این مقاله را به اشتراک بگذارید
چگونه می توان یک شاهکار ادبی را دستمایه اثری پر مخاطب ساخت
آنچه در ادامه می خوانید را هکاری ست برای خلق جذابیت با ترکیب شخصیت ها و فضاهای آشنای شاهکارها ادبی و عناصر برون متنی؛ یک ایده تازه برای ساختن فیلمهای پرفروش از طرق ادغام ادبی.
ادغام ادبی؛ یک ژانر سینمایی نوپا
از «بهشت گمشده در فضا» گرفته تا «گتسبی مقابل ترامپ»، اینها ایدههای تازه نویسندگان ایندپندنت برای فیلمهای جدید هستند.
اگر هالیوود میخواهد همانقدر که دارد حوصله ما را سر میبرد، با زنجیرهای بیپایان از قسمتهای جدید فیلمهای قبلی و بازسازی فیلمها حوصله خودش را هم سر ببرد، پس بهتر است به یک روش دیگر برای به حداکثر رساندن فروش باکسآفیسی با استفاده از عناصر آشنا روی بیاورد: ترکیب کردن شخصیتها با کتابهای ادبی.
مثلا یک رمان کلاسیک را در نظر بگیرید، عناصر راضیکننده تماشاچیان عام را در آن ادغام کنید و محصولی دوگانه دریافت میکنید که هم جذبه ادبی دارد، هم جذبه مردمی. این نوع ادغام ادبی هنوز به عنوان یک ژانر سینمایی نوپاست، اما با اکران این هفته فیلم «غرور و تعصب و زامبیها» محبوبتر خواهد شد. این فیلم که با اقتباس از کتاب سال ۲۰۰۹ ست گراهام-اسمیت ساخته شده، ایده حمله زامبیها به دوران رمان «غرور و تعصب» را به تصویر میکشد.
و اگر چنین چیزی میتواند در قالب یک فیلم سینمایی کمدی و ترسناک ارایه شود، پس میتوان تصور کرد تهیهکنندگان با شنیدن ایدههای مشابه پرفروش، سر از پا نشناسند. به همین دلیل است که لیستی از ترکیب های ادبی آماده کردیم:
«در جاده خشم»
سفر اودیسهواری که جک کرواک در رمان «در جاده» به تصویر میکشد، یکی از آثار ارزشمند ادبیات آمریکاست، اما به نسبت یک تجربه رضایتبخش سینمایی برای تماشاچیان، داستانش بیش از حد پیچیده و در هم و ورهم است و این نکته را اقتباس سینمایی سال ۲۰۱۲ آن با نقشآفرینی کریستن استوارت نشان داد. اما میدانید اگر شخصیت اصلیهایش چه کارهایی برای انجام دادن داشتند داستان خیلی جالبتر میشد؟ کمی خطر آخرالزمانی که بتواند آنها را از لاکشان بیرون بیاورد!
پس چرا کمی از «مد مکس» استفاده نکنیم و کاری نکنیم که آنها سفرهای خودیابی عمیقشان را، کمی پس از وقوع یک هولوکاست اتمی شروع کنند و در نتیجه نبردی جالبتر و وحشیانهتر را در مقابل رهبران نظامی بیرحم و سربازان درندهخویی که بدنهایشان را رنگ کردهاند، تجربه کنند. با مخلوط کردن حرفهای چرند با طراحی لباس پانک، این داستانی بیمانند خواهد بود.
«جین ایر نوزاد چه شد؟»
رمان «جین ایر» شارلوت برونته یکی از رمانهای محبوب ماست، اما این شاهکار تیره از پایان شادی که عملا میگوید «خواننده، من با او ازدواج کردم» رنج میبرد. اما خواننده، اگر این رمان بتواند کمی از شاهکار سال ۱۹۶۲ بت دیویس و جوآن کرافورد کمک بگیرد و به پتانسیل گوتیگش دست پیدا کند چطور؟ به عبارت دیگر: جین با آن روچستر دروغگو ازدواج نکرد و به جای آن، او و خانم روچستر با هم آتش روشن کردند و از شر او خلاص شدند.
با این حال وقتی چند دهه بعد داستان آنها را دنبال میکنیم، میبینیم که رابطهشان تلخ شده و جین خانم روچستر را یک بار دیگر در اتاق زیرشیروانی حبس میکند و او را مسئول از بین بردن تمام امیدهایش برای ازدواج به حساب میآورد. خانم روچستر هم که به فردی منزوی و دیوانه بدل شده، با لباس خاصش در خانه پرسه میزند. اما نقشهکشی خود خانم روچستر چی؟ اگر این را هم اضافه کنیم یک نبرد تاریخی به دست میآوریم که قرن نوزدهم مشابه آن را ندیده است.
«بهشت گمشده در فضا»
مدتهاست که همه فکر میکنند کتاب حماسی جان میلتون را نمیتوان فیلم کرد – اقتباسی از آن با نقشآفرینی بردلی کوپر هم قبل از اینکه وارد مرحله تهیه شود، کنسل شد – اما این فقط به این خاطر است که تهیهکنندگان نکتهای بدیهی را نادیده گرفتهاند. به این داستان متعالی، همانطور توجه کنید که استحقاقش را دارد. بالاخره، برای بهتر «توجیه کردن روشهای خدا» و نشان دادن آن به عموم مردم، چه راهی بهتر از مدیوم نبردهای فضایی وجود دارد؟
شیطان با آن عادتش که همیشه بهترین دیالوگها را دارد، نسبت به دارت ویدر آدمبده میانکهکشانی بسیار جذابتری خواهد بود و سقوط آدم و حوا هم مثل راهپیمایی فضایی ساندرا بولاک و جورج کلونی در «جاذبه» میشود، فقط شرمآورتر.
«سرزمینی برای زنان بزرگ نیست»
این تریلر هستیگرای که تقاضای موجود برای مجموعه فیلمهای خشن جوانان و داستانهای فمینیستی را برآورده میکند، به داستان «زنان کوچک» لوییسا مِی الکات، جذبه بیشتری میدهد. در نیوانگلند که دچار بیقانونی شده و در حالیکه پدرشان دارد در جنگ داخلی مبارزه میکند، جو، مگ، ایمی و بت باید از سرزمینشان دفاع کنند. این در حالی است که غارتگران بیرحم به آنها حمله میکنند و آنها باید پشت سر هم، خاستگارهای کسلکنندهشان را از مرگ حتمی نجات دهند. بینندگان حساس باید حواسشان را جمع بخش میانی به شدت سنگین فیلم کنند که در آن بِت، تب سرخ میگیرد و هذیان میگوید.
«آنی (وولف) هال»
شاید فیلم کمدی رمانتیک «آنی هال» با گذشت زمان کمی فرمولی به نظر برسد، اما پیچشی در داستان آن هست که تضمینشده، همه را سورپرایز میکند: بالاخره، چندبار پیش میآید صحنههای اوج کیت هادسون با گردنزنی به پایان برسند؟
فیلم «انی (وولف) هال» که با اقتباس آزاد از رمان هیلاری مانتل درباره تئودورها ساخته میشود، دوباره زوج سلطنتی رنسانسی ما را در کانون توجه قرار میدهد؛ این در حالی است که هنری هشتم که رفتار اجتماعی عجیبی دارد، به پایان دادن رابطهاش با انی بولین فکر میکند.
هنری که با روایت کنایهآمیز خود دیوار چهارم را میشکند، ما را در چند بخش کلیدی – مثل آن موقعی که آنها با هم خواب «لایحه برتری» را دیدند و آن را اجرایی کردند – رابطهشان هدایت میکند و در نهایت، با یک مونولوگ نهایی درباره چیزی دیوانهوار به نام عشق، داستان را با گردنزنی انی به پایان میبرد. توماس کرامول هم نقش بهترین دوست هنری را بازی میکند.
«گتسبی مقابل ترامپ»
وقتی بحث فیلمهای ترسناک که در آنها دو شخصیت با هم رقابت میکنند پیش میآید، فیلمهای محبوبی مثل «بیگانه مقابل درنده» و «فِرِدی مقابل جیسون» هیچ برتریای نسبت به این مخلوط ادبی متافیکشنی که از قضا پروژهای ایدهال برای چارلی کاوفمن خواهد بود، نخواهند داشت. در این فیلم، دونالد ترامپ که تسلطش بر واقعیت کمتر از همیشه است و بیشتر از همیشه میخواهد تاریخ ادبی را به تصرف خود درآورد، وارد صفحههای رمان کلاسیک اف. اسکات فیتزجرالد میشود تا مردی را شکست دهد که از دید خودش، رقیب اصلی او در کسب عنوان بزرگترین شارلاتان کاپیتالیست آمریکا است.
او به آرامی راه خود را در خط داستانی فیلم باز میکند و پارتیهایی برگزار میکند که از عجیبترین پارتیهای گتسبی هم دیوانهوارتر هستند و تام بیوکانان را حیران میکنند. در پایان، دونالد کبیر چراغ سبزی که در انتهای بارانداز خانه دِیزی بیوکانان هست را خرد میکند چون از نظر او، این چراغ یک «دعوتنامه آزاد برای مهاجران غیرقانونی است».
«ماریو کارتِ تاریکی»
این پروژه که بازخلق داستان کابوسوار جوزف کنراد در رمان «دل تاریکی» خواهد بود، ژانر انیمیشن چندنسلی را به سمت تیرهترین محدودیتهایش هل میدهد و برای انجام این کار، از شاهکار مسابقهای نینتندو یعنی «ماریو کارت» استفاده میکند. این فیلم، میتواند حقیقتا فیلمی شبیه «آخرالزمان، حالا» برای نسلی باشد که «فیلم لگو» تماشا میکند.
ایندیپندنت/ بانی فیلم / مد و مه