این مقاله را به اشتراک بگذارید
نگاهی به رمان «مرد است و قتلش، آقا کمال!» اثر یاکوب آرژونی
حمیدر رضا امیدی سرور
این درست که مهاجرت میلیونها ترک به کشور آلمان و بده بستان میان میهمانان و میزبانان باعث حل شدن تدریجی ترک تبارها در جامعه آلمان شده است، اما با همین فرض خوشبینانه نیز انتخاب یک کارآگاه ترکبار به عنوان شخصیت محوری و درواقع قهرمان رمانی پلیسی / جنایی در این کشور که همیشه گرایشات نژادپرستانه در آن پررنگ بوده و هست، آنقدر عجیب و متفاوت به نظر میرسد که پیشبینی عدم اقبال عمومی مخاطبان و بذل شذن به تجربه ای ناموفق بسیار پررنگ بوده باشد. اما یاکوب آٰرژونی با رمانهایی که با محوریت شخصیت کمال کایانکایا نوشت به توفیقی غیرقابل انتظار دست یافت. چنانکه بسیاری این آثار را یک اتفاق در ادبیات آلمان محسوب کردند.
این شخصیت ترک تبار چه ویژگی هایی داشت که توانست با وجود چنین شرایطی به یک شمایل محبوب در میان کارآگاهان بر آمده از ادبیات پلیسی آلمان بدل شده و حتی شهرتش به آنسوی مرزها نیزکشیده شود؟
کمال کایانکایا بی شک بسیار مدیون توانایی های خالق خود یاکوب آرژونی ست ، نویسنده ای خوش قریحه که هم شناخت خوبی از ادبیات پلیسی و قواعد آن داشت و هم جامعه پیرامون خود را خوب می شناخت و البته مهمترین اقلیت حاضر در این جامعه یعنی ترکتباران را به این ها بیفزایید قدرت قلم و ذوق و هوش یک نویسنده جدی را.
او در خلق قهرمان و نیز پارهای از عناصر سبکی آثارش از پیشکسوتان نامدار خود در ادبیات پلیسی جنایی (از نوع رمانهای موسوم به هارد بویلد که از مایه های رئالیستی نیز برخوردار بودند) تاثیر پذیرفته اما دانسته چگونه مرز تقلید و تاثیر را حفظ کند. اگر برای طراحی شخصیت کمال کایانکایا از فیلیپ مارلو کارآگاه اسطوره ای آثار ریموند چندلر ایده گرفته آن مستقیم از آثار چندلر وارد داستانهای خود نکرده که در آن صورت نه فقط توی ذوق می زد که به کاریکاتوری خنده دار بدل می شد. او این شخصیت را با برخی ویژگی های مشابه، در جهان خاص آثار خود دوباره خلق کرده، چنانکه به ازای هر شباهت چند تفاوت نیز ممکن است داشته باشند و رنگ قابل قبولی به او داده به همین خاطر است که تلخاندیشی کمال کایانکایا و متلک پرانی های او به تقلیدی مضحک و کم مایه از شخصیت فیلیپ مارلو بدل نشده بلکه ویژگی های خاص مردی است که از کودکی در فرهنگ دیگری بزرگ شده. نوع گویش و خلق و خوی او با آلمانی ها شباهت بسیار دارد اما ظاهر و نامش از تباری ست که در این سرزمین بیگانه اند.
کمال کایانکایا به دلیل بزرگ شدن در خانواده ای آلمانی همه امتیازات یک فرد آلمانی را دارد، اما با وجود این همچنان گاه احساس غربت و بیگانگی کرده ، همانند کسی که از اصل خود دور مانده. با هر مشتری که روبه رو می شود از او می پرسد چرا دربین این همه نامهای آلمانی به سراغ کارآگاهی رفته که نام ترکی دارد. کمال کایانکایا گویی نماد ترک تبارانی ست که هیچگاه نتوانسته اند در جامعه آلمان حل شوند در واقع این جامعه واجد وژگی هایی بوده که به آنها چنین اجازه ای را به او نداده است.
نثر یاکوب آرژونی نیز بسیار متاثر از نثر ریموند چندلر به نظر می رسد با توصیفات خاص او و ظرافت های طنازانه زبانی اش، این شاخصه در جای جای رمان خودنمایی می کند و از جمله جذابیت های سبک آرژونی محسوب می شود.توفیق او تا آن حدی هست که با وجود از دست رفتن ناخودآگاه چنین ویژگی هایی در زبان آثار او، بقایای آن را در ترجمه اثر به فارسی نیز می توانیم احساس کنیم.
یاکوب میکلسون، خالق کمال کایانکایا، نویسندهای آلمانی است که در ۱۹۶۴ در فرانکفورت متولد شد. نام مستعار یاکوب آرژونی را با ترکیب نام خود و نام همسر مراکشیتبارش ساخت. در سال ۱۹۸۵ با نگارش رمان «تولدت مبارک، ترکه!» { در ایران«تولدت مبارک، آقاکمال!»} به شهرت رسید. در ۱۹۹۱ فیلمی بر اساس این رمان ساختهشد که به دامنه شهرتش افزود. او در سال ۲۰۱۲ پنجمین جلد از مجموعه داستانهای این کارآگاه ترک–آلمانی را با نام «برادر کمال» منتشر کرد و یک سال بعد، در ۴۸ سالگی زمانی که کتابهای جنایی و کارآگاه ترکتبارش در اوج محبوبیت قرار داشتند به دلیل بیماری سرطان لوزالمعده با زندگی وداع گفت. آرژونی در کنار رمانهای پلیسی، آثار داستانی دیگری نیز نوشته است.
ناصر زاهدی تا پیش از این دو عنوان از پنج کتاب پلیسی یاکوب آرژونی را با اسامی «تولدت مبارک آقا کمال!» و «به سلامتی آقا کمال!» ترجمه و در سری نقاب نشر جهان کتاب به بازار فرستاده بود. «مرد است و قتلش آقا کمال!» اثر دیگری ست از همین نویسنده که به تازگی در همین مجموعه و توسط همین مترجم به فارسی در آمده است. گفتنی ست که نام اصلی رمان «یک مرد ، یک قتل» است که ظاهرا مترجم برای هماهنگی بیشتر میان نامها این پنج رمان، آن را تغییر داده است. به هر روی رمان حاضر که درسال ۱۹۹۲ منشر شده جایزه بهترین رمان سال آلمان را برای نویسنده به ارمغان آورده است.
در این رمان نیز ماجرا از زمانی آغاز می شود که کارآگاه کمال مشغول مگسپرانی در دفتر زهوار دررفته خود است. جایی که به نظر آنقدر مخروبه شده که بهتر است به دنبال جای تازه ای باشد اما در این بین یک مشتری تازه به سراغ او می آید.
معمولا نام کمال کانایاکا مانع از آمدن مشتری های آلمانی به دفتر اوست اما این بار مردی آلمانی به سراغ او آمده است که عاشق زنی آسیای شرقی بوده؛ زنی با شغلی نامناسب بدنام. جالب اینکه مرد آلمانی که زبان زن آسیایی را بلد نبوده چیز زیادی از او نمی داند و حالا کمال کانکایا باید او را که ربوده شده پیدا کند و این بهانه ای ست برای سفر این کاراگاه به درون جامعه و لایه های پایین آن، جایی که مهاجران زندگی سخت و خطرناکی را پشت سر می گذرانند. یاکوب آرژونی با روایت داستانی جذاب تصویری واقعگرایانه از زندگی مردم آلمان نشان می دهد.تصویری که به دلیل آنکه تنها در جهان آقار این نویسنده بدین شکل انعکاس یافته و پیش روی خواننده قرار می گیرد جذاب خواندنی ست.
نقل از الف کتاب
مرد است و قتلش، آقا کمال!
نویسنده: یاکوب آرژونی
ناشر : جهان کتاب
۱۷۶صفحه، ۱۰۰۰۰ تومان