این مقاله را به اشتراک بگذارید
بیات و اقتصاد آزادی: نظم خودجوش بازار»
در دفاع از بازار
«ادبیات و اقتصاد آزادی: نظم خودجوش فرهنگ»، که با ترجمه سلمان رضوانجو و ویرایش علی سیاح از جانب انتشارات دنیای اقتصاد به بازار آمده است، از چند جنبه کتاب بدیع و درخور تأملی است. نخست آنکه نمونهای کمنظیر از نوعی مطالعه میانرشتهای است که بین اقتصاد و نقد ادبی پل میزند. نویسندگان کتاب، پل کانتور و استفن کاکس، یکی از ادبیات به اقتصاد و دیگری از اقتصاد به نقد ادبی نقب میزنند که نقاط تلاقی جالب توجهی دارند و در بعضی موارد به نتایج تأملبرانگیزی دست مییابند. اهمیت دیگر «ادبیات و اقتصاد آزادی» از این جنبه است که برخلاف تصور متعارف از نظریه ادبی و مطالعات فرهنگی، از چپگرایی و انتقاد به جهان سرمایهداری خبری نیست؛ بلکه بر عکس، نویسندگان بر آناند تا با الهام از آموزههای مکتب اقتصادی اتریش، بین نظم خودجوش بازار و خلاقیت فردی، رابطهای برقرار کنند. و مثلا این مسئله را پیش میکشند که آیا میتوان نویسنده را شبیه به کارآفرینی در نظر گرفت که با منطقی شبیه به منطق بازار دست به خلاقیت میزند و موفق از صحنه بیرون میآید؟ آیا میتوان برخی از آثار ادبی را با نوسانات و تغییرات بازار مقایسه کرد و به تحلیل آنها پرداخت؟ مخاطبان نقد ادبی در ایران، بیش از دو دهه است با نظریه ادبی، شیوههای نقد و خوانش متفاوت آثار ادبی را تجربه کردهاند. از این بابت میتوان ادعا کرد که «ادبیات و اقتصاد آزادی» کتاب کمنظیری به شمار میآید. ارائه نمونههایی از نقد عملی، سومین خصیصهای است که به کتاب، شیوایی خاصی میبخشد. ممکن است که طرز نگرش نویسندگان به مذاق برخی خوش نیاید، اما بیشک مؤلفان از صراحت لهجه و جسارت خاصی برخوردار بودهاند. کتاب در ١٠ فصل تنظیم شده است. یکی از مفروضات کتاب این است که نقد ادبی از بازار میهراسد و وجه غالب بازارهراسی و ناسازگاری با منطق سرمایه است، حال آنکه آثار ادبی مدرن میل دارند تا در وضعیتهایی شبیه به بازار شکل پیدا کنند یا اینکه از منظر خلق ادبی، دستکم بازار موضوع جالبی برای نوشتن است. در این کتاب با تحلیلهای متفاوتی از آثار ادبی روبهرو میشویم. خوشبختانه برای خواننده فارسیزبان کتاب، غالب آثار مورد بررسی در دسترس قرار دارند. و از جوزف کنراد و توماس مان گرفته تا بن اکری، به فارسی ترجمه شدهاند.
یکی از مفروضات جالبتوجه نویسندگان، رابطه بین اقتصاد و ادبیات است. آیا ادبیات و اقتصاد در یک مسیر تحول پیدا میکنند؟ و یا اینکه روال شکلگیری هریک خلاف جهت حرکت دیگری است. چنین که برمیآید کتاب به نحو تاریخمندی تنظیم شده است. اقتصاد آزاد و رقابتی، مثلا در قرن نوزدهم، مشوق و محرک خلق ادبی است. نویسنده شبیه به صنعتگر و کارخانهدار موفق عمل میکند. آفرینش هنری و اقتصادی بهجز تفاوت در حوزههای آفرینش، شیوهها و شگردهای مشترک بسیاری دارند. علاوه بر این تحولات بازار در شرایط تاریخی خاصی به رونق صنعت نشر انجامیده است و به تبع آن، نحوه خلق ادبی نیز تغییر کرده است. از دوران رمانتیسم به بعد، با نزاع نویسنده و اقتصاددان مواجه میشویم. بهعبارتی این رمانتیکها بودند که نخستینبار با بازار درافتادند و بذر مخالفت با سرمایه و سرمایهداری را پراکندند. نتیجه نگرش آنها به خلاقیت ادبی راه را برای چپگرایان باز میکند و بهزعم نویسندگان کتاب، عرصه آکادمی به انحصار بازارستیزان در میآید. این کتاب درصدد آن است تا مسیر این دگرگونی تاریخی را تغییر دهد یا حداقل با شیوه مسلط بررسی و نقد ادبی متفاوت باشد. مسئله نویسندگان این است که بازار، مفهوم یکدست و یکپارچهای نیست و در بستر تاریخ بهنحو خودانگیختهای تحول یافته است و آثار ادبی نیز ایماژهای متفاوتی از بازار به دست میدهند. حالات مختلف بازار نیز ادبیات را دستخوش تحول میکند. پرسش این است که آیا بین نگرش سروانتس به بازار با نگرش والت ویتمن شباهت یا تفاوتی هست؟ این بازاری که معمای سرمایهداری فرض شده است، نه مفهومی ایستا و خودبسنده است و نه آنطورها که معمولا تصور میشود ایستا است. رکود، تورم، و دگرگونیهای سرمایهداری، مولد نگرش متفاوتی است که در روند فعل و انفعالاتی معنادار و معناآفرین میشود که تحلیل مارکسیستی یا دیگر نحلههای چپگرای نقد ادبی از پس تحلیل دقیق و درست آن بر نمیآیند. نظریهپردازان مکتب اتریش، کسانی مثل میزس و هایک، بهمراتب بهتر از بدیلهای متعارف آنها در عرصه نقد و پژوهش ادبی، میتوانند رویدادهای خلاقانه حیات ذهنی و تخیلی انسان عصر سرمایهداری را تحلیل کنند. نویسندگان انتقاد مهمی را علیه نظریه و نظریهپردازان ادبی مطرح میکنند. آنها خواسته یا ناخواسته به تأسی از انگارههای مارکسیستی، تقلیلگرا شدهاند. چنانکه پیدا است این کتاب با مسائل و مجادلات فکری در فضای علوم انسانی ایران نسبت مستقیمی دارد و چهبسا مواجهه با این متن، سرمنشأ پرسشها و بحثهای بسیاری باشد.