این مقاله را به اشتراک بگذارید
‘
نقد فیلم آب نبات چوبی ساخته حسین فرحبخش
فیلمفارسی اجتماعی امروز
حمید رضا امیدی سرور
آب نبات چوبی ساخته حسین فرحبخش یکی از نماینده های بدنه سینما در جشنواره فیلم فجر امسال محسوب می شد که در کنا رسوایی می توان انها را نماینده های فیلمفارسی نونوار شده امروزی نیز محسوب کرد. اگر انتخاب نام این دو فیلم را صرفا یک تصادف فرض کنیم نه عنایت و ادای دین به سینمای فارسی مورد اشاره اما آنچه در محتوا و پرداخت سینمایی شان می بینیم چیزی جدای آن سینما نیست.
رسوایی را به مجال دیگر وانهیم و اشاره ای گذرا داشته باشیم به این آب نبات چوبی بی کیفیتی که جناب فرحبخش بدستمان می دهد تا یقین حاصل کنیم فیلمفارسی هر چقدر هم که در ظاهر نونوار باشد و در مضمون مثلا حرف زمانه را بزند به دلیل نوع تلقی و نگاه سازنده اش به سینما و دنیایی که در فیلمش می سازد، چیزی جز فیلمفارسی نمی تواند ارائه کند.
آنچه در آبنبات چوبی به عنوان نگرشی آسیب شناسانه به پدیده فرار دختران از خانه و یا انجراف وسقوط آنها محسوب می شود نیز چیزی نیز چیزی جز همان مولفه های قدیمی آشنا در سینمای فارسی نیست. برادر غیرتی که برخواهر سخت می گیرد ، فقر مالی و هجوم طلب کاران بعد از مرگ پدر و یا پدر ناتنی ای که به دخترخوانده اش نظر دارد. گذشته از اینها عدم شناخت فیلمساز و نویسنده فیلمنامه از جوانان این نسل و نوع روابطشان در بسیاری صحنه های فیلم توی ذوق می زند. حتی در نماش اعتیاد و تبعات آن.
****
آبنبات چوبی (حسین فرحبخش)
بارباپاپا عوض میشه
مهرزاد دانش
آبنبات چوبی میتوانست فیلم خوبی باشد به شرط آنکه:
۱. از مزهپرانیهای نگین (سحر قریشی)، که در حال حاضر در فیلم بیشتر یک جور «میری» مؤنث است و حضورش در فیلمفارسی را تداعی میکند، بسیار فروکاسته میشد و فیلم لحن جدیتری که متناسب با بافت درونمایهاش است به خود میگرفت.
۲. ادابازیهایی مانند چرخش ۱۸۰ درجهای دوربین در داخل خودرو و حرکت بک وارد موشن وجود نداشته باشد. داریم فیلمی از حسین فرحبخش میبینیم، نه ترنس مالیک. وسط ماجرایی معمایی که دارد قصهاش را متعارف روایت میکند، این جور ادابازیها خندهدار است و نه متفکرانه.
۳. انتخاب رضا عطاران به عنوان شخصیتی محوری که قرار است با حضورش گره نهایی فیلم را غافلگیرانه بگشاید، صورت نمیگرفت. این را به لحاظ صبغهی کمدین بودن او نمیگویم؛ اتفاقاً عطاران تلاش قابلتوجهی کرده که فارغ از پیشینهاش، نقشی حساس و جدی را ایفا کند؛ مشکل اینجاست که شمایل او، بهویژه با گریمی که برای تیپپردازیاش در نظر گرفته شده، برای القای چهره و وجههی یک دون ژوان که دختران جوان را اغفال میکند متقاعدکننده نیست.
۴. اینکه شخصیتی که در طول کل فیلم بسیار مثبت وانموده شده است، یک دفعه در دو سه سکانس آخر ضمیر اهریمنیاش افشا شود، غافلگیری نیست؛ سادهانگاری در جمع کردن فیلم است. معمولاً در روند غافلگیری، سعی میشود نشانههایی در طول روایت جاگذاری شود تا آن افشاگری نهایی، متکی به منطقی پنهان در فضای اثر باشد، نه اینکه ناگهان «آدم خوبه»ی ماجرا بشود «آدم بده». بله… در فیلم یکیدو مورد جزئی وجود دارد (مثل متلک جوان لات به او و یا نوع برخوردش با مشتری پولدار) ولی اینها کافی نیست.
۵. فیلم جاهایی تکلیفش با خودش روشن نیست. از جمله در پایان فیلم که مادر و فرزندانش مقابل خانهی داماد نابهکار میروند و پی پلیس میفرستند، اما خودشان هم وارد اتاق او میشوند و تا سرحد مرگ چاقویش میزنند. بالاخره پلیس یا چاقوکشی؟
*****
نقد فیلم آبنبات چوبی ساخته محمد حسین فرحبخش
فرحبخش، «آب نبات چوبی» و تلاش برای مدرن سازی!
رضا منتظری / سینماپرس
مهمترین نکته ای که باید در مورد «آب نبات چوبی» مطرح کرد این است که این فیلم یک سر و گردن از ساخته های پیشین حسین فرحبخش بالاتر است و وی سعی کرده تا با مدرن سازی فیلمش مخاطبان بیشتری را برای تماشای اثر خود جذب کند.
هدف اصلی تولید این اثر سینمایی همانند سایر فیلم های تولید شده توسط زوج فرحبخش و علیخانی فتح گیشه سینماهاست اما به دلیل مشکلات متعدد احتمالا نمی تواند به این مهم دست یابد؛ شاخصه های پررنگ کارنامه محدود فیلمسازی فرحبخش که همان سینمای داستان گو شامل استفاده از بازیگران و عوامل بنام و فیلمسازی برای جذاب مخاطب است از نخستین ساخته وی به چشم می خورد که در این فیلم جدیدش هویت جدی تری به خود گرفته است.
اما نکته مهم این است که کپی برداری های دست چندم و کلیشه ای از فیلم های بسیاری که مضمون آن ها خیانت و یا نقد جامعه سنتی بوده اند دیگر نمی تواند برای مخاطب قابل درک باشد. این فیلم از یک خط داستانی پیروی می کند که برای مخاطب فهیم سینما سرنوشت داستان از قبل مشخص شده است و از این رو فیلمنامه نویس مرتبا سعی دارد با غافلگیری حواس وی را پرت کند.
«آب نبات چوبی» مسائل و مشکلات خانواده های امروز جامعه که در حال گذار از سنت به مدرنیته هستند را مورد بررسی قرار می دهد اما شاید به دلیل عمیق نبودن نگاه فیلمساز، ابزار سینما ملعبه ای می شود تا علایق وی در فیلم هویدا شده و این اثر سینمایی نتواند تاثیر چندانی روی مخاطبان خود بگذارد؛ در یک کلام اینکه «آب نبات چوبی» فیلمی است که در میان سینمای فیلمفارسی و سینمای مدرن در حال دست و پا زدن است اما به دلیل داشتن داستان و برخی نکات جالب توجه همچون بازی بسیار خوب رضا عطاران می تواند مخاطبان را تا انتهای فیلم با خود همراه سازد.
«آب نبات چوبی» تلاش می کند با داستان پردازی، سینمای رو به اضمحلال قصه گو را مجددا در کشور احیاء کند اما با اینکه پتانسیل کافی در تم و داستان فیلمنامه وجود دارد به دلیل نگاه سطحی و عدم پرداخت مناسبش این اتفاق محقق نمی شود و در نهایت این فیلم بدل به اثری چندپاره شده که شاید تنها برخی از مخاطبان عام از آن استقبال کنند.
زائدات بسیاری در نظم دراماتیک این فیلم وجود دارد که در برخی سکانس ها نوعی ناهمگونی و ناموزونی با فضا و کلیت فیلم را به وجود می آورد.
فیلمنامه این فیلم تنها بر اساس اصل غافلگیری نوشته شده و فیلمنامه نویس از ابتدا هیچ گونه هدف از قبل تعیین شده ای را برای روشن ساختن سرنوشت شخصیت های فیلمنامه نداشته است؛ گره افکنی های فیلم منطقی نیستند و در نهایت منجر به گره گشایی هایی می شوند که تنها می تواند مخاطب را غافلگیر کنند و تاثیر مثبت دیگری نداشته باشند؛ به غیر از شخصیت هایی نظیر مرتضی با بازی کریم امینی مابقی شخصیت های این فیلم اغلب منفعل هستند و برخی از آن ها بود و نبودشان چندان تغییری در اصل و بنیان فیلم ایجاد نمی کند.
این فیلم داستان زندگی دختری به نام مارال است که می خواهد با دوست پسر خود به خارج از کشور فرار کند. خانواده او بسیار سنتی هستند و مارال که دنباله روی سبک زندگی جدید است با آن ها اختلافات شدیدی دارد. رفتارهای سخت گیرانه و نگاه بسته برادر وی این اختلافات و گسستگی ها در خانواده را تشدید کرده است. مارال به همین دلیل به یکی از دوستان ولنگار و خیابانی خود پناه برده و بعد از فرار از خانه وقت خود را پارتی های شبانه و مصرف مواد مخدر و مشروبات الکلی می گذراند؛ در نهایت این فرهاد شوهر دخترخاله مارال است که با داشتن ظاهری موجه و مذهبی با او رابطه داشته و به دلیل تهدیدهای مارال او را به قتل می رساند.
یکی از نکات قابل تامل این فیلم آن است که فیلمساز به جای آن که ناهنجاری های موجود در جامعه را به نقد و چالش بکشد ناخودآگاه ناهنجاری و سنت شکنی را در میان جوانان جامعه ترویج و گسترش می دهد. فیلمنامه نویس سعی بر آن داشته تا بحران درونی خانواده ها را که امروزه اغلب شان در هر سطح و طبقه ای به آن دچار هستند روایت کند اما به دلیل عدم شناخت کافی از جامعه نتوانسته آن گونه که باید به این مهم بپردازد.
یکی از نکات قابل تامل در رابطه با این اثر سینمایی نشان دادن رضا عطاران در قالب شخصیتی موجه به شدت پولدار است که از همان ابتدا برای مخاطب شخصیت یک مدیر دولتی را تداعی می کند؛ فیلمساز به عمد چنان وجهه خوبی از این شخصیت برای مخاطب نشان می دهد که هیچ کس انتظار رفتاری بد از او را نداشته باشد اما در نهایت عامل اصلی فساد و تباهی همین شخصیت به ظاهر موجه است.
اما از منظر ساختاری «آبنبات چوبی» مسیر روایی خود را به درستی طی نمی کند و به همین دلیل است که مرتب در بسیاری از صحنه ها، تدوین گر مجبور به استفاده از نماهای لانگ شات از مناطق مرکزی شهر شده است تا شرایط ارتباط سکانس های فیلم با یکدیگر را مهیا کند.
اما در این میان نمی توان فیلمبرداری قابل توجه روزبه رایگا و جنس خوب تصویر که متناسب با حال و هوا و فضای فیلمنامه است را به این راحتی به فراموشی سپرد. نورپردازی های این فیلم نیز بسیار خوب است و فیلمساز با دکوپاژ و میزانسن های خود نخواسته تصویری مبتذل از آنچه که امروزه در سینمای کشور باب شده است را به خورد مخاطبان خود دهد.
«آب نبات چوبی» البته گاف های کارگردانی و متعددی دارد از جمله آنکه بعد از قتل مارال در لواسان نمایی از ساختمان نشان داده می شود که همه چیز تمیز و مرتب است اما در دو سکانس قبل در حیاط همه صندلی ها به هم ریخته شده بود و هیچ چیز سر جای خود قرار نداشت؛ این نوع اشتباهات در سینمای امروز ایران دیگر چندان قابل اغماض نیست و فیلمساز بایستی نسبت به روند تولید آثار خود بازنگری جدی و اساسی انجام دهد.
بازی بازیگران «آب نبات چوبی» نسبتا خوب است؛ رضا عطاران یکی از متفاوت ترین بازی هایش را در این فیلم سینمایی به نمایش گذاشته و کریم امینی چهره جدیدی که در نقش مرتضی در این اثر حضور دارد نیز حرف های جدی برای گفتن دارد؛ سحر قریشی هم برای اولین بار در این فیلم نشان داد که می تواند کمی از کلیشه هایی که مرتب در آن ها در حال دست و پا زدن است دور شود و نقشی متفاوت بازی کند.
عنوان این فیلم نیز به هیچ عنوان قابل درک نیست؛ فیلمساز حتی در انتخاب عنوان اثرش هم دست از نگاه های سطحی نگر و نازل فیلمفارسی برنداشته و با انتخاب نام «آب نبات چوبی» که قاعدتا باید مزه ای شیرین داشته باشد فیلمی بی مزه و سطحی را به خورد مخاطبان خود می دهد.
در نهایت اینکه فیلم هایی مانند «آب نبات چوبی» در سطح متوسط قرار دارند اما از منظر اینکه فیلمسازانی مانند فرحبخش بتوانند در فرم و محتوا حرکتی رو به جلو داشته باشند نکته خوبی است که باید به آن توجه شود.
*****
نقد فیلم آب نبات چوبی ساخته حسین فرحبخش
نیره رحمانی / مد و مه
آبنبات چوبی ساخته محمد حسین فرحبخش همان چیزی ست که از او و سینمایی که آن را نمایندگی می کند انتظار داریم. به همین خاطر جای تعجب نیست وقتی بازیگری مثل رضا عطاران را برای ایفای نقشی جدی انتخاب می کند اما در نهایت پشت این انتخاب نمی توان دلیل حکمتی مشاهده کرد.
بازی های فیلم هیچ یک چنگی به دل نمی زند. اما دوتای آنها حتی زیر استاندارد همین فیلم هم قرار دارند. یکی بازیگر نقش برادر مارال که سر جمع از کاریکاتور برادرهای غیرتی فیلمفارسی ها که دربه در دنبال خواهر از راه بدر شده شان می گردند، فراتر نمی رود و دیگری سحر قریشی که ای کاش تلاش برای ارائه یک بازی خوب نمی کرد که از همان بازی همیشگی خود که متکی به رنگ و لعاب و تیپ و لباس است نیز افتاده. به خصوص بخشهای که با تغییر صدا ادا و اطوار در می آورد جز اینکه نشان دهد چقدر اشتباهی گذرش به سینما افتاده کار دیگری نمی کند. بگذریم از آن دیالوگ های کلیشه ای شده او که به نظر می خواهد نشان دهنده اثرات مصرف مواد مخدر باشد اما در واقع اثرات عدم شناخت نویسنده فیلمنامه و سازنده فیلم از جوانان این روزگار و مقوله های اجتماعی طیفی آسیب پذیر همانند دختران.
از این ها که بگذریم آب نبات چوبی پشت ظاهر اجتماعی نگرانه خود، فیلمی ضعیف است متکی بر فیلمنامه ای سست با شخصیت هایی پرورش نیافته و صحنه هایی که بی دلیل کش پیدا می کنند بدون اینکه چزی به فیلم اضافه بکنند.
****
نگاهی به «آبنبات چوبی» چهارمین فیلم حسین فرحبخش
سحر عصر آزاد / اعتماد
«آبنبات چوبی» چهارمین فیلم حسین فرحبخش بر اساس فیلمنامهای از علی اصغری ساخته شده است؛ فیلمی که طبق انتظارات از فرحبخش و علاقهاش به چند مضمون اجتماعی خاص با نگاهی اغراقشده پیش میرود و متاسفانه حضور نویسندهای خوشقریحه همچون اصغری نتوانسته سطح فیلم را تغییر داده و رنگ و بوی جدیدی به کار بدهد.
طیف بازیگران پرتعداد فیلم هم نتوانستهاند کمکی به جذابیت و باورپذیری فیلم کنند و اکثر آنها ضعیفترین حضور خود را بر پرده سینما ثبت کرده از رضا عطاران تا نگار عابدی و… طبعا از سحر قریشی سطح انتظار مشخص و معلوم است اما واقعیت این است که باز بودن دست او در نقشآفرینی و دست زدن به هر نوع شوخی و بازی، این حضور را نیز در سطحی پایینتر از کارهای ضعیف قبلیاش قرار داده است.
****
گفتگوی با حسین فرحبخش
ناپایدار و شکننده همچون «آبنبات چوبی»/ خانه امنترین جا است
محمدحسین فرحبخش کارگردان فیلم «آب نبات چوبی» در این گفتگو درباره داستان فیلم، معضلات مطرح شده در اثر، انتخاب بازیگران و موسیقی فیلم توضیح داده که در ادامه می خوانید
نیوشا روزبان
محمدحسین فرحبخش با فیلم سینمایی «آب نبات چوبی» در بخش سودای سیمرغ سی و چهارمین جشنواره بین المللی فیلم فجر حضور دارد. این فیلم سینمایی چهارمین ساخته سینمایی این کارگردان است. فرح بخش پیش از این نیز در فیلم های خود به مسائل روز جامعه که تبدیل به معضل های مهمی در جامعه می شود، اشاره کرده بود.
در این فیلم بازیگرانی چون رضا عطاران، سحر قریشی، هنگامه حمیدزاده، کریم امینی، نگار عابدی، صفا آقاجانی، شیوا طاهری و شقایق فراهانی و میلاد کی مرام، شراره رنجبر، شیما مرزی، مه رو شعله ور، بیتا عالمی، کامبیز بنان، دینا آبرون، حسین توکلی، امین میکائیلیان، محمد فیروز بخت، امیرعلی طالقانی حسین لواسانی حضور دارند.
حسین فرح بخش معتقد است «آب نبات چوبی» در ادامه سه فیلم قبلیاش ساخته شده است و با اینکه سینما را پیش از هر چیز یک سرگرمی می داند و در دل سرگرمی سعی کرده است مشکلات و معضلات جامعه را به تصویر کشد. این کارگردان سینما در بخش دیگر این مصاحبه به بازی رضا عطاران در «آب نبات چوبی» اشاره می کند و می گوید هیچ بازیگری به غیر از رضا عطاران نمی توانست چنین نقشی را بازی کند، هرچند عطاران معمولا نقش های کمدی بازی می کند، اما برای باورپذیری این نقش به بازیگری نیاز داشتیم که بتواند روی مخاطب تاثیرگذار باشد.
این کارگردان معتقد است داستانی که در «آب نبات چوبی» رخ می دهد ممکن است در بسیاری از خانواده های ایرانی رخ دهد، اما با آگاهی از چنین معضلاتی در جامعه، خانواده ها به راحتی می توانند از چنین اتفاقات و نا به هنجاری هایی جلوگیری کنند.
با ما در این گفتگو همراه باشید:
*پیش از این گفته بودید که «آب نبات چوبی» در ادامه سه فیلم قبلی شما با نام های «عطش»، «زندگی خصوصی» و «مستانه» ساخته شده است؛ فیلم هایی که به گونه ای مشکلات و معضلات اجتماعی را به تصویر کشیده است، این در حالی است که از سوی دیگر معتقدید سینما تنها یک سرگرمی است.
–من سینما را پیش از هر چیز سرگرمی می دانم که شاید بسیاری از سینماگران این نظر را قبول نداشته باشند. من تا به امروز ۵۰ فیلم تهیه کرده ام که از بین آنها چهار فیلم را کارگردانی هم کردهام که وجه اولیه این چهار فیلم هم بحث سرگرمی است، اما همیشه سعی کرده ام که در دل همین سرگرمی بخشی از معضلات جامعه را به تصویر بکشم حال اینکه تا چه اندازه در این زمینه موفق بوده ام بستگی به نظر مخاطب دارد.
بدنه اصلی هر کدام از این چهار فیلم مسابل اجتماعی است به عنوان مثال در «زندگی خصوصی» به سیاست و ماجراهای ۳۰ سال بعد از انقلاب، در «مستانه» نیز یک مساله اجتماعی که با سیاست آمیخته بود، اشاره شده است.
در «آب نبات چوبی» مسائل اجتماعی که به تصویر کشیده شده است از سیاست کمی دور است اما در نهایت باز هم به سیاست باز می گردد چرا که اگر مدیران دولتی ما جامعه را درست راهنمایی می کردند و با سیاست گذاری مناسب جامعه را مدیریت می کردند، اتفاقاتی از نوع اتفاقاتی که در فیلم «آب نبات چوبی» رخ می دهد، اتفاق نمی افتاد.
* در این فیلم بیشتر روی مسایل اقتصادی و تاثیر آن بر آسیبهای اجتماعی دست گذاشتید.
-بله همین طور است. در تمام دنیا اساس معضلات جامعه مشکلات اقتصادی است، یعنی اگر در جامعه ای مشکلات اقتصادی برطرف شود، معضلات دیگر جامعه نیز برطرف می شود.
*شما معمولا در فیلم های خود جدا از داستان هایی که به تصویر می کشید، نوعی خشونت را به نمایش می گذارید که این خشونت در «آب نبات چوبی» بیشتر می شود.
–شاید نگاه من در فیلم ها به معضلات اجتماعی خشونت داشته باشد، اما من در فیلم هایم چندان خشونت فیزیکی را به تصویر نمی کشم، اما این را باید بگویم که زمانی که معضلات اجتماعی توسط مدیران جامعه به خوبی مورد بررسی قرار نگیرد و به آن پرداخته نشود، بی شک خشونت را در جامعه به همراه خواهد داشت. فقر و مشکلات مالی در نهایت خشونت را به همراه می آورد. زمانی که فرد گرفتار مشکلات اقتصادی است در نهایت مجبور به انجام خشونت می شود و اعمال خشونت نهایت و نتیجه فقر و معضلات اجتماعی در جامعه است. علاوه بر آن باید بگویم که این نوع از خشونت ها در جامعه همه با دلیل انجام می شود، در واقع این گونه می توان گفت که رفتارهای خشونت آمیز در این فیلم ها همه با دلیل و منطق انجام شده است.
*مساله این است که شما در نهایت در فیلم های خود خشونتی را به تصویر می کشید که مجبور به حذف یکی از شخصیت های فیلم می شود همچنیناثری از قانون و نهادهای امنیتی در فیلم وجود ندارد و بیشتر انتقام های شخصی در این فیلم ها دیده می شود.
–البته من مخالف انتقام شخصی در این فیلم ها هستم. امام صادق(ع) می فرماید «اگر به یک مظلوم ظلم کردید بدانید که خدا بغل دست آن مظلوم قرار دارد.» یعنی شاید در ظاهر یک نفر بتواند یک مظلوم را نابود کند اما مطمئن باشد که در جایی که باور نمی کند خدا تو را به سزای اعمال خود می رساند. یعنی ظلم هیچگاه پایدار نمی ماند.
من در هر کدام از فیلم های خود سعی کرده ام که به نوعی شخصیت های داستانم به نتیجه اعمال خود برسند، اگر هم فرد بتواند از دست قانون فرار کند، این خدا است که در نهایت او را به نتیجه اعمالش می رساند. گاهی افراد می توانند به دلیل روابطی که دارند به صورت قانونی از چنگال قانون فرار کنند و در چنین شرایطی است که دست قانون از همه چیز کوتاه می شود. یکی از مهمترین بحث های من در فیلم هایم این است که ممکن است یک سری از جرایم از چشم قانون دور بماند و فرد نتیجه اعمال و ناهنجاری هایی که انجام داده است در جامعه نبیند ولی هیچ کس نمی تواند از دست خدا فرار کند.
* «آب نبات چوبی» پیش از این با نام «تهران من» پروانه ساخت گرفته بود چطور شد نام آن تغییر کرد؟
–«تهران من» یک اسم کاملا موقت بود. «آب نبات چوبی» از نظر من یک نام تمثیلی است، چرا که چوب به راحتی شکسته می شود و آب نبات نیز خیلی زود از بین می رود. می توان گفت هر دو این ها به گونه ای ناپایدار است و شرایط حاکم در فیلم را به خوبی نشان می دهد. آب نبات شیرینی لحظه ای دارد و به سرعت از بین می رود. انسان باید به دنبال شیرینی های پایدار برود. در این فیلم نیز همین گونه است روابط حاکم بین شخصیت های فیلم، روابط مقطعی و احساسی است و ردپایی از روابط عقلایی در آن دیده نمی شود و همانطور که در فیلم نشان داده می شود روابطی که بر پایه احساس بنا می شود در لحظه ممکن است از بین برود.
* «آب نبات چوبی» یک خانواده سنتی را به تصویر می کشد، خانواده ای که در آن یک پسر غیرتی حضور دارد و همین مساله شرایطی را پیش آورده است که دختر خانواده نتواند مشکلات و معضلات خود را در داخل خانواده بیان کند و از خانه و خانواده خود فراری است. این شخصیت بیش از اندازه در فیلم غیرتی نشان داده شده است.
– با توجه به اینکه پدر خانواده فوت کرده است، غیرت این شخصیت بیشتر غیرت حسی و لحظه ای است. این پسر شخصیت بدی نیست و تنها فکر می کند غیرت به معنای داد و فریاد و ترساندن خانواده است و نمی داند که می تواند غیرت را با فکر و اندیشه پیاده کرد. درست است که گاهی غیرت منجر به انجام برخوردهای فیزیکی می شود، اما این نوع از برخوردها زمانی صورت می گیرد که دیگر راهی وجود ندارد. نه اینکه در همان مراحل اول غیرت را با برخوردهای فیزیکی نشان دهیم. در چنین شرایطی افراد خانواده دچار ترس شده و دیگر برای حل مشکلات خود به سمت خانواده نمی آیند. نباید فراموش کرد که خشونت و مهربانی باید در کنار هم باشد و پسر خانواده زمانی به این مساله پی می برد که دیگر کار از کار گذشته است و دیگر نمی توان شرایط را درست کرد. من در این فیلم می خواستم این مساله را نشان دهم که برای نشان دادن غیرت نیازی به اعمال خشونت نیست بلکه با فکر و مهربانی به جا می توان مانع بروز بسیاری از مشکلات شد.
*پیش از این گفته بودید که این فیلم را برای این ساخته اید که نشان دهید خانواده از هر جای دیگر امن تر است، اما مشکلی که برای دختر خانواده رخ داده است از دل همین خانواده شکل گرفته است.
–در این خانواده مادری وجود دارد که معتقد است که با تمام ناهنجاری های موجود در خانواده و جامعه باز هم خانه از هر جای دیگری برای دخترش امن تر است و من هم به این مساله کاملا معتقدم. اعضای خانواده می توانند در برابر هجوم ناهجاری های جامعه از هم دفاع کنند اما در این فیلم معضلی در خانواده به وجود آمده است که اگر همین افراد خانواده به درستی رفتارها و اتفاقات پیرامون خود را مدیریت می کردند، چنین مساله ای رخ نمی داد. به عنوان مثال اگر زمانی که پول خرید ماشین و از گرو در آوردن خانه تامین شده بود، می پرسیدند چرا و چگونه این اتفاق رخ داده است، چنین مشکلاتی برای خانواده رخ نمی داد و چنین هنجارشکنی در خانواده پیش نمی آمد. من در این فیلم سعی کرده ام چنین هنجارشکنیهایی را بررسی و آسیب شناسی کنم. موضوع چنین داستانی ممکن است در همه خانواده ها رخ دهد و فکر می کنم «آب نبات چوبی» با آگاه کردن خانواده ها می تواند باعث پیش گیری از چنین رخدادهایی شود و نباید فراموش کرد که پیشگیری بسیار راحت تر و آسان تر از آن است که در آینده بخواهیم معضلی را از بین ببریم.
*رضا عطاران تجربه بازی در نقشی متفاوت را در فیلم سینمایی «دهلیز» داشته است. اما در این فیلم می بینیم که نه تنها در این فیلم نقش یک شخصیت جدی را بازی می کند، بلکه چهره ای کاملا متفاوتی را از خود نشان می دهد که تا امروز مخاطب آن را ندیده است.
–از نظر من رضا عطاران یکی از نابغه های بازیگری در سینمای ایران به شمار می رود. «آب نبات چوبی» یک فیلم جدی و تلخ است، این در حالی است که رضا عطاران همیشه در فیلم های طنز بازی می کند و اگر هم فیلمی را کارگردانی می کند آن فیلم هم در حوزه سینمای طنز است. ما برای شخصیت اصلی فیلم به دنبال بازیگری بودیم که بتواند کاراکتر مورد نظر ما را به مردم نزدیک کند و مخاطب بتواند آن را بپذیرد، به این معنا که باید از بازیگری استفاده می کردیم که فیزیک و سابقه بازیگری او برای مردم قابل قبول باشد تا شخصیت و رفتار آن کاراکتر بیشتر و بهتر به مخاطب منتقل شود. این را هم نباید فراموش کرد که بازی رضا عطاران در نقش های جدی به معنای راه رفتن روی لبه تیغ است و نباید اینگونه شود که این بازیگر حرف که بزند مردم بخندند. اما همین بازیگر در فیلم سینمایی «دهلیز» بسیار خوب از پس نقش خود برآمد. در «آب نبات چوبی» هم همینطور است، او در یک نقش کاملا جدی و در ابعاد پیچیده شخصیتی بازی کرده است که مخاطب بدون آن که پس زمینه بازی های قبلی این بازیگر را به یاد آورد، این نقش و این بازی را می پذیرد. خوشبختانه افرادی که این فیلم را تا به امروز دیده اند از بازی رضا عطاران بسیار راضی بودند و من معتقدم که هیچ کس به غیر از رضا عطاران نمی توانست این نقش را بازی کند. خوشحالم که این بازیگر چنین نقشی را بازی کرده است.
*در فیلم چندین بار شاهد فلاش بک هایی به گذشته هستیم، اما بازگشت ها به گونه ای کنار هم چیده شده است که مخاطب را گمراه می کند، هرچند نشانه هایی برای بازگشت به گذشته وجود دارد که از آن جمله می توان به عقب بردن تصویر در داخل ماشین اشاره کرد، اما باز هم مخاطب در هنگام دیدن فیلم گاهی دچار اشتباه می شود.
–بخشی از این بازگشت ها به سناریو فیلم مربوط می شود و بخش دیگر به مونتاژ فیلم باز می گردد. در سناریو و فرمی که علی اصغری فیلمنامه را نوشته است، داستان فیلم یک روایت غیر خطی است. این در حالی است که روایت های غیرخطی در سینمای ایران داستان ندارند و ما روایت غیر خطی را برای اولین بار با داستان پیاده کردیم. در هنگام مونتاژ نیز مستانه مهاجر پیشنهادهایی ارائه کرد، که این پیشنهادها در فیلم اعمال شد. از آن جمله می توان به برگشت به گذشته در ماشین اشاره کرد. در این فیلم ما سعی کرده ایم که روایت غیر خطی را گاهی به جلو و گاهی به عقب ببریم، در واقع زمانی که مخاطب دچار سوال می شود، بدون اینکه داستان از ریتم بیفتد، به گذشته می رویم و به سوال مخاطب پاسخ می دهیم. این درحالی است که هیچ زیاده گویی در فیلم وجود ندارد و هیچ سکانس اضافی در آن دیده نمی شود.
*انتخاب بازیگران در این فیلم برچه اساس صورت گرفت؟
–رضا عطاران اولین گزینه من بود. خوشبختانه من در این همراهی فرهاد اصلانی را به عنوان مشاور کارگردان داشتم و با همکاری فرهاد اصلانی بازیگران «آب نبات چوبی» را انتخاب کردیم. البته این را باید بگویم که با توجه به انتخاب رضا عطاران تصمیم گرفتیم دیگر بازیگران این فیلم سینمایی را انتخاب کنیم.
سحر قریشی ذاتا بازیگر است، اما متاسفانه نتوانسته است از این استعداد ذاتی خود به درستی استفاده کند. زمانی که سحر قریشی را برای بازی در این فیلم انتخاب کردیم با فرهاد اصلانی بحث های زیادی داشتیم چرا که اصلانی این بازیگر را مناسب این نقش نمی دانست. در نهایت سحر قریشی و هنگامه حمیدزاده با هم تمرین هایی را انجام دادند که در نهایت فرهاد اصلانی گفت قریشی برای نقش «نگین» مناسب است.
*شخصیت نگین در فیلم تکه کلام هایی دارد و آنقدر آن را تکرار می کند که مخاطب را اذیت می کند، آیا نیازی به چنین تکرارهایی در فیلم بود؟
–تکرارهایی که شما می گویید، خاص چنین شخصیتی است. چنین کاراکترهایی با این نوع از سابقه اجتماعی، در دیالوگ های روزانه خود کلمات خاصی را به همین اندازه تکرار می کنند و حتی نوع بیان کلمات چنین شخصیتی به همین شکل است. این افراد تکه کلام هایی دارند که ممکن است در طول روز ۲ هزار بار آن را بیان کنند، مانند اینکه اگر یک معتاد را در قهوه خانه ببینید، ممکن است چندین بار از تکه کلام «چاکرتم» استفاده کند. این ها اصطلاحاتی است که افرادی که چندان نرمال نیستند از آن به مراتب استفاده می کنند. شخصیت «نگین» با بازی سحر قریشی نیز در این فیلم شخصیت نرمالی نیست و باید برای آن تکه کلام در نظر گرفته می شد.
*در این فیلم از دو بازیگری استفاده شده است که هر کدام تنها ۱ یا ۲ سکانس بازی کرده اند. یکی از آنها یعنی میلاد کی مرام بازیگر نقش اول در فیلم قبلی شما یعنی «مستانه» بود.
–میلاد کی مرام و شقایق فراهانی هر دو نسبت به من لطف داشتند تا در این فیلم آن هم بسیار کوتاه بازی کنند، اما نقش هر دوی این افراد در فیلم از اهمیت بسیاری برخوردار است. به عنوان مثال میلاد کی مرام هرچند در نقشی بسیار کوتاه بازی کرده است، اما شک ندارم که اگر فرد دیگری این نقش را بازی می کرد نمی توانست چنین اثرگذاری را به همراه داشته باشد. شقایق فراهانی نیز در این فیلم بسیار درخشان، حسی و واقعی بازی کرده است. این را باید بگویم که بعد از دیدن فیلم از انتخاب این دو بازیگر بسیار راضی بودم چرا که دو بازیگری این دو نقش مهم را بازی کرده اند که به خوبی از سینما و بازیگری سررشته دارند.
*در این فیلم نیز برای ساخت موسیقی با آریا عظیمی نژاد همکاری کرده اید. موسیقی فیلم بر چه اساسی ساخته شده است؟
–من و آریا عظیمی نژاد در فیلم های مختلفی با هم همکاری داشته ایم، این آهنگساز به خوبی با سلیقه موسیقایی من در سینما آشنایی دارد و می داند که برای فیلم هایم چه نوع موسیقی می خواهم، موسیقی که برای این اثر سینمایی ساخته شده است، خوشبختانه مانند دیگر کارهای این هنرمند بسیار خوب است. این موسیقی هم ملودی و هم هیجان دارد و خوشحالم که این موسیقی مانند دیگر کارهای این هنرمند یک اثر خوب و مناسب برای این فیلم شده است.
خدا بیامرزد ایرج قادری را یکبار در جلسه پرسش و پاسخی صادقانه به حضار گفت نمی دانم چرا در هر ژانری فیلم ی سازم به آن فیلملمفارسی می گویند. اکشن می سازم می گویند فیلمفارسی، ملودرام می سازم می گویند فیلمفارسی … فیلمهای خوش ساختم را هم فیلمفارسی می گویند …
در پس این صحبت صادقانه از او نکته مغفول مانده وجود داشت اینکه فیلمفارسی ربطه به ژانر یا حتی خوش ساخت بد ساختی فیلمها ندارد. فیلمفارسی متضمن نوع نگاه سازنده به ساحت سینماست. بنابراین وقتی واقیت های به ظاهر اجتماعی را هم به این ساحت وارد می کند حاصل چیزی جز فیلمفارسی نیست. حتی اگر خوش ساخت هم باشد.
آثار حسین فرحبخش یادآور آن قسم از فیلمهای نسبتا خوش ساخت قادری در دوران بعد از دریافت مجوز فیلمسازی او در میانه دهه هفتاد است. فیلمفارسی های خوش ساخت روز. ایرادی هم ندارد سینمای ایران مجموعه متنوعی است که به فیلمفارسی هم نیاز دارد.
‘
18 نظر
پیمان
کی این سحیر قریشی بی استعداد رو وارد سینما کرد. خیلی رو اعصابه. دریغ کوچک ترین حس و حال. فقط بلده دستمزدهای نجومی بگیره.
Sara
فیلم بدی بود. بازیگرها هم از دم داغون بودن. به خصوص سحر قریشی و اون یکی دختر خانمی که دماغش عملیه..
ناشناس
تو فیلم یه سکانس نشون میده برادر مارال میره خونه کامرانی میگن نگین مرده و جاده کرج جنازشو پیدا کردن یه سکانس دیکه هم شقایق فراهانی نشون میده که در حال گریه زاریه درصورتی که نگین زنده بود سوتی بود ما نفهمیدیم جی شد یکی به ما هم بکه
Maryam
اول اینکه آنطور که باید انتظارم را برآورده نکرد. این فیلم در هین حال که میخواستی نا هنجاری های جامعه را نشان دهد خود به نوعی هنجارشکن بود بحث این است که درد یکی ٢ تا نیست …
فقط حال با مشکلاتی مواجه شدم اول حرف میلاد کی مرام به رضا عطاران که ۴ سال پیش تو به من خندیدی ( یا چیزی شبیه این دیالوگ) و حال نوبت من است؟ چه شد و منظور دقیقاً چه بود؟ اصلاً فرهاد(رضا عطاران) و مرتضی( کریم أمینی) چگونه از انقلاب به تجریش رسیدند؟ بعد از آن رابطه لإله با مهرداد چه بود؟
و به غیر از مهرداد در ایستگاه اتوبوس چه صحبتی با مرتضی کرد؟ مهم تَر از همه در انتهای فیلم میبینیم که نگین زنده است اما پارچه سیاه و عزاداری مادرش بر سر چیست؟ اصلاً کی مُرد؟!
ناشناس
در جواب کامنتی که نگین ایا مرده بود یا نه، نگین نمرده بود، توی باغ جلوی باربیکیو نگین مدارک و پاسپورتش رو میده مارال و مارال میذاره جیبش، احتمالا چون جنازه متلاشی شده بوده هویت جنازه از روی مدارک نگین تشخیص داده شده بود، این برداشت من بود شایدم اشتباه باشه 🙂
صابر
خداییش پر از حفره بود ، واقعا هم معلوم نبود نگین مرد ؟ نمرد؟ چی بود ؟ زنده بود ؟
سحر قریشی افتضاح و مضحک
نکته خاصی هم در فیلم نبود
شارون
فیلم ظرفیت آنرا داشت که فیلم خوبی باشد اما بدلیل بازی ضعیف دو نقش نگین ومرتضی و فلش بک های بد و نامرتبط و عدم شناخت کارگردان ازنسل جدید به فیلم ناموفقی تبدیل شده است.
هدی
آقا مسعود کی بود مارال هی اسمشو میاورد؟ همون رضا عطاران بود؟ خخخخ
اون دختره لاله نقشش چی بود ؟میخواست به مارال کمک کنه یا رضا عطاران یا داداش مارال؟!
نگین اخرش مرد یا نمرد؟
به قول نقدکننده ها آخرش چیشد؟ پلیس یا چاقو؟
مریم
واقعا متاسفم برای تهیه کنندگان این فیلم،هدفشون چی بود؟میخوان به خانوما بگن به شوهرتون اعتماد نکنید؟؟
به خیال خودشون کمک به جامعه میکنن؟؟خنده داره
m.m
فیلم داشت مشکلات جامعه رو نشون می داد بازیگری هیچ کدوم از بازیگرا بد نبود به هیچ کدومشون توهین نمی کنم(نه مثل بعضیا) تنها مشکلش این بود که خیلی بد نشون داد مشکلات رو می تونست جور دیگه ای باشه بلاخاره بازیگرا که نمی تونن متن فیلم عوض کنن
نیما
به نظر من که قشنگ بود هم بازی ها هم فیلمنامه. حداقل یه سر و گردن از بقیه فیلم های سحر قریشی بالاتر بود.
زهرا
فیلم جالبی بود اما خیلی رمز و راز داشت طوری که صحنه ها جلو میرفت و من هنوز ذهنم مشغول پیدا کردن ابهامات بود که تا اخر فیلم هم به انها پرداخته نشد و حس بدیو ب مخاطب میداد یه جورایی خوب نتونستن جمعش کنن از اول فیلم تا اخر پراکندگی های زیادی داشت
م.ب
قصه خوب و از پتانسیل بالایی برخوردار بود.
ولی متاسفانه در بسیاری از موارد، منطق روایی یا منطق در غافلگیری یا حتی منطق در گره های عمدی جاسازی شده در فیلمنامه، رعایت نشده بود.
حتما کارگردان و عوامل فیلم خودشون بعد از ساخت فیلم و در اکران خصوصی اونو دیدن. اما اگه کارگردان یه بار دو بار… فیلمو از دید تماشاگری میدید که اولین باره داره با این فیلم مواجه میشه، حتما یه تغییراتی حداقل در باز کردن منطقی گره های اصلی و بنیادین قصه میداد…..اونطور که تماشاگر مثلا یه دفه با خودش بگه “آهان… پس این بود…. یا مثلا با خودش بگه: همه حتی مادره باورشون شده بود که نگین مرده. آهان…. پس اون قبری که شقایق فراهانی بالاسرش گریه میکرد در اصل قبر مارال بود… چون اونجا دم باربیکیو نگین مدارکشو داد به مارال گذاشت جیبش….” (هر چند زمان قتل مارال خیلی با زمان قرار دادن مدارک نگین در جیبش فاصله پیدا کرد…) اما کارگردان یا فیلمنامه نویس میتونست یه اشاره ای بکنه…. مثلا نگین وقتی از خونه مسعود اومد بیرون و کلید رو داد به خانواده مارال، میتونست بگه: “فقط شناسنامه منو اگه از پلیس گرفتید به من برگردونید، شناسنامه مو میخوام .” و این یه اشاره ای حداقل برای باز شدن یکی از گره های اصلی داستان میتونست باشه و هم شاید بشه اینو گفت یا نشون داد که نگین حالا فهمیده و میخواد زندگیشو بسازه …. اون زندگی جدیدی رو میخواد…. اون شناسنامه شو میخواد…. .
آره … حالا مثلا عرض کردم ….. زیاد جدی نگیرید….
خلاصه نمیشه که برای ایجاد تعلیق…. یا چه میدونم …باز گذاشتن آخر قصه، کور گره بندازی تو داستان یا هر چقدر که بپیچونی قصه رو ، فیلمی ساخته باشی که ذهن تماشاگر رو تا یکسال دیگه درگیر کرده باشی… .
اگه اینجوریه که کارگردان و فیلمنامه نویس میتونستن یه کار دیگه ای هم بکنن:
مثلا پایان بندی فیلم ، وقتی نگین کلیدو میداد به خانواده مارال و میرفت…. پایین دم در، دست میکرد تو کیفش و اون چک حق السکوت رو درمیاورد میداد به مارال !!! مارال که کنار مهرداد ( آقای کی مرام) واساده و….. آره اینم میشد ها…. خیلی غافلگیریش زیاد میشد ها…. .
اشکان
آقا این نگین یه ماگ دستش بود چی میخورد همش؟
کسی میدونه؟
یخ فروش جهنم
فیلم سرتاپا متناض.اخه سرنوشت نگین چی شده؟مرده، یا…..؟میلاد کی مرام تو قصه کجا دیده شد.
محمد عمر
میلاد کی مرام دقیقا چی کاره بود تو فیلم.مرتضی که دقیقا منو یاد پسرهای تعصبی بی مغز انداخت.اخرو عاقبت نگین چیشد.شقایق فراهانی چطور متوجه نشد نگین زنده؟همه اینا بکنار.درخانه مارال چه کسی نگین خفه کرد؟فرهاد؟واقعا متوجه نشده بودن؟کارگردان در حد بیسکویت گرجی کارنکرد.واقعا حیف از وقت,تموم اینا بکنار.ادا اطفار سحر قریشی کجایه دلم بزارم؟؟؟؟؟؟؟
roya
کسایی ک داستان فیلم نفهمیدن و هی میگن چی بود کی بود تیکه پاره بود من توضیح مختصری میدم… مارال با دامادشون دوست بود و از مهرداد ک الکی میگفت اسمش مسعوده ۲ماهه باردار بود مهرداد بش ول داده بود ک ببرن باهم خارج با هم هماهنگ کردن ک تا کسی نفهمیده مارال فرار کرد و رفت تو ویلا لواسون با نگین دوستش. مرتضی هم همچنان دنبال پیدا کردن دخترشون بودن بعد مهرداد اومد لواسان و با درگیریاها مارال رو کشت ک نگین داشت صحنه رو میدید و فیلم میگرفت. بعد مرتضی رفت سراغ خانواده نگین چون مدارک نگین تو جیب مارال بود جاب جا خاکشون کرده بودن چون سگها خورده بودن چهره شناسایی نکرده بودند. بعد نگین رفت ب خانواده مرتضی گفت مرده اولش نگفت یه شب خابید خونه مرتضی ک خاستن بکشنش اما فرداش ب خانواده مارال همچیو گفت ک دامادتون چیکارس اونم رفت توخونه ای ک دامادشون برای مارال اجاره کرد و چک ازش گرفت دررو قفل کرد داد ب خانوادش مرتضی هم کتک زد دامادشونو و پلیسا اومدن ک مهرداد خاست در بره تمام…
mobina
خیلى فیلمش افتضاه بود اون که از اخرش که معلوم نشد خانواده ى مرتضى مردن یا فرهاد و یه جاى دیگش چه کسى بود دستشو گذاشت رو رو بینى نگین(سحرقریشى)اصلا که فیلم خوبى نبود.