدنی میشود تا گزارشی مفصل و مبسوط: «شاید شناختهشدهترین بنای اروپا در سده هفدهم کاخی باشد که لویی چهاردهم در ورسای فرانسه ساخت. در آن زمان، کمتر کاخ گمنامی در اروپا یافت میشد، اما شکوه و جلال ورسای استاندارد تازهای به معماری اروپا بخشید. بخشی از موضوع ورسای گرامیداشتن قدرت دنیویی ــ در قالب آجر و ملاط ــ بود» (ص۵٩) . نویسنده برای پرداختن به هر مساله با در نظر گرفتن ابعاد مختلف بسترهای اقتصادی، مذهبی، سیاسی و اجتماعی، به بهترین شکل به آن چیزی میپردازد که میتوان آن را در کلیترین شکل «مساله ادبیات» نامید ــ جایی در آستانه جهان خصوصی و عمومی، جایی که اغلب در آثار نویسنده به نام زنانی گرهخورده که سهم قابل توجهی در پروردن ایدههای او و شکلدادن به این کتاب دارند. نویسنده این محیط را با ارجاع به هابرماس اینطور توضیح میدهد: «از نظر هابرماس، قلمرو عمومی یا سیاسی هر آنجایی است که دو یا چند نفر در آن گرد هممیآیند ــ با درکی کاملا خودآگاه ــ درباره سیاست حرف میزنند. در مقابل، قلمرو خصوصی قلمرو تاملات فردی است، آنجا که جهان مدرن در مقام فضایی مادی با امر خصوصی پیوند میخورد، یا در مقام فضایی مفهومی، همچون بستری عمل میکند (و در اینجاست که ادبیات اهمیت مییابد) که در آن خود درونی به آزمون کشیده میشود و مورد بحث قرار میگیرد» (ص٧٣) . در سایه گشودن همین فضاست که مری اونز موفق میشود آلبوم دیگری از چهرههای تاثیرگذار تاریخ مدرن را بگشاید، چهرههایی که عمدتا در تاریخنگاریهای اینچنینی نادیده گرفته شده یا به عنوان نقاط عطف جریانهای فکری، اجتماعی/سیاسی توجه درخوری به آنها نشده است؛ چهرههایی مثل مری ولستون کرافت، مری شرلی (نویسنده رمان فرانکشتاین) ویرجینا ولف یا جولیت میچل.
در نهایت، همانطور که میتوان دید، به دستدادن خلاصه یا توصیفی قابل قبول از کتابی که خود خلاصهای است از تکوین جهان مدرن، کار ممکنی نیست. این کتاب نه یک اثر فلسفی است و نه کاملا یک متن تاریخنگارانه بهمعنای کلاسیک آن، نه صرفا با مسالهسازی قابل بازنمایی است و نه ادعای بازنمایی تمامعیار موضع مورد بحث خود را دارد؛ تکوین جهان مدرن کتابی است آغشته به مساله ادبیات، یعنی در سادهترین بیان کتابی است درباره «خواندن».
اعتماد