این مقاله را به اشتراک بگذارید
‘
بهرام اردبیلی، دگر اندیش اسطوره ها
امیرحسین بریمانی
حدودی در نشریات به چاپ رسانده که در کتاب «رهگذری در خواب پروانهها» به کوشش میثم ریاحی گردآوری شده است. شعر آوانگارد، واپس زنی الگوهای تثبیت شده در نظام شعری است و داعیه نگرش نوین را دارد، اما ابتدا باید نمود این نگرش نوین را مشخص کنیم. در جریان واپس زنی و رویکرد بدیع به امر شعری در سه دهه اخیر، چیزی بهعنوان بازاندیشی از قلم افتاده است. بدین معنی که نوگرایی در مضامین، با لگدمال مضامین پیشین صورتپذیرفته و احیا یک ایده در کارکرد و بیانی جدید، کمتر دیده شده است و بهرام اردبیلی در «شبانه قیس به بازخوانی لیلی» و همچنین در «سیاوش در تختجمشید» به احیا مضامین پیشین در ساخت جدید پرداخته است. اردبیلی از شاعران آوانگارد دهه ۴۰ و ۵۰ در جریان شعر دیگر حضور داشت و بیانیه شعر حجم را نیز امضا کرد، اما عملا به هردو جریان بیاعتنا بود و رسم آوانگاردیت خود را پیش گرفت. شعر اردبیلی پویاست چراکه ابژههای او درحال حرکت و انجام فعلاند و هرکدام نقش مهمی را در دراماتیزهسازی ایفا میکنند و صرفا خلق یک وضعیت گذرای شاعرانه را برعهده ندارند بلکه بر پیکره اندام وار یک شعر نیز تاثیرگذاری دراماتیک دارند. بهعنوان مثال شعر «فصل دوازدهم (پاییز)» را میتوانیم به سه جمله دستهبندی کنیم:
«آن زمان که
اسفنج خونین ماه
بالا میآید
من بر قشر سرد ستارهای
خاموش میروم
نگاه میکنم:
عادلترین سردار تاریخ
از ویرانهها بازمیگردد»
در هر جمله یک اتفاق درحال وقوع است و هیچیک ایستا نیستند. جمله اول، وضعیت را ترسیم میکند و بار اعلام خطر را ترکیب «اسفنج خونین» حمل میکند. گفته شد که سطرهای اردبیلی علاوه بر کارکرد تماتیک، در اندام وارگی شعر نیز سهم دارند و نقشی تک بعدی و جداگانه را ایفا نمیکنند. استفاده از ساختار افقی برای ایجاد تصویر زیبا، اگر در پیکره عمودی شعر دنبال گرفته نشود به ابتذال و یک زیبایی گذرا و سطحی بدل خواهد گشت. حال دراین شعر استفاده از واژه «ویرانه ها» در سطر آخر، استفاده از تصویر اسفنج خونین ماه را توجیه میکند و مانع بیرون زدگی ایماژ از پیکره شعر میشود. باید در نظر داشته باشیم که در اشعار کوتاه، نجات سطرها از ابتذال نیز ظریفتر خواهد بود و دراین شعر اردبیلی نیز استفاده از همین واژه برای این مهم کارساز بوده است.
در همین شعر نکتهای که به چشم میخورد تبعیتنکردن جملهها از یک الگوی علی معلولی است، یعنی جمله اول، دلیلِ وقوع جمله دوم نیست و همینطور جمله دوم نسبت به سوم. حوادث خارج از روایت یا بیرون از متنیت، قابل حدس زدن نیستند و دالها همواره باید با تاویل مخاطب تکمیل شوند. یا حتی اگر شعری ظاهرا ازین الگو بهره میبرد، فاصله میان وضعیت اول و دوم زیاد است که بازهم جاهای خالی برای مخاطب میگذارد؛ هنر اردبیلی در نگفتن است:
«آواز سبز دستت
بهار را بیدار کرده است
تا من در ابدیت زنبق ها
از چشمهای تاریکت
عبور کنم»
پویایی تصاویر اردبیلی، به تربیت ذهن مخاطب میانجامد. مخاطب همواره در کشف رابطههای اجزا شعر باید دست به خلق بزند و از نشانگان متن، استفاده حداکثری کند. واژگان اندک هر شعر با هدفمندی انتخاب شدهاند و در وضعیت ناهنجار قرار گرفتهاند. این ناهنجاری زیباشناسانه کلمه، آشنایی زدایی از امر شعری است و هنجارها را به سخره میگیرد و بهسمت شعر آوانگارد میتازد. دراین میان اشعاری از اردبیلی با مضامینی برگرفته از اسطورههای کهن به چشم میخورد:
«سیاوش خود آتش است
بر یال اهورا
بر نوک تاج مینشیند و
در گردنه میسوزد»
اردبیلی در این دست از اشعار خود. با اینکه نشانی از پست مدرنیسم به چشم نمیخورد، اما به احیای روابط اسطورههای کهن اندیشیده و کاراکترهای اسطورهای را در وضعیت جدید به چالش کشیده و پتانسیل آنان را سنجیده است. اهمیت خوانش بهرام اردبیلی برای شاعر آوانگارد امروز، در همین بازاندیشی مضامین کهن است که با ژستهای آوانگارد تضاد دارد. بهطور کلی شعر پویای اردبیلی اگر در دهه ۹۰ نیز نوشته میشدند، بازهم قابلیت جریانی دگراندیش در شعر معاصر را داشتند.
*****
خبر انتشار نخستین مجموعه شعر بهرام اردبیلی
نخستین مجموعه شعر بهرام اردبیلی از شاعران مطرح شعر حجم در دهه ۴۰ به کوشش میثم ریاحی منتشر شد.
این کتاب با نام «رهگذری در خواب پروانهها» در ۱۱۵ صفحه ، ۳۴ شعر این شاعر را در خود جای داده که همگی آنها در نشریات نایاب دهه ۴۰ و ۵۰ ازجمله جزوههای شعر طرفه، فردوسی، رستاخیز، دفترهای شعر دیگر، واندیشه و هنر، منتشر شدهاند. این شعرها تاکنون در یک مجموعه در کنار هم به مخاطبان شعر ارایه نشده بود.
بهرام اردبیلی متولد ۲۴ اسفند ۱۳۲۱ در اردبیل بود. وی در سن ۲۲ سالگی اولین شعرش را در مجله «فردوسی» چاپ کرد و در همان زمان به تدریج با شاعرانی چون بیژن الهی، محمود شجاعی، پرویز اسلامپور، یدالله رویایی و فریدون رهنما که بعدها به گروه «شعر دیگر» معروف شدند، آشنا شد. او پس از این آشنایی به طور جدی به شعر پرداخت.
ابتدای دهه ۵۰ بود که اردبیلی به واسطه فریدون رهنما در اداره رادیو و تلویزیون مشغول شد. در اواسط دهه ۵۰ به هند سفر کرد و ۱۰ سال در همانجا زندگی کرد.
او در هند به یوگا و موسیقی روی آورد. سپس به اسپانیا رفت و مدتی در جزایر قناری اسپانیا زندگی کرد. ۲۰ سال در اسپانیا بود که در این مدت ۳ بار به ایران سفر کرد و در اسفند ۱۳۸۴ در تهران درگذشت.
‘