این مقاله را به اشتراک بگذارید
«هفت ماهگی» قهرمان ندارد
گفتگو با هاتف علیمردانی کارگردان «هفت ماهگی»
«هفت ماهگی» از ابتدا و در سکانس های اول با محوریت یک زن باردار آغاز می شود و داستان به گونه ای حول محور این شخصیت با بازی باران کوثری می گذرد که مخاطب به این فکر می کند که این شخصیت اصلی داستان است، اما ناگهان تمرکز داستان از روی این شخصیت برداشته شده و به سمت شخصیت دیگری می رود. این تغییر ناگهانی می تواند دلیل خاصی مانند تصادف باران کوثری در زمان فیلمبرداری فیلم داشته باشد؟
خیر. برای توضیح این سوال باید بگویم ما در فضای سینما می توانیم قصه های مختلفی را تعریف کنیم و قهرمان های قصه گاهی پیروز و گاهی شکست میخورند. در سینمای امروز قهرمان هایی که ما آنها را بسیار دوست داریم به راحتی و با تصمیم کارگردان در فیلم کشته می شوند و محوریت داستان به سمت شخصیت دیگری می رود. اگر در ابتدای «هفت ماهگی» به یکی از شخصیت ها پرداخته می شود و سعی در معرفی این شخصیت برای مخاطب وجود دارد، به این معنا نیست که قرار است این شخصیت تا آخر داستان با ما باشد. البته این را هم نباید فراموش کرد که تاثیر شخصیت زن باردار تا آخر داستان با فیلم همراه است و نمی توان این تاثیر را نادیده گرفت.به عنوان مثال در سریال
«بازی تاج و تخت» در ابتدا یک شخصیتی را نمایش می دهد و مخاطب به این فکر می کند که قرار است قصه این شخصیت را در فیلم دنبال کند اما می بینیم که در همان ابتدای داستان شخصیت مورد نظر حذف می شود و شخصیت دیگری جایگزین آن می شود.البته این را هم باید بگویم که فیلم سینمایی «هفت ماهگی» هیچ قهرمانی ندارد و بیشتر یک زندگی را به تصویر کشیده است و می توان گفت با این فیلم یک پرانتزی در یک زندگی باز کرده ام. در این فیلم مانند یک زندگی واقعی آدم ها وارد و خارج می شوند و تنها تاثیر آنها را در قصه و تا پایان فیلم حس می کنیم. در واقع آن بار دراماتیکی که یک شخصیت با خود وارد قصه می کند باعث ساخت فضایی در فیلم می شود که براساس آن می توان قصه مورد نظر را تعریف کرد.فیلم هایی که من دوست دارم معمولا همراه با خرده پیرنگ هایی است که در حاشیه قصه تعریف می شوند و معمولا فیلم های خودم نیز از چنین خرده پیرنگ هایی برخوردار است. در «هفت ماهگی» نیز ملاک اصلی ما قصه ای است که در حال شکل گرفتن است و شخصیت ها در این فیلم تنها برای شکل گرفتن قصه وارد و خارج می شوند.
شرایط روحی شخصیت زن باردار و تغییر شرایط او به خوبی در این فیلم نشان داده شده است. برای به تصویر کشیدن چنین حالت های روحی از مشورت پزشک استفاده شده است؟
در این فیلم از مشاوره پزشکی استفاده کردیم و با توجه به همکاری هایی که با پزشک مشاور این فیلم داشتیم، توانستیم از او در یکی از سکانس ها به عنوان پزشک زنان در فیلم بازی بگیریم. همکاری ما با این پزشک به خوبی انجام شد و حتی چندین جلسه با باران کوثری بازیگر نقش زن باردار به دیدن پزشک مشاور رفتیم و درباره شرایط بارداری و تاثیرات هورمنی روی زنان باردار به گفتوگو نشستیم و آن را را مورد بررسی قرار دادیم تا باران کوثری به خوبی بتواند این نقش را بازی کند. البته طی همکاری هایی که با پزشک مشاور داشتیم در نهایت توانستیم با همکاری وی و اجازه بیمارستان سکانس به دنیا آمدن نوزاد را به صورت مستند و ثبت کنیم. باران کوثری هم هر روز هم در حال طی یک مسیر پیشرفت است و روز به روز هم نسبت به گذشته بهتر میشود. این بازیگر در فیلم های اخیر از جمله «جامهدران»، «کوچه بی نام» و «هفت ماهگی» بازیهای متفاوت و قابل توجهی را از خود نشان داده است. البته این را هم باید بگویم که این بازیگر طی سالهای اخیر در انتخاب نقش خود در فیلم هایی که به او پیشنهاد میشود، حساسیتهایی پیدا کرده است و هر نقشی را در هر فیلمی بازی نمی کند.کوثری در «هفت ماهگی» نیز با توجه به مشورتی که با متخصص زنان داشت و مطالعاتی که در این زمینه انجام داده بود، نقش خود را به خوبی ایفا کرد و توانست تمام شرایط روحی زنی در چنین شرایطی را به خوبی ایفا کند.
این فیلم فضایی زنانه دارد و معمولا چنین فضاهایی توسط یک کارگردان زن ساخته میشود، اما شما به عنوان یک کارگردان مرد هم توانستهاید چنین فضایی را در فیلم به تصویر بکشید .
«هفت ماهگی» یک فیلم کاملا زنانه است و من هم برای به تصویر کشیدن چنین فضایی سعی کردم که فضا و شخصیت ها را کاملا شهودی بنویسم. در واقع ما به ازای شخصیت هایی که در فیلم های من دیده می شود، کپی شده از دنیای واقعی است و به همین دلیل سعی کرده ام ما به ازای شخصیتی را که می خواهم در دنیای واقعی پیدا کنم، با او وارد گفتوگو شوم و حتی شرایطی را فراهم کنم که بازیگر مورد نظر نیز با این شخصیت آشنا شود و در تعامل این شخصیت ها است قصه اصلی فیلم من رقم می خورد.
شما در فیلم هایتان سعی دارید داستان های اجتماعی را در یک فضای بومی به تصویر بکشید. این فضای بومی را هم برای درک راحتتر موضوع توسط مخاطب انتخاب میکنید؟
از نظر من فرق فیلم خوب و بد، بار دراماتیک پرسوناژهای فیلم است که شخصیت ها را واقعی میکند و به قصه رنگ و بوی واقعیت را میدهد. زمانی که برچسب اجتماعی و یا رئال اجتماعی را به فیلم خود میزنید یک مسئولیتی پیدا می کنید و نمی توانید بگویید که هر جور بخواهم فیلم اجتماعی می سازم. نباید فراموش کرد که فیلمساز اجتماعی در جامعه خود و برای اجتماع خود فیلم می سازد و این بومی بودن مهمترین المان یک فیلم اجتماعی است. در واقع کارگردان باید شرایطی را فراهم کند که آدم های بیرون جامعه در هنگام تماشای این فیلم بتوانند خود را در فیلم ببینند و این مساله از اهمیت بسیاری برخوردار است.
آیا این نوع اصرار برای شناخت شخصیتهای مورد نظر خود در فیلم هایتان برای این است که چنین فیلم های اجتماعی بتوانند با مخاطب بهتر ارتباط برقرار کنند و تبدیل به فیلم قابل قبول برای مخاطب شوند؟
متاسفانه بسیاری از فیلمهای ما از اینجا ضربه میخورد که مخاطب نمی تواند خود را در فیلم مورد نظر ببیند و خود را در آن جای دهد. زمانی که در مورد قاچاقچی مواد مخدر صحبت می کنیم، قاچاقچی ایرانی یک سری المان های خود را دارد و کارگردانی که میخواهد یک قاچاقچی ایرانی را به تصویر کشد نمیتواند از المانهای قاچاقچی یک کشور دیگر استفاده کند. زمانی که با محوریت جامعه خود فیلم میسازید باید این فیلم و حرفی که در آن وجود دارد برآمده از خود جامعه باشد. کارگردان سینمای اجتماعی اجازه ندارد وقایع اجتماعی که در اطرافش رخ می دهد در فیلم تحریف کند؛ چه کسانی که بسیار در فیلم های خود سیاه نمایی می کنند و چه کسانی که در فیلم های خود فضای اجتماعی حاکم بر جامعه را به گونه ای دیگر و بدون اشکال به تصویر می کشند.ایران یک جامعه در حال پیشرفت است و این پیشرفت مورد قبول همه قرار گرفته و ما به عنوان فیلمساز مسئولیت داریم و نمیتوانیم اتفاقات جامعه را نادیده بگیریم. ما در دورانی زندگی می کنیم که یکی از سریعترین دوران های تاریخ است و همه چیز در حال تغییر است و مدرنیسم به شدت در حال تغییر دادن جامعه است، من به عنوان یک فیلمساز باید در حفظ سنت های خوب و احیای آن در تفکر جامعه تلاش کنم. مدرنیسم نباید زندگی را ماشینی کند و من به عنوان فیلمساز باید انسانیت و سنت ها را به یاد جامعه بیاورم.
در «هفت ماهگی» بخشی از معضلات اجتماعی در قالب یک خانواده متفاوت به تصویر کشیده شده است، دلیل انتخاب چنین خانواده ای برای روایت داستان چه بود؟
قبل از هر چیز باید بگویم که یک تشابهی بین دو فیلم «کوچه بی نام» و «هفت ماهگی» وجود دارد، این تشابه در شخصیت هایی است که باران کوثری در «کوچه بی نام» و پگاه آهنگرانی در «هفت ماهگی» بازی کرده اند. خانواده ای که در «هفت ماهگی» تعریف شده است یک خانواده تازه به دوران رسیده است، خانواده ای که می خواهد رنگ و بوی سنت را از خود پاک کند و بدون توجه به انسانیت از سنت به مدرنیسم کشیده شدهاند. در عین حال که بی هویتی این آدم ها را در فیلم می بینیم اما در «کوچه بی نام» شخصیتی به نام حاج مهدی وجود دارد که یک مرد استوار است و در یک خط درست قدم برمی دارد و درست فکر می کند و درست می بینید. در «کوچه بی نام» ما خانواده سنتی را می بینیم که بچه ای دارند که می خواهد خود را نسبت به جامعه متحول کند اما در «هفت ماهگی» ما خانوادهای را می بینیم که اسیر مدرنیسم شده اند، خانواده ای که خواسته اند خود را تغییر دهند و به اصطلاح تازه به دوران رسیده هستند، البته تازه به دوران رسیده در این فیلم به معنای بد بودن نیست. به عنوان مثال مادر در این فیلم خصایص خوب مادری را دارد، از فرزند خود حمایت می کند، برای عروس خود دل می سوزاند اما در کنار آن رفتارهایی دارد که چندان جذاب نیست و ممکن است مخاطب را ناراحت کند.با توجه به اینکه حرف اصلی «هفت ماهگی» این است که زندگی به سرعت در حال تغییر است و خیلی زود همه چیز تغییر می کند و باید قدر لحظه های خود را بدانیم، در کنار آن به بی هویتی آدم هایی اشاره می کند که بدون اینکه خود بدانند در حال تغییر هستند.
با توجه به اینکه فیلم قبلی شما درباره یک خانواده سنتی بود و «هفت ماهگی» درباره یک خانواده تازه به دوران رسیده، این امکان وجود دارد که فیلم بعدی شما درباره یک خانواده مدرن باشد؟
اتفاقا برعکس. فیلم بعدی من صد در صد درباره سنت است. در حال حاضر هم در حال نگارش این فیلمنامه هستم و این فیلمنامه نسبت به فیلم هایی چون «کوچه بی نام» و «هفت ماهگی» به عقب بازگشته و به مساله سنت در خانواده و جامعه صحبت می کند.
یکی از مواردی که در فیلم سینمایی
«هفت ماهگی» وجود دارد، بازی پگاه آهنگرانی است. این بازیگر در این فیلم بهگونهای اغراقآمیز در نقش خود ظاهر شده است و گاهی حتی نمیداند چگونه باید از دستهای خود استفاده کند.
نوع اجرای پگاه آهنگرانی در «هفت ماهگی» کاملا با فکر و برنامه ریزی است. طی سال ها فعالیت در حوزه سینما، اندازه رئالیته بازی ها را می شناسنم و برای نقش پگاه آهنگرانی و بازی او یک تعمدی وجود داشته است. در تمام فیلم های من همیشه یک فانتزی وجود دارد، به عنوان مثال فانتزی نقش صبا در «مردن به وقت شهریور». همه معتقد بودند که این فانتزی بسیار زیاد است، اما همین نقش باعث شد تا بازیگر مورد نظر کاندید دریافت سیمرغ در جشنواره فیلم فجر شود.در واقع زمانی که یک شخصیت فانتزی را در یک قصه واقعی می گذارید یک نمکی را به خود می گیرد.پگاه آهنگرانی از جمله بازیگرانی است که تا امروز تیپ بازی نکرده است و در جاهایی می بینیم که این بازیگر اور اکت است، اما این بازیگر آن چه را که من خواستم اجرا کرده است.
با تمام این احوال درک شخصیت پگاه آهنگرانی در این فیلم سخت است.
من همیشه در فیلمهای خود سعی کرده ام که گرفتار لمپنیسم نشوم و همه آثارم براساس یک حرف و منطق ساخته می شود، اما قبل از هر چیز برای من مخاطب عام از هر چیز دیگری مهم تر است. برای من مهم است که در قصه تلخی که تعریف می کنم، آدم هایی وجود داشته باشند که بگویند این ابله چه کسی است مانند زندگی واقعی که گاهی با آدم هایی از این دست مواجه می شویم. نقش پگاه آهنگرانی در این فیلم نیز همین گونه است، او شخصیتی است که می خواهد خود را تغییر دهد، به همین دلیل حتی درباره حرکت دست های این شخصیت به خوبی فکر شده است. برای این شخصیت و رفتارهای او می توان از این ضرب المثل استفاده کرد که «کلاغ می خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد، راه رفتن خودش هم یادش رفت». ما روی تمام حرکت های این شخصیت فکر کرده ایم. این بازیگر حتی در تمام فیلم صدایش ۲ پرده بالاتر از صدای اصلی خود است و تمام این مدت این راکورد را حفظ کرده است.