این مقاله را به اشتراک بگذارید
درباره مجموعهشعر «ماه آسمان صبح» و شاعرش کنجی میازاوا
رؤیای عصر بیزمان
جواد لگزیان
«انبوه سست ابرها در آسمان آبی/ و درخشش شکوفههای گیلاس زیر تابش آفتاب/ اگر باد دوباره بر گیاهان بوزد،/ حتی درخت قطعشدهی «تارا» هم خواهد لرزید./ من بهتازگی بر خاک نرم کود پاشیدهام./ اگر بهناگه انبوه چکاوکان در آسمان به پرواز درآیند،/ باد، بهت کبودش را خواهد وزید./ و گیاهان زرد به جنبش در خواهند آمد./ انبوه سست ابرها در آسمان آبی / و درخشش شکوفههای گیلاس زیر تابش آفتاب/ به درخشش شکوفههای گیلاس زادگاهم میماند». کنجی میازاوا، شاعر و نویسنده قصههای پریوار، که در سال ١٨٩۶ در «ایواتِه»ی ژاپن، و در شهر کوچکی بهنام «هاناماکی» چشم به جهان گشود، علاوه بر شعرهایی با تصویرهای زیبا، زندگینامه جالبی نیز دارد. او از همان اوان کودکی شخصیتی بارز داشت. کسانی که او را از نزدیک دیده بودند، میگفتند کودکی درسخوان، مؤدب، کمحرف و خوشرفتار است. کلاس سوم و چهارم ابتدایی بود که معلمش «یاگی اِی زو» برایش مکرر قصه میخواند و همین قصهخوانیها ذهن خلاق کنجی را برانگیخت، چنان که بعدها خود به خلق قصههای خیالی پرداخت. در مقطع راهنمایی، برای نخستینبار زندگی در خوابگاه مدرسه را بهدور از خانواده تجربه کرد. از همان کودکی بسیار به گردش در طبیعت و جمعآوری سنگهای مختلف علاقه داشت. جداشدن از خانواده و زندگی در تنهایی، این فرصت را به او داد تا بتواند با خیالی آسوده، هر قدر که میخواهد در محیط طبیعی اطراف محل زندگیاش گردش و سنگهای مختلف جمع کند. او اشتیاق فراوانی به مطالعه کتابهای داستان داشت و زندگی در تنهایی به اندازه کافی فرصت خواندن را برایش فراهم میکرد. کنجی موفق شد به آرزوی بزرگش یعنی ادامه تحصیل در مدرسه عالی کشاورزی و جنگلداری «موریاُووکا» برسد. زمینشناسی، خاکشناسی و شیمی از جمله علومی بودند که او در این دوره فراگرفت. همچنین او با کمک دوستانش مجله ادبی آزاریا را منتشر کرد و در قالب «تانکا» (به معنی شعر کوتاه) شعر میسرود و در مجله چاپ میکرد. پس از اتمام تحصیلات، کنجی در مدرسه عالی کشاورزی شهر هاناماکی به تدریس مشغول شد. لگاریتم، تولیدات کشاورزی، شیمی، زبان انگلیسی، خاکشناسی، کودشناسی، هواشناسی و چند رشته دیگر را تدریس میکرد. کنجی در کنار تدریس در مدرسه عالی کشاورزی، به زراعت نیز میپرداخت و به همین سبب فقر و مشکلات زندگی روستایی را از نزدیک لمس کرد و انگیزهای قوی برای تلاش در جهت بهبود معاش و بالابردن سطح فرهنگ آنان در او به وجود آمد. کار سخت در مزرعه و تغذیه ناکافی، کمکم کنجی را خسته و فرسوده کرد و از قوای بدنی او کاست؛ تا اینکه در یکروز تابستانی و گرم در ١٩٢٨، ناگهان دچار بیماری و تب شدید شد. تب و بیماری چهل روز ادامه یافت. بر اثر درمان و مراقبتهای خانگی، مدتی کوتاه سلامتیاش را باز یافت اما کمی بعد با شروع فصل زمستان به سل مبتلا شد. او در یکی از سفرهای کاریاش به توکیو بین راه دچار سرماخوردگی و به محض رسیدن به توکیو بستری شد. پس از یک هفته به توصیهی پزشک معالج برای مداوا و استراحت به زادگاهش هاناماکی بازگشت و در همین ایام بود که شعر معروف «از باران هم شکست نمیخورم» را در بستر بیماری سرود: «از باران هم شکست نمیخورم/ از باد هم شکست نمیخورم/ از برف یا گرمای تابستان هم شکست نمیخورم/قوی و پرتوان/ بیآنکه بیش بخواهم/ یا بر کسی خشم بگیرم/ آرام و لبخند بر لب/ غذایم، کمی برنج/ خمیر لوبیا و کمی سبزی/ بیآنکه حسابگر باشم/ بیآنکه آموختههایم را از یاد ببرم/ چشمانم بس بینا، گوشهایم بس شنوا و ادراکم بس عمیق/ درسایه درختان جنگل کاج در میان دشت/ در کلبهای با سقف گالیپوش/ اگر بدانم کودکی بیمار در شرق است،/ به پرستاریاش بیدرنگ میشتابم./ اگر بدانم مادری خسته در غرب است،/ برای حمل خوشههای سنگین خرمنش بیدرنگ میشتابم./ اگر بدانم انسانی در انتظار مرگ در جنوب است،/ بیآنکه درنگ کنم شتابان به سویش میروم/ تا به او بگویم چیزی برای ترسیدن نیست./ اگر بدانم جنگ و دادخواهی در شمال بر پا است،/ شتابان میروم تا بگویم: بیهوده است. بس کنید!/ هنگام خشکسالی غمگین میگریم./ از هجوم سرما در تابستان نگران و حیران راه میروم./ بگذار مرا نادان و کودن بنامند،/ بگذار تشویق و ستایشم هم نکنند، /چه اهمیتی دارد آنگاه که آزاری نرسانم./ و من میخواهم/ چنین انسانی باشم». کنجی میازاوا پس از چندین سال مقاومت و دستوپنجه نرمکردن با بیماری سل، در ١٩٣٣ و در سیوهفتسالگی چشم از جهان فروبست. اما داستانها و اشعار وی یکی از پرخوانندهترین آثار ادبیات نویسندگان ژاپن به شمار میآید. شاید شعرهای کنجی میازاوا در برخورد نخست، ساده به نظر برسند اما بیشک این شعرها در کنار مطالعه زندگی آرام و انسانی او و تلاشش در جهت پدیدآوردن دنیایی بهتر و آبادتر دوشادوش روستائیان و طبیعت، تصویری برای همیشه از شعر و شاعری که مانند شعرش بود در یادها خواهد آفرید
نقل از شرق
1 Comment
آسیه صابر مقدم
مترجم این کتاب آسیه صابر مقدم است.مطالب درج شده در بالا عینا از ترجمه ایشان کپی برداری شده است. بدون اینکه نامی از ایشان برده شود.این کار خلاف اخلاق و نوعی سرقت به حساب می آید.