این مقاله را به اشتراک بگذارید
سرگذشت یک دیکتاتور در «سور بز»
«سور بز» عنوان کتاب معروفی از ماریو بارگاس یوسا روزنامهنگار و داستاننویس نوبلیست پرویی است.
به گزارش مد و مه به نقل از ایسنا، یوسا که شاید یکی از سیاسینویسترین نویسندگان حال حاضر کشورهای آمریکای لاتین است و در رمانهایش آنقدر با دنیای سیاست همراه بوده که حتی یک بار هم نامزد ریاست جمهوری کشورش پرو شده، در رمان «سور بز» دست بر سر یکی از سیاهترین دیکتاتوریهای منطقه آمریکای لاتین گذاشته است، یعنی دوره حکومت رافائل لئونیداس تروخیو مولینا رئیس (حاکم نظامی) یا در واقع دیکتاتور جمهوری دومینیکن از سال ۱۹۳۰ تا ۱۹۶۱٫
یوسا در این رمان به شکلی واقعنمایانه، از ملتی فروافتاده در زیر چکمه ظلم تصویری مهآلود و خفه ارئه میدهد. در این تصویر از گمنامترین این مردم، وزرا و سناتورها و افسران بلندمرتبه زخم رئیس تروخیو را بر تن و روح دارند که البته نوع روایت و داستانپردازی در فرم تودرتو و استفاده از جملات و کلمات خشن و نوع پیوند آدمها و رابطهها در ایجاد فضای مورد نظر نویسنده در بازتاب یک جامعه تحت لوای دیکتاتور بیتاثیر نبوده است که همگی میتواند در جهت نشان دادن نوعی تعهد نویسنده به ظلمستیزی و آزادیخواهی باشد.
او با استفاده از واقعیت سیاه و هراسآور دیکتاتوری تروخیو در دومینیکن، گزارشهای اتفاقات برای برخی از شخصیتهای واقعی آن دوره، گفتههای سناتورها و وزیران و بلندمرتبگان حکومت و خلق تصاویری خشن از بافت چنین جامعهای وضعیتی تکاندهنده خلق میکند. او نشان میدهد چگونه دیکتاتوری که کودکیاش را در حلبیآبادها گذرانده در دورهای که کشورش به خاطر شورش بومیان هائیتی دستخوش بلبشو شده از برکت انضباط بیامان، چابکی، شجاعت، جسارت یا پوستکلفتی در پلیس ملی دومینیکن که یانکیها در سومین سال اشغال کشور تصمیم به تأسیس آن گرفته بودند، سر برمیآورد، ابتدا با انجام اصلاحاتی به قدرت میرسد اما در ادامه مراحل تبدیل شدن به یک دیکتاتور خشن، خونریز و سرکوبگر را طی ۳۱ سال حکومتش با قدرت تمام طی میکند و یکی از سیاهترین دوران تاریخی برای مردم دومینیکن را رقم میزند.
نویسنده گاه ویژگیهای «رئیس» یا همان تروخیو را از نگاه «اورانیا» دختر ۴۹ ساله مجردی که فرزند یکی از سناتورهای تروخیو بوده است بازنمایی میکند و گاه با استفاده از شیوه روایت دانای کل فضای ذهنی این دختر تحصیلکرده اما زخمخورده از تروخیو و پدرش آگوستین کابرال را بازنمایی میکند تا خواننده به زندگی خصوصی سناتورها و نوع رابطه آنها با رئیس پی ببرد و به وضوح تصویر مردمی را ببیند که همگی آنچنان مرعوب و سرسپرده تروخیو شدهاند که از بذل زن و دخترانشان به رئیس هم دریغ نمیکنند. هولناکترین آنها خود «اورانیا» است که در چهاردهسالگی توسط پدرش به رئیس هفتادساله تقدیم میشود تا شاید به این واسطه بار دیگر تروخیو گوشهچشمی به جناب سناتور مغضوب بیفکند. در چنین فضایی است که نویسنده با استناد به واقعه کشتن تروخیوی خبیث توسط چند مبارز و افسر ناراضی از رژیم که خود زخم استبداد و ظلم او را چشیدهاند، فصل به فصل علاوه بر روایت زندگی، نوع حکومت و بردگی مردم دومینیکن و داستان کشتن تروخیو را در جادهای منتهی به خانه یکی از معشوقههایش جلو میبرد و به فرجام میرساند. تروری که گرچه باعث کشته شدن تروخیوی هفتادساله ساله میشود، اما بلافاصله دیکتاتوری را در این کشور کوچک پایان نمیدهد. مهاجمان به دلیل ضعف و انفعال یکی از همدستان خود موفق نمیشوند رژیم را تغییر دهند و به همین خاطر بلافاصله فرزند تروخیو قدرت سرکوب را در دست میگیرد و در ادامه بیشتر کسانی را که اقدام به ترور دیکتاتور کرده بودند در وضعیتهای مختلف به شکلی وحشیانه مثله و اعدام میکند. بیخود نیست که آکادمی نوبل از یوسا به عنوان خالق آثاری نام برده است که در آنها به «ترسیم پیکرههای قدرت» پرداخته و نگاه نافذی به «مقاومت، طغیان و شکست فردی» دارد.
اما «سور بز» فقط تکیه به واقعه کشته شدن تروخیو نیست. یوسا در این رمان با راوی قرار دادن «اورانیا» دختر سناتور آگوستین کابرال وزیر امور خارجه سناتور و رهبر حزب دومینیکن به میان شخصیتهای مهم کشوری و لشگری رژیم تروخیو میرود و در خلال روایت داستان جابهجا به توصیف جزء به جزء شخصیت و منش دیکتاتور میپردازد. این اتفاق گاه از طریق تکگوییهای انتقامی اورانیا رو به پدرش سناتور آگوستین کابرال که حالا دیگر ناتوان از سخن گفتن و حرکت شده بیان میشود و گاه نویسنده با بهره گرفتن از مستندات تاریخی و واقعی و در آمیختن آنها با خیال و داستانی کردن آنها، از زد و بند رئیس با کارگزارانش، روابط با متحدانش در ایالات متحده آمریکا، درگیریهایش با رهبران کشورهای همسایه مثل کوبا و ونزوئلا و دسیسهچینیهای او و اطرافیانش برای کله پا کردن متنفذان و دشمنان رژیم پرده برمیدارد و در این بین از هر فرصتی برای آشنا کردن مخاطب با سرشت و ذات این دیکتاتور خبیث، آدمکش، شهوتران و البته خونسرد استفاده میکند. رئیس سه دهه سرنوشت جمهوری دومینیکن، زندگی و مرگ تمام مردم این کشور را به دست گرفته است. در کشور او تنها کسی که رئیس به او اعتماد دارد، رئیس سازمان اطلاعات است. فردی که تمام ناپدیدشدنها، تیربارانها، بیآبروشدنهای ناگهانی آدمهای متنفذ، لجنمال کردن سناتورها، تهمتهای زشت، هتاکیها و افتراها در ستون «حرف مردم» روزنامهها زیر سر اوست؛ برنامههایی روزانه و حسابشده که با همدستی شخص رئیس تروخیو برای شکست دشمنان و سردرگمکردن آنها یا بالا کشیدن اموالشان طرحریزی و انجام میشوند. در این کشور افسران برای اعلام وفاداری باید حتی برای ازدواجشان تنها از رئیس اجازه بگیرند یا برای اعلام این وفاداری دست به ترور دشمنان او بزنند.
آدمهای چنین کشوری که یوسا ترسیم میکند، لهشده زیر بار تبلیغات رژیم، خوکرده به توحش به زور تلقین و انزوا، محروم از اراده آزاد و حتی از کنجکاوی به سبب ترس و عادت به بردگی و چاپلوسی تروخیو را نه تنها پرستش میکنند، بلکه دوستش هم دارند! «همانطور که بچهها بالاخره دلبسته پدر و مادر مقتدر میشوند، به خودشان میباورانند که شلاق و کتک به صلاحشان است، محض خیرخواهی است.»
یوسا در «سور بز» با استفاده از کلمات جاندار، دیالوگهای استخواندار و فصلهای فکرشده فضایی میسازد تا بتواند تصویری واقعی از ملتی ترسیم کند که به خاطر سرسپردگی به یک دیکتاتور دچار زوال و پوسیدگی اخلاقی، اجتماعی و فرهنگی شده است. او با تسلط بر شیوه روایت، دخالت تخیل و پیوند آنها با واقعیتهای یک دیکتاتور را ترسیم میکند که چگونه رئیس در ابتدا در اوج اقتدار از حمایت کلیساهای کاتولیک و اسقفها و همچنین حمایت ایالات متحده آمریکا برخوردار است اما در ادامه به خاطر خشونت بیش از اندازه او به مردم و از طرفی تقابل با شعارهایی نظیر دفاع از حقوق بشر نهایتا حمایتکنندگان نیز سر ناسازگاری با او را آغاز میکنند و دست از حمایتش برمیدارند.
یوسا رمان «سور بز» را در سال ۲۰۰۲ منتشر کرد. این رمان خوشبختانه در ایران با ترجمه خواندنی عبدالله کوثری به فارسی برگردانده شده و تا به حال چند مرتبه تجدید چاپ شده است. خواندن این رمان برای تمامی علاقهمندان به پیگیری وضعیت حکومتگران دیکتاتور، نوع و روش کار آنها در مواجهه با انسانها و همچنین مردمی که در زیر یوغ چنین شخصیتهای که قدرت مستشان کرده است و همین قدرت لجامگسیخته آنها را تا انتهای تباهی همه چیز یک ملت پیش میبرد، پیشنهاد میشود. مخصوصا اینکه یوسا یکی از نویسندگان برنده نوبل ادبیات هم هست؛ نویسنده، مقالهنویس و روزنامهنگاری شهیری که در داستانپردازی و استفاده از کلمات تواناست و زمانی سودای رئیسجمهور شدن را هم در سر داشته است. «گفتوگو در کاتدرال» و «جنگ آخرالزمان» از دیگر آثار مشهور این نویسنده پرویی هستند که به فارسی هم برگردانده شدهاند.
قسمتهایی از کتاب «سور بز»: «سیاستمدار نباید برای تصمیماتش پشیمانی بخورد، هیچ وقت از هیچ کار پشیمان نشده بود. آن دو تا اسقف را زندهزنده جلوی کوسهها میانداخت، بعد مرحلهای از مناسک صبحگاهیاش را شروع میکرد که همیشه با ذوق و شوق واقعی به آن میپرداخت و این به خاطر یادآوری رمانی بود که در جوانی آن را خوانده بود، تنها رمانی که به آن فکر کرده بود؛ کجا میروی».
هیچ وقت درک نکردی که چطور میشود تحصیلکردهترین آدمهای دومینیکن، روشنفکرهای مملکت، حقوقدانها، پزشکها که اغلب فارغالتحصیل بهترین دانشگاههای ایالات متحده و فرانسه بودند آدمهای حساس، فرهیخته و باتجربه، خوبخوانده، صاحب فکر که قاعدتا باید شامه تیزی برای شناخت هر چیز مسخره داشته باشند، آدمهای بااحساس و باوجدان اجازه میدادند آنطور وحشیانه ازشان سوءاستفاده بشود.»
فرزاد گمار