این مقاله را به اشتراک بگذارید
اسطوره به روایت شاهرخ مسکوب
«درآمدی به اساطیر ایران»، کتابی است از شاهرخ مسکوب که از طرف نشر فرهنگ جاوید منتشر شده است. این کتاب، چنانکه حسن کامشاد در یادداشت ابتدایی آن اشاره کرده، ماحصل درسگفتارهای شاهرخ مسکوب است و گویا به صورت جزوه در میان دستنوشتههای او بوده. علیرضا جاوید که این درسگفتارها با ویراستاری او به چاپ رسیده در یادداشت خود در سرآغاز کتاب مینویسد: «متن حاضر تقریرات شادروان مسکوب است که بهصورت درسگفتار ایراد شده است. متنی که برای چاپ در اختیار ناشر قرار گرفت صورت خامِ نسخهبرداریشده از روی نوار آن خطابهها بود و نیازمند پارهای اصلاحات». کتاب، در شکل کنونی خود به این صورت بخشبندی شده است: بخش اول با عنوان «کلیات اسطوره» که در آن به چیستی اسطوره، تفسیر اسطوره، کلیاتی درباره اقوام هندواروپایی، زبانهای ایرانی و منابع اطلاع از اساطیر ایران پرداخته شده است. بخش دوم کتاب با عنوان «اساطیر ایران» با معرفی و توضیح «چهار امر اساسی در ساخت و اندیشه اساطیری ایران» آغاز میشود. این چهار امر اساسی عبارتند از: «یزدانشناسی»، «کیهانشناسی»، «انسانشناسی» و «رستاخیز یا تنِ پسین». اسطوره در اندیشه ایرانی، ایزدان جنگ و اندیشه جنگ در حماسه موضوعاتی هستند که در بخش دوم کتاب به آنها پرداخته شده است. آنچه میخوانید سطرهای آغازین بخش اول کتاب است با عنوان اسطوره چیست: «اسطوره خبر، حکایت، قصه یا روایتی است که معمولا نشانهای از نوعی اعتقاد مابعدالطبیعی و نوعی جهانبینی است در دورهای که فرهنگ سینهبهسینه منتقل میشد. اسطوره دنیای مشترک هر قوم بود: پیشامدهای خوشایند و ناخوشایند، مفید و خطرناک را تمهید میکرد، رابطه انسان (و قوانین این رابطه) را با نیروهای مابعدالطبیعه رقم میزد، جهان فرهنگی بنیاد میگذاشت و با این فرهنگ تصویری از عشق و نفرت، ثروت و قدرت، امر جنسی، مرگ و ترس و جز آن میساخت. اشیا، طبقات اجتماعی، اصناف و خانواده و مشاهده طبیعت وارد یک دستگاه و نظام عظیم الهی – فلکی میشوند و خود منشاء تفکر درباره جهان دیگر، آفرینش، اصل انسان و مقام او در عالم هستی و علت نیکی و بدی میگردند. بدینگونه معتقداتی در باب مابعدالطبیعه و طبیعت و اجتماع و اخلاق و جز آن ساخته میشود. انسان همیشه به جهانِ گرداگرد خود توجه داشته است. اسطوره، بیان و نمودگاری است از شناخت انسان از جهان که اکثرا گذشته از صورت ظاهر، برای انسان دارای معنایی باطنی و پنهان نیز است. اسطوره از جهان، طبیعت، خدایان، دیوها و خلاصه از زندگی مادی و معنویِ انسانِ پیشین سخن میگوید».
حواشی کار خلاقه
«عادات و آداب روزانه بزرگان» کتابی است از مِیسن کِری که با ترجمه حسن کامشاد از طرف نشر فرهنگ جاوید منتشر شده است. کتاب، چنانکه از عنوانش برمیآید به زندگی روزمره شخصیتهای مشهور عرصههای گوناگون، از هنر و ادبیات گرفته تا فلسفه و …، میپردازد و به اینکه بزرگان این عرصهها چگونه زندگی روزمره خود را در راستای پیشبرد هرچه بهتر کار حرفهای خود تنظیم میکردهاند و آیا اساسا زندگی روزمره و کار حرفهای و خلاقه میتوانند در کنار هم به یک همزیستی مسالمتآمیز دست یابند یا با هم آشتیناپذیرند و آیا میشود زندگی روزمره را طوری مدیریت کرد که به پیشبرد بهتر کار خلاقه کمک کند یا نه؟ مِیسن کِری در بخشی از مقدمه خود بر این کتاب، درباره آن مینویسد: «این کتاب به حواشی میپردازد نه به مقتضیات فعالیت خلاقه، و نه به ثمره آن، سر و کار آن بیشتر با روند کار آفرینش است تا با مفهوم و معنا؛ و در ضمن، ناگزیر، شخصی است. (جان چیور میگفت: «نمیشود حتی نامهای تجاری ماشین کرد و چیزی از خویشتنِ خویش بروز نداد». آیا فکر نمیکنید که درست میگفت؟) دلمشغولی اصلی من در کتاب حاضر چیزهایی است که در زندگی خودم با آنها مشکل دارم: چگونه میتوان کار خلاق ارزشمند انجام داد و، درعینحال، امرار معاش کرد؟ بهتر نیست هم خود را یکسره صرف یک کار بکنیم یا بخش کوچکی از روز را به آن اختصاص بدهیم؟ مضافا، اگر فرصت کافی برای انجامدادن همه طرح موردنظر نباشد، آیا باید همهچیز را (خواب را، درآمد را، خانه مرتب را) رها کرد یا آنکه باید یاد گرفت چطور برنامههای خود را کوتاهتر کنیم و در زمان کمتر کار بیشتر انجام دهیم». در کتاب «عادات و آداب روزانه بزرگان» به عادتها و برنامههای روزانه بسیار نویسنده و هنرمند و متفکر مشهور و نحوه آمادهشدن آنها برای کار خلاقه و چگونگی و زمان انجام این کار توسط هریک از آنها پرداخته شده است. فروید، پروست، جویس، فاکنر، چایکوفسکی، وودی الن، شوبرت، شوپن، فلوبر، ملویل، هابز، دیکنز، تالستوی، الیوت، کافکا، بکت، سارتر و اینگمار برگمان از جمله بیشمار نویسنده، شاعر، هنرمند و متفکری هستند که در این کتاب به عادات و آداب روزانه آنها و نحوه آمادهشدنشان برای کار خلاقه و اینکه چه زمانی را به این کار اختصاص میدادهاند، پرداخته شده است. در یکی از بخشهای این کتاب، روایت هرمن ملویل را میخوانیم از زندگی روزانهاش در زمانی که رمان بزرگ «موبیدیک» را مینوشته است. ملویل در این دوران بههمراه خانوادهاش در مزرعهای زندگی میکرده و در آنجا با لذت به کشاورزی و نوشتن مشغول بوده است. ملویل مینویسد که وقتی در صبحهای برفی از پنجره اتاقش بیرون را نگاه میکرده احساس میکرده که از پنجره کشتی به دریا نگاه میکند: «اینجا در روستا، حالا که زمین را برف پوشانده، احساس نوعی دریا میکنم. صبح که برمیخیزم از پنجره به بیرون مینگرم انگاری از پنجره کشتی اقیانوس اطلس را میبینم. اتاقم شکل کابین کشتی به خود میگیرد، و شبها از خواب که میپرم و زوزه باد را میشنوم، به خیالپردازی میافتم که بادبان کشتی زیادی گشاده است و بهتر است بروم روی پشتبام و دودکش بخاری را طنابپیچ کنم».
شرق