Share This Article
نوشتن براي جدال با فراموشي
ابوذر آهنگر *
درآمد: هدف بيشتر كتابهاي گونتر گراس را ميتوان «نوشتن براي مقابله با فراموشي» تلقي كرد. آثار گراس با موضوعيت ناسیـــــونــــال سوسيــــاليســم هستند و از زمينههاي آن سخن ميگويند، حتي آثاري كه بعد از جنگ دوم جهاني خلق شدند؛ مطابق داوري آكادمي نوبل براي اعطاي اين نشان به وي، «گونتر گراس در ميان بيرقهايي سياه، چهره فراموششده تاريخ را به تصوير كشيده است.» در ميان آثار گراس، «سهگانه دانتسيگ» از ارزش و اعتبار خاصي برخوردار است كه هر سه كتاب نيز به فارسي ترجمه شده. كتاب اول: طبل حلبي، ترجمه سروش حبيبي. كتاب دوم: گربه و موش، ترجمه كامران فاني. و كتاب سوم: «سالهاي سگ»، ترجمه حسن نقرهچي. هر سه كتاب سهگانه دانتسيگ داراي نوعي ارتباط مشابه از نظر حوادث، اشخاص قصه و دوره زماني با يكديگر هستند. ماجراهاي هر سه اين آثار در شهر دانتسيگ آلمان اتفاق ميافتند و هر سه به دوران جنگ دوم جهاني و دوران پس از آن ميپردازند.
كتاب اول: طبل حلبي
رمان بزرگ طبل حلبي در سال 1959 با زباني بسيار سمبوليك نوشته شده است كه بعدها نيز توسط فلكر اشلوندرف به صورت فيلم درآمد. اين رمان درباره شخص عجيب الخلقهاي به نام اسكار ماتسرات است كه با نمايي كودكانه دنياي بزرگان را شرح ميدهد و به خاطر داشتن طبلي حلبي حوادثي را كه وي در آنها دخيل و حاضرنبوده مانند تولد مادرش گزارش بدهد. وي به خاطر اين رمان حتی پيش از اينكه به چاپ برسد، در جمع نويسندگان معروف به گروه چهل و هفت كه خود نيز از سال 1957 عضو آن بود، جايزه گروه را از آن خود كرد. در سال 1960 هيات داوري جايزه ادبي برمه (برمن) آلمان قصد داشت كه اين نشان را به گونتر گراس بدهد كه سناي برمن مانع آن شد و اين جايزه هيچگاه به اين نويسنده اعطا نشد. گونتر گراس با رمان «طبل حلبي» كه براي نخستينبار حوادث حقيقي تاريخ را با روايتي فراواقعيت گرايي و استهزاگونه با زباني نمادين بيان ميكند، سبك مختص خويش را يافت. وي به عنوان يكي از پيشگامان ادبيات معاصر آلمان بعد از جنگ، خود را وقف بيان وقايع جنگ جهاني دوم و اثرات آن نمود و كوشيد به صورتي آگاهانه به توصيف آن بپردازد. شخصيت اصلي اين رمان پسري است به نام اسكار كه تصميم ميگيرد از سن سه سالگي بزرگتر نشود. بنابراين در همان قد و قواره كودكي باقي ميماند. اما از نظر فكري رشد ميكند. افراد دور و بر اين پسر او را كودك ميانگارند. در حالي كه او همهچيز را ميبيند و درك ميكند و هر جا كه بتواند از تواناييهاي خاص خودش براي تفريح يا تغيير شرايط استفاده ميكند. در اين رمان وقايعي مربوط به دوران هيتلر آمده است كه اين كودك نيز شاهد آنهاست و نقشي در آنها ايفا ميكند. شرايط اين كودك كه به صورتي ناقصالخلقه باعث آزار ديگران ميشود يا با استفاده از احساسات ديگران از آنها سوءاستفاده مينمايد، به نوعي نشانگر شرايط زماني جامعه آن دوران آلمان است.
كتاب دوم: گربه و موش
رمان كوتاه «گربه و موش» دومين كتاب از مجموعه سهگانه دانتسيگ است. اين داستان، زندگي يك نوجوان يتيم را به نام يواخيم مالكه روايت ميكند. راوي داستان فردي به نام پيلنتس است كه خود را دوست مالكه ميداند. بيشتر روايت پيلنتس، مالكه را به صورت دوم شخص مخاطب قرار ميدهد. داستان در شهر دانتسيگ (گدانسك) و در زمان حكومت نازي و جنگ جهاني دوم ميگذرد. مالكه شخصيتي چند وجهي و بسيار خاص دارد كه در طول رمان خصوصيات متعدد و متفاوتي را از خود بروز ميدهد. بارزترين ويژگي اين شخصيت جذاب داستاني كه به او چهرهاي متفاوت ميبخشد، غده تيروئيد يا سيب آدمي بسيار بزرگ است. مالكه ترجيح ميدهد تنها باشد و از شركت در شركتهاي جمعي اجتناب ميكند، حتي براي معافيت از شركت در تمرينهاي كلاس ورزش گواهي دكتر ميآورد. اما ناگهان با ديدن شناي همكلاسيهايش در دريا و شنيدن داستانهايي كه از كشتي نيمه مغروق ميگويند، شنا ياد ميگيرد و با كسب مهارتي حيرتانگيز در غواصي همه را حيرتزده و وادار به تحسين ميكند. در رمان نشانههاي بيشماري وجود دارد كه نشان ميدهد برجستگي گواتر مانند گلوي مالكه براي صاحبش معضل روحي عميقي ايجاد كرده و او را منزوي كرده است و در واقع شركت در حركت جسمي شناي همكلاسيها و در دريا نخستين تلاش مالكه براي خروج از اين انزواست. راوي بارها ميگويد كه موتور محركه مالكه همين برجستگي گواتر مانند يا همان موش اوست، بلافاصله فضايي پديد ميآيد كه موش و گربه معني عميقتري مييابند. بنابراين در اين مقابله غواصي و معاشرت با همكلاسيها، نقش گربهاي را بازي ميكند كه موش مالكه را نشان كرده است و مالكه در گيرودار رويارويي اين موش و اين گربه به يادگيري شنا و غواصي ميپردازد. بنابراين آنچه مالكه را به پيش ميراند، اين است كه هر بار در مجادله موش و گربه، كدام گربه يا چه گربهاي براي موش او كه در گلويش تجلي پيدا كرده، دندان تيز كرده است. اين كنش و واكنش روحي مالكه در بسياري از اجزاي رمان نمود پيدا ميكند. براي مثال ميتوان از خيل اشيايي نام برد كه مالكه با بند كفش از گردش ميآويزد. مجموعهاي شامل پيچگوشتي، دربازكن و چند جور مدال.
كتاب سوم: سالهاي سگ
رمان «سالهاي سگ» يا به قولي دوازده كتاب در يك كتاب، دو سال بعد «گربه و موش» منتشر شد. سالهاي سگ قطعهاي است ادبي با كلامي موزون و منسجم، رگباري از ايدههاي گوناگون و هيجان انگيز، جنگي از داستانهاي برجسته كوتاه، ترانههاي شاعرانه، قطعههاي تحسين انگير طنز، رماني هنرمندانه، افسانههاي مادربزرگانه، درد وطن، ديوارنگارههاي تاريخي و خلاصه دوازده كتاب در يك كتاب… «سالهاي سگ» در هر بخشاش يك دوره زماني را روايت ميكند و بهترتيب دوره پيش از نازيها، دوره قدرت نازيها و دوران پس از نازيها را روايت ميكند. گونترگراس در يكي از مصاحبههايش «سالهاي سگ» را مهمترين اثرش دانسته. البته اين رمان پيچيدگيهايي دارد و مسائل تاريخي و اجتماعي در رمان بيان شدهاند. همچنين گراس در اين داستان از افسانهها و خرافات آلماني استفاده كرده و در جاهايي از داستان به گذشته نقب زده است. يكي از منتقدان نشريه اشپيگل پس از انتشار «سالهاي سگ» اين رمان را خلاصه دوازده كتاب در يك كتاب دانسته بود. قهرمانهاي اين رمان سگها هستند و به فرض به جاي اينكه از هيتلر نام برده شود از سگ او سخن به ميان ميآيد. اين رمان سه مقطع زماني را روايت ميكند؛ دوره قبل از نازيها، دوران روي كار آمدن نازيها و بعد از آنها. «سالهاي سگ» بار ديگر حافظه آلمان را از 1925 تا سالهاي 1950، و اينبار از طريق سرنوشت تلاقيكننده دو شخصيت خاص، ادي آمسل و والتر ماترن، ميكاود؛ دو شخصيتي كه از دوران كودكي با ارتباطي توأم با كشش و تنفر به هم پيوستهاند كه موجب جدال سخت «برادران همخون» خواهد شد. به اين «زندگينامه موازي» افسانهاي درباره سگ درميآميزد كه درباره سگي است كه از سوي گاولايتر فورستر به پيشوا اهدا شده است. ادي آمسل، كه از تباري نيمهيهودي است، استعداد هنري را بنا به نظر گراس تجسم ميبخشد: او از كودكي همواره مترسك ميسازد؛ بازي در ابتدا كودكانه او نيز، همانطور كه درباره اسكار و طبلش روي داد، بسيار زود به هنر تبديل ميشود، به اين دليل كه بيانگر ارتباطي خاص در فاصلهگيري از سرگذشت است. اين آدمكها، كه در ابتدا «براي هيچ و در ازاي هيچ» سرهم شدهاند، عاري از «شكل انساني» نيستند و بدين شكل تا حدي از كارايي برخوردارند. با اين حال، ادي آمسل، هنگامي كه واقعيت نازيسم بر او تحميل ميشود، بايد اعتراف به شكست كند. پس كاملا از سطح وقايع محو ميشود تا در پس رفتاري موافق، مانند ببرا در طبل حلبي، مقاومت زيبايي شناختي مخفيانهاي را عملي سازد: او در ته يك معدن به ساختن آدمكهاي خود به شكلي صنعتي ادامه ميدهد و بدينترتيب، امكان مييابد تا در پايان جنگ، فعاليت خود را به خوبي در اقتصاد احيا شده معاملات وارد كند. والتر ماترن، پسر آسياباني از حوالي دانتسيگ، به عكس آمسل، نماينده انسان فعالي است كه در به گردن گرفتن همه نقشها و لباسهاي رسمي و لباسهاي كهنه «آويخته در گنجه خالي تاريخ» عجله دارد و به اعتقاد گراس، معرف «آن دسته از آرمانگرايي آلماني است كه در فاصله زماني بسيار كوتاهي – و بيهيچ نشاني از فرصتطلبي- پي در پي كمونيسم و ناسيونال سوسياليسم و مذهب كاتوليك و سرانجام مسلك ضدفاشيستي را نظريهاي نجاتبخش مييابند. او به جايي ميرسد كه عملي ضدفاشيستي را با روشهاي فاشيستي پيش ميبرد…» آيا در پايان رمان شاهد آشتي برادران دشمن خواهيم بود؟ در واقع، ادي آمسل و والتر ماترن به هم رسيدنشان را جشن ميگيرند. اما نخستين صحنه پيمانبستنشان تكرار ميشود: ماترن يكبار ديگر چاقوي بتوارهاي را كه آمسل به او هديه ميكند در آب مياندازد. در ذهن او و آلمانيهاي شبيه به او هيچ چيز حل نشده است؛ تصميم او مبني بر آنكه از آن پس در جمهوري جوان دموكراتيك «سالم و صلحجو و تقريبا بيطبقه» زندگي كند؛ آنطور كه ميپندارد، تضميني بر آن نيست كه گذشته را كنار گذاشته باشد؛ اين به همان رفتار عقيدتي مربوط ميشود –و داراي همان خطرهاست- كه پيش از آن نيز باعث رفتار و حركات او شده بود. پيش از رفتن، آمسل او را به ته معدن، جايي كه محصولات او انبار شده است، يعني اهريمنسراي همه مترسكهاي تاريخ ميبرد و به او هشدار ميدهد: «جهنم آن بالاست!» برخلاف طبل حلبي، كه حكايت آن روي قهرمان راوي اسكار ماتسرات متمركز است، «سالهاي سگ» بر چندين ديدگاه مبتني است. آمسل، يا همان براوكسل، دوران دانتسيگ را شرح ميدهد (كتاب اول)، نويسندهاي «حرفهاي» به نام هاري ليبناو دوران هيتلر را (كتاب دوم) و سرانجام ماترن دوران پس از جنگ را: هركدام شيوهاي از زيستن در گذشته را به منزله قرباني و شاهد و همدست تجسم ميبخشد. انسجام كل اثر را تفكرات و تفسيرهاي آمسل-براوكسل تضمين ميكند كه ارتقا يافته و مسئول «گروه نگارش» شده است. ساختار روايي به هم ريخته به گراس امكان ميدهد تا نگارش پرشاخ و برگ و لجامگسيخته خود را آزاد بگذارد و به همه سطوح زبان روي آورد و به خود اجازه دهد كه برای مثال سگشناسي و زبان خاص هايدگر را درهم آميزد. گراس خود «سالهاي سگ» را «سياسيترين» بخش از سهگانه دانتسيگ ميداند: «عناصر بسياري كه شاخص جمهوري وايمار است، و عناصر ديگري خاص ناسيونال سوسياليسم [… ]، از طريق منازعهاي بيان ميشود كه والتر ماترن، محمل چندين عقيده، و ادي آمسل نيمه يهودي را كه موفق به همسازي نميشود در برابر هم قرار ميدهد. براي پرداختن به اين مضمون به سه كتاب نياز داشتهام. هنگامي كه طبل حلبي را نوشتم، گمان ميكردم كه موضوع را به آخر رساندهام، اما اشتباه ميكردم.»
* داستاننويس و مترجم ادبيات آلماني (نامههاي پاول، كاسپار هاوزر و اوسترليتز)
آرمان