این مقاله را به اشتراک بگذارید
نقد رمان کبودان اثر حسین دولت آبادی
«صد سال داستان نویسی در ایران.»
حسن میر عابدینی
حسین دولت آبادی در رمان ۶۷۰ صفحه ای کبودان( ۱۳۵۷) زندگی کارگـران مهاجر در بنادر و جزایر خلیج فارس را از نظرگاهی عبوس توصیـف می کند. داستان در باره هزاران آواره ای است که همه نقاط کشور به امیّد کاری پر در آمد روانه جنوب می شوند، اما در سیر پر ملال زمانه ای محنت زا از دست می روند. همه چیز حتّی تن خود را می فروشند و جانشان را در کاری جنون آور و بی نتیجه می فرسایند. در این رمان غم انگیز همه چیز مانند « خواب پریشان دیوانه ای» می گذرد.
جماعت بی ریشه و سر خورده ای که در پی کار روانه بندر« سرزمین موعود» شده اند مهاجران «خوشه های خشم» را به یاد می آورند. اما اگر در رمان جان اشتاین بک مطرودان جامـعه عاقبت به نوعی اشتـراک منافع پی می برند، آدم های کبودان هیچ نوع پیوستگی طبقاتی با هم ندارند. همه خصم یکدیگرند، جاهل و تیره روزند و آنچه از کار کشنده و خفت آمیزشان به دست می آورند، به صرف مواد مخدّر و مشروب، فحشا و امردبازی می رسانند. در این عالم توحش همه چیز آن سان تیره و پوچ می گذرد که ملال را به جان خواننده می ریزد و نفرت او را نسبت به نظمی چنین ویرانگر بر می انگیزد.
نویسنده از میان شخصیّت های فراوان رمان تراب را به عنوان چهره آگاه و محوری داستان بر می کشد و ده ها ماجرای فرعی را حول گذران او شکل می دهد. کبودان ساختمان یکپارچه ای ندادر و در واقع مجموعه ای از داستان های کوتاه است که به خاطر وجود یک شخصیّت محوری حالت رمان یافته است. به عبارت دیگر رمان گرد یک بندر در حال ساختمان بنا می شود، نویسنده از دید محرومان یک دوران « رفاه و سازندگی» دهه ۱۳۵۰ می نگرد و بی هویّتی و پوشالی بودن « توسعه اجتماعی» را افشا می کند.
نویسنده برای آن که بتواند زندگی آدم های متعّدد رمان را از آغاز تا انجام دنبال کند، آدم ها را بر حسب تصادف به هم می رساند. این امر البتّه از جدّیت رمان می کاهد. هنگام زندگی در کاروانسرای ویرانه، به وقت کار در فاحشه خانه تازه ساز بندرعبّاس و یا هنگام کار درجزایر دور افتاده خلیج فارس، تراب در جریان بخش هائی از زندگی آدم های رمان قرار می گیرد و سنگ صبورشان می شود. اما به مرور همه آشنا ها را از دست می دهد. گوئی همه چیز در حال فرو ریختن است.
« … دلش از این همه پلشتی، سردرگمی، اندوه و تنهائی چرکین بود. زیر پایش را خالی می دید، بد بین، کنفت و بی اعتنا بود و از همه چیز می رمید، همه چیز کبود و نا مأنوس بود، ذرّه ای عاطفه و محبّت و عشق در جائی نمی یافت، اگر هم می یافت آلوده و بی رنگ بود …. زندگی انگار در شریان مردم مرده بود … گندیده بود …»
تراب که می خواست بماند ناگزیر به مهاجرت به آن سوی خلیج فارس می شود. وقتی او همراه عمو- دزد بی باکی که «چلکاش» را به یاد می آورد- می رود، گوئی امید و اعتماد به زندگی است که از وجود مدیر، پزشک، و دیگران رخت بر می بندد.
کبودان تصویری جامع از زندگی در جزایر خلیج فارس است. گذر با لنج از توفان دریائی، گمرکچی ها، قاچاق، مقام های جزیره که زنباره و آزمندند، جاشوها، ناخداهای عرب، بومیان که به خواری می زیند، چپاول شرکت های ساختمانی، کارگران مهاجر، دعواها، قتل ها، له شدن زیر پای مقام های انتظامی و …. رؤیاها و کابوس ها، پدید آورنده این رمان قطور هستند…
*****
نگاهی به کبودان اثر حسین دولت آبادی
محمد علی سپانلو
کبودان گونه ای « هزار و یک شب » رآلیست است.
ده ها سرگذشت فرعی به گرد سرگذشت یک دونفر آدم اصلی قصّه گره می خورند تا مجموعاً داستانی بسازند که موضوع مرکزی آن سرگذشت این یا آن آدم نیست. سرگذشت یک مهاجرت است. از تمام گوشه های این سرزمین و نیز سرزمین های شرقی آن، مردان و زنانی فقیر، محروم و بی افق چون سیلی به دهانه خلیج فارس و دریای عمّان جاری می شوند تا فردائی موهوم را در جزایر متروک و بندرهای داغ و بی رحم آم ها بجویند. بدین گونه است که ما در هیاهوی این ارکستر بزرگ انسانی گاهگاه به ناله های تنهای سازی تک افتاده توجّه می کنیم. سرگذشت هائی که خود به تنهائی موضوع یک قصّه کوتاه است.
نثر حسین دولت آبادی در عیـن سلامت و سهولـت، خصلـت ویژه ای ندارد. این نثر نویسنده در خدمت وظیفه ای مهم تر یعنی توصیف فضا، زمان، آدم ها و روانشناسی آدم ها قرار گرفته است.
«کبودان» علاوه بر ارزش های ادبی دارای ارزش های جامعه شناختی و بوم شناختی ممتازی است.
نقل از کتاب « نویسندگان پیشرو ایران»
*******
کبودان به روایت محمود دولت آبادی
(مصاحبه امیرحسن چهل تن- فریدون فریاد)
چ: و برادرتان حسین، با کبودان؟
د: کبودان، که طبق انتظار مورد عنایت جامعه روشنفکری قرار نگرفت، اثر منحصر به فردی در ادبیّات ما است از جهت موضوع شناخت مقطعی از تاریخ اجتماعی مردم ما در مهاجرت برای کار و نان؛ و کتابی است که فقط با چنان تجربه عملی دشواری که من گواهش بودم، می شد نوشته شود و خوشبختانه نوشته هم شد.، صرفنظر از این که کبودان یک رمان جذّاب است، ارزش مردم شناسانه و جامعه شناسانه خاصی دارد.
نقل از کتاب « ما نیز مردی هستیم»