این مقاله را به اشتراک بگذارید
«ابد و یک روز» پدیده جشنواره ٣۴
سروش واحد
نخستین فیلم بلند سینمایی سعید روستایی یک درام تلخ اجتماعی (و به اصطلاح فیلمی سیاه) است. کارگردان برای فیلم اولش به جای رفتن به سراغ قشر مرفه جامعه و نمایش خانهها و ماشینهای آنچنانی و گران قیمت که این روزها بیشتر باب شده، به جنوب شهر رفته است. دغدغههای شهروندانی را نشان میدهد که کمتر به آنها توجه و رسیدگی میشود.
روستایی از سیاهههای زندگی بسیاری از همشهریانمان فیلم گرفته تا فلاکت و بدبختی زندگی آنان را با ابزار سینما فریاد بزند. نداشتن قدرت مالی، فرهنگ کافی، تربیت صحیح از سوی والدین و محرومیت از بسیاری از امکانات شهروندی موضوع فیلم این کارگردان جوان است. ابد و یک روز فیلمی چند بعدی است که در حدود ١٢٠دقیقه هر آنچه باید از تیرگی زندگی یک خانواده پر جمعیت جنوب شهری را بگوید با صدایی بلند فریاد میزند. مفاهیم زیادی مثل روابط خواهر و برادر، تربیت فرزندان و… در این فیلم نهفته است ولی کلیدیترین مفهوم آن اعتیاد است. تباهی اعتیاد، فروپاشی خانواده، از بین رفتن فرد معتاد، سرخوردگی اجتماعی و از همه مهمتر اینکه فرد معتاد را به چشم یک بیمار باید نگاه کرد همه و همه را در این فیلم میتوان با بازی روان و دلچسب نوید محمدزاده تماشا کرد. محسن فرد معتادی است که تا آخر راه هم پیش رفته و در اتاقی واقع در پشت بام خانه، جدا از بقیه خانواده زندگی میکند که نشان از طرد شدن وی توسط خانواده دارد. در فیلم شاهد هستیم همین فرد معتاد که از خانواده خود طرد شده، از برادرش که ظاهرا خرج خانواده را میکشد، با غیرتتر است و راضی به ازدواج خواهرش با یک افغان نمیشود.
برگ برنده ابد و یک روز داستان مخاطب پسند و بازی روان بازیگرانش است. فیلمی شخصیت محور، پر کاراکتر و شلوغ است که چندین شخصیت اصلی دارد ولی شلوغی فیلم به حدی حساب شده و دقیق است که نه تنها بیننده را آزار نداده بلکه موجب لذت بیشتر او هم میشود. کاراکترها به قدری مهندسی شدهاند که برخوردی با یکدیگر نداشته و هر کدام کار خود را به درستی پیش میبرند. بازیگران به حدی در نقششان فرو رفتهاند که تماشاگر انگار مستندی تلخ را به تماشا نشسته است.
میزانسن، دکوپاژ و تمامی موارد فنی در حد بسیار خوب هستند و از همه مهمتر طراحی صحنه و لباس فیلم است که آن را به واقعیت بیشتر نزدیک میکند. لباسهایی که تک تک کاراکترها به تن کردهاند، خانهای که لوکیشن اصلی فیلم است و از همه زیباتر نوع پوشش محسن است که به جذابیت فیلم میافزاید. نقطه عطف و اوج فیلم در سکانسی است که برای بردن محسن به کمپ آمدهاند. عمق علاقهای که محسن به خانواده دارد و برعکس، هرچند که وی را طرد کردهاند به زیبایی به تصویر کشیده شده و مخاطب را تحت تاثیر قرار داده و دلیلی برای اثبات سبک رئال فیلم میشود.
در پایان از پایانبندی خوب و بجای فیلم باید گفت که اصلا تکراری نیست، به صورت پایان باز نبوده و سر انجامی را که مخاطب انتظارش را دارد به او نشان میدهد.
اعتماد
5 نظر
پژمان
من هم واقعاً با این نقد موافقم اب و یک روز پدیده بود
ناشناس
در ایران، ازدواج کردن با افغان بی غیرتی نیست، ازدواج نکردن با افغان نژاد پرستی است!
جای واژه ی افغان بگذارید ایرانی، جای ایران بگذارید آلمان تا جمله بالا برایتان پسندیده تر به نظر آید!
س ک
بسیار بسیار فیلم با مفهوم و جذابی بود یک زندگیه واقعی یک خانواده فقیر ولی با احساس.من بازم میرم سینما برای بار دوم ببینم
زینب
تو یه جایه فیلم یکی از خواهرا میگه شاید آدم خوبی باشه (افغان) محسن در جوابش میگه آدم خوبیه ولی سمیه دوسش نداره سمیه یکی دیگه رو دوس داره که هنوز عکساشو نگاه می کنه
پس اینجا بحث بحث بی غیرتی یا بد بودن اون افغان نیست
البته مسیله غربتم هست
سعید
به عنوان یک جنوب شهری باید بگویم که یکی از بی شرمی های فیلم نام بردن از یکی از محلات شهر تهران می باشد که توهین به ساکنان شریف آن منطقه است .